داستان از جایی آغاز میشود که هری پاتر سال اول تحصیلی خود را در مدرسه جادوگری هاگوارتز پشت سر گذارده و در تابستان به سر میبرد. او جنیجن خانگی به نام دابی را میبیندمی بیند که به او هشدار میدهدمی کهدهد این سال را به مدرسه ی هاگوارتز نرود.بعد از آن با سهفرد نفرجورج ازو دوستانشرون کهویزلی با ماشینیماشین پرنده بهپرنده دنبالشپدر آمدهاندرون از دست خاله و شوهر خاله بدی خلقشبدخلقش فرار میکندمی کند و به خانه ی دوستش میرودمی رود. وقتی خانواده ی ویزلی سوار قطار سریع السیر هاگوارتز می شوند. در سکوی نه و سه چهارم بر روی هری و رون بسته می شود آندو مجبور می شوند با ماشین پرنه ی پدرش به هاگوارتز بروند اما در نزدیکی های هاگوارتز با درخت بید کتک زن تصادف می کنند وقتی هری و رون و هرمیون و ارد مدرسه می شوند صدا های ترسناکی از دیوار به گوش هری می رسد و گربه ی سرایدار توسط تلسم خطرناکی بیهوش می شود و با خون نوشته هایی بر دیوار هک میشود مبنی بر آن که
بعد از اینکه وارد سال تحصیلی میشود اتفاقات عجیبی میافتد، گربه سرایدار با طلسمی خطرناک بیهوش میشود و خون نوشتههایی بر دیوارها حک میشود مبنی بر آن که: تالار اسرار گشوده شده است.
بعد از آن به چند نفر حمله میشود و همه به هری پاتر شک میکنند. کسانی که مورد حمله قرار میگیرند خشک میشوند و در این میان با گره گشاییهای گسترده، هری میفهمد که تالار اسرار کجاست و موجودی که این حملات را انجام میدهد یک مار غول پیکر است، در این میان او میفهمد که نا خواسته زبان مارها را میداند. در همان موقع جینی، خواهر رون که بهترین دوست هری است، به تالار اسرار برده میشود و هری، هرمیون و رون، وارد تالار اسرار شده و جینی را نجات میدهند. در پایان مشخص میشود که حملات از طریق دفتر خاطراتی که ولدمورت (تام ریدل) در نوجوانی نوشته انجام میشده است.