خشایارشا: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Aidepikiwnirotide (بحث | مشارکت‌ها)
"شا" در زبان فارسی وجود ندارد.
خط ۱:
{{کاربردهای دیگر}}
{{جعبه اطلاعات پادشاهی
| نام = خشایارشاخشایارشاه{{سخ}}{{میخی هخ|XA}}{{میخی هخ|SHA}}{{میخی هخ|YA}}{{میخی هخ|A}}{{میخی هخ|RA}}{{میخی هخ|SHA}}{{میخی هخ|A|20}}
|تصویر = Xerxes Image.png
|اندازه تصویر = 230 پیکسل
|زیرنویس تصویر = این کنده‌کاری در [[تخت جمشید]]، خشایارشاخشایارشاه را نشان می‌دهد
|دوران = ۴۸۵ - ۴۶۵ پیش از میلاد (۲۰ سال)
|تاجگذاری = ۴۸۵ پیش از میلاد
خط ۱۸:
|مادر = [[آتوسا]]
|شهبانو = [[آمستریس]]
|فرزندان = [[امیتیس (دختر خشایارشاخشایارشاه و آمستریس)|امیتیس]]{{سخ}}[[داریوش (پسر خشایارشاخشایارشاه و آمستریس)|داریوش]]{{سخ}}[[ویشتاسپ (پسر خشایارشاخشایارشاه و آمستریس)|ویشتاسپ (هیستاسپس)]]{{سخ}}[[اردشیر یکم (هخامنشی)|اردشیر یکم]]
|دودمان = [[هخامنشیان]]
}}
 
'''خَشایارشایخَشایارشاه یکم''' (به [[زبان پارسی باستان|پارسی باستان]]: {{میخی هخ|XA|20}}{{میخی هخ|SHA|20}}{{میخی هخ|YA|20}}{{میخی هخ|A|20}}{{میخی هخ|RA|20}}{{میخی هخ|SHA|20}}{{میخی هخ|A|20}})، یا '''خَشایارشایخشایارشاه بزرگ'''،<ref>{{یادکرد دانشنامه | مقاله = Xerxes the Great| دانشنامه =ancienthistory.about | نشانی =http://ancienthistory.about.com/od/xerxes/g/Xerxes.htm | تاریخ بازبینی =۲۶ ژانویه ۲۰۱۴ | زبان = انگلیسی}}</ref> فرنامیده به '''شاه شاهان''' پسر [[داریوش بزرگ]] و [[آتوسا دختر کوروش|آتوسا]] دختر [[کوروش بزرگ]]، چهارمین پادشاه [[هخامنشیان|هخامنشی]] در سال‌های ([[۴۸۵ (پیش از میلاد)|۴۸۵]] تا [[۴۶۵ (پیش از میلاد)|۴۶۵]] پیش از میلاد) است.
 
داریوش بزرگ پسران بسیاری داشت که بزرگ‌ترین آنها [[آرتابرزن]] بود، ولی داریوش خشایار را که بزرگ‌ترین فرزند [[آتوسا]] دختر [[کوروش]] بود به جانشینی برگزید. خشایارشاخشایارشاه در سال ۴۸۶ پیش از میلاد در سی و چهار سالگی پس از مرگ پدر به پادشاهی رسید<ref>[http://www.iranicaonline.org/pages/chronology-1 CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1] ''iranicaonline.org''</ref>. خشایارشاه بر کشوری فرمان می‌راند که بزرگترین شاهنشاهی تاریخ جهان از نگر درصد مردمانی که در آن می‌زیسته‌اند است. ۴۴ درصد مردمان جهان در این گستره زندگی ‌می‌کرده‌اند. <ref>[نیازمند منبع موثق در پیوند درج شده تاییدی براین مدعا بزرگ یافت نشد-empire-by-percentage-of-world-population کتاب رکوردهای گینس- هخامنشیان، بزرگترین امپراتوری دنیا]</ref>
 
نام خشایارشاخشایارشاه از دو بخش «خشای» به چم فرمان‌روا و «آرشا» به چم قهرمان، مرد پدید آمده <ref>http://www.iranicaonline.org/articles/xerxes-1-name</ref>. چمار این نام می‌تواند «کسی که در میان شاهان پهلوان است»<ref>فرمان‌های شاهنشاهان هخامنشی، رلف نارمن شارپ ص ۱۶۱</ref> یا فرمانروای قهرمانان باشد.<ref>{{یادکرد وب |نام خانوادگی=Schmitt |نام=Rüdiger |عنوان=XERXES i. The Name |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/xerxes-1-name |بازبینی=۲۰۱۲-۰۴-۱۵ |اثر=Encyclopædia Iranica |تاریخ= |ناشر= |نشانی بایگانی= |تاریخ بایگانی= |کد زبان=}}</ref>
 
 
خط ۳۳:
 
 
== منبع‌شناسی برای زندگانی خشایارشاخشایارشاه ==
{{اصلی|منبع‌شناسی تاریخ ماد و هخامنشی}}
 
نوشته‌های [[هرودوت]] از بن‌مایه‌های زندگانی خشایارشاستخشایارشاه است. نوشته‌های [[هرودوت]] ۹ پوشینه (جلد) است و هر پوشینه را ویژه‌ی یکی از خدایان تاریخ، (خنیاگری، خندانندگی (طنز)، سوگ، پایکوبی، چکامه، ستارگان و گفتار) ساخته است. بن‌مایه‌های هرودت برای نگارش کتاب‌هایش نوشته‌های گاه‌نگاران و گزارش‌های گفتاری و رویدادهایی را که خود به چشم دیده هستند. از گاه‌نگارانی که از نوشته‌هایشان وام گرفته می‌توان [[هکاتئوس|هکاته]] را نام برد. ولی مهم‌ترین بن‌مایه‌هایش، خودش و بازگفت‌هایی هستند که راسته یا ناراسته از دیگران شنیده‌ است<ref>{{پک|جعفری دهقی|۱۳۹۱|ک=بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان|ص=37}}</ref>. به‌راستی هر جا که هرودوت بازگوی گزارش‌های آگاهانه و درست بوده، نوشته‌هایش نیز با یافته‌های تازه و دپه‌های (سندهای) باستان‌شناسی هماهنگ است<ref>{{پک|جعفری دهقی|۱۳۹۱|ک=بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان|ص=37}}</ref>. با این همه، گرچه هرودت امانت داشته و دادمند بوده، داده‌هایش از غرض‌ورزی تاریخ‌گزارانی که او بازگوکنندشان است تهی نیست<ref>{{پک|جعفری دهقی|۱۳۹۱|ک=بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان|ص=35-36}}</ref>. هم‌چنین گرچه [[هرودوت]] به بن‌مایه‌های پرشماری دسترسی داشته، تنها بن‌مایه‌هایی را که از نگر او راست‌تر می‌نموده یاد کرده است. بنابراین باور کورکورانه به برداشت‌های تاریخی هرودت شایسته نیست<ref>{{پک|جعفری دهقی|۱۳۹۱|ک=بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان|ص=36}}</ref>.
 
گاه‌نگاران امروزی بر این باورند که [[هرودوت]] همواره پرسمان‌های برجسته تاریخی را با افسانه‌پردازی آمیخته‌ است. هرودوت زمان کودکی و بالندگی [[کوروش بزرگ]] را بر پایه‌ی افسانه‌های تودگانه (عامیانه) و ناراستینه بازمی‌گوید. درباره‌ی زندگی کوروش او سه بازگفت دارد: از آگاهان پارسی، [[ژوستین (تاریخ‌نگار)|ژوستین]] و نیکلای دمشقی برگرفته از [[کتزیاس]]. ولی همه‌ی این بازگفت‌ها بی‌گمان زاییده خواسته‌های سیاسی و تبلیغی است.<ref>{{پک|جعفری دهقی|۱۳۹۱|ک=بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان|ص=38}}</ref> در جای دیگر، هرودوت به نخستین آشنایی [[مردمان پارس|پارسیان]] با [[یونان]]، از راه پزشک دربار [[داریوش بزرگ|داریوش]]، دموکدس، می‌پردازد. ولی این بازگفت نیز با افسانه‌هایی ناهمساز با نگاه تاریخ‌نگاران امروزین درآمیخته است. افزون بر این هرودوت بارها گاهدادها (تاریخ روی‌دادها) و زمان‌بندی‌ها را درست یاد نکرده است. <ref>{{پک|جعفری دهقی|۱۳۹۱|ک=بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان|ص=38}}</ref>
خط ۴۳:
 
== سالشمار ==
* '''۴۸۶ پ.م.''': پس از مرگ داریوش، فرزندش خشایارشایخشایارشاه یکم بر تخت شاهی نشست.<ref>[http://www.iranicaonline.org/pages/chronology-1 CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1] ''iranicaonline.org''</ref>
* '''۴۸۵ پ.م.''': خشایارشاخشایارشاه شورش [[مصر باستان|مصر]] را سرکوب کرد و برادرش [[هخامنش (ساتراپ)|هخامنش]] را بر استان‌داری ([[ساتراپ]]ی) مصر گمارد.<ref>[http://www.iranicaonline.org/pages/chronology-1 CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1] ''iranicaonline.org''</ref>
* '''۴۸۴ پ.م.''': خشایارشاخشایارشاه در سرکوب شورش [[بابل (تمدن)|بابل]]، سنگربندی‌های پدافندی آنجا و تندیس خدای [[مردوخ]] را ویران کرد.<ref>[http://www.iranicaonline.org/pages/chronology-1 CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1] ''iranicaonline.org''</ref>
* '''۴۸۰ پ.م.''': ارتش هخامنشی به یونان یورید و در شهر [[آتن]] رژه رفت ولی [[ناوگان]] دریای هخامنشی در [[نبرد سالامیس]] شکست خورد و سرانجام یورش‌های ایران در این سال پایان پذیرفت.<ref>[http://www.iranicaonline.org/pages/chronology-1 CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1] ''iranicaonline.org''</ref>
* '''۴۷۹ پ.م.''': در [[جنگ پلاته]] ایران از یونان شکست خورد.<ref>[http://www.iranicaonline.org/pages/chronology-1 CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1] ''iranicaonline.org''</ref>
* '''۴۶۵ پ.م.''': یکی از رای‌زنان (پاسداران) خشایارشاخشایارشاه به نام اردوان، خشایارشاه را کشت.<ref>[http://www.iranicaonline.org/pages/chronology-1 CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1] ''iranicaonline.org''</ref>
* '''۴۶۵ پ.م.''': [[اردشیر یکم (هخامنشی)|اردشیر یکم]] پس از کشتن پدرش خشایارشاخشایارشاه و برادرش داریوش که جانشین بودنش روا بود، بر تخت شاهی نشست.<ref>[http://www.iranicaonline.org/pages/chronology-1 CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1] ''iranicaonline.org''</ref>
 
== خشایارشاخشایارشاه در عهد عتیق ==
{{اصلی|اخشورش}}
 
[[عهد عتیق]] از اشونسک‌های (کتاب‌های مقدس) یهویان است. [[کتاب استر]] پنجمین بخش از تخش یا همان عهد عتیق است.
 
نسک استر به شه‌بانو شدن دختری [[یهودی]] به نام استر می‌پردازد. همانا [[استر]] همسر یهودی اخشورش، پادشاه پارس است و بسیاری [[اخشورش]] را همان خشایارشاخشایارشاه می‌دانند. استر جایگزین شه‌بانوی وَشتی شده‌است تا یهودیان در ایران را از برنامه‌های هامان بدنهاد برهاند. [[هامان]] وزیر [[اخشورش]] فرمان کشتار یهودیان را داده است و این شه‌بانو می‌کوشد تا از کشتار یهودیان پیش‌گیری کند. تلاش او با شکستن فرمان کشتار یهودیان به بار می‌نشیند. هم‌چنین هامان به دار آویخته می‌شود (هر ساله جشن [[پوریم]] به یادآوری این رهایی برگزار می‌شود)<ref>برای داده های بیشتر برگردید به: [[کتاب استر]]</ref>.
 
بسیاری از پژوهندگان داستان [[استر]] را یک داستان افسانه‌آمیز که از افسانه‌های [[آشوری]] برگرفته‌ شده است، می‌دانند<ref>پیامبر آریایی، ص ۲۹۲</ref>. این داستان تنها در بن‌مایه‌های یهودی آمده است و نشانی از آن در گفته تاریخ‌نگاران یونانی و نشانه‌های به جا مانده از هخامنشیان نیست. هم‌چنین برخی از گاه‌نگاران یونانی پامی فشرند که خشایارشاخشایارشاه تنها یک شه‌بانو به نام [[آمستریس]] داشته است. آمستریس به سال پیری رسیده است و از این رو جایگزینی شه‌بانو در زمان خشایارشاخشایارشاه رخ نداده‌است.<ref> هرودوت و اشیل در نمایش حزن انگیز پارسی ها</ref>. افزون بر این، نام همسر [[خشایارشاخشایارشاه]] به گواه [[هرودوت]]، [[آمستریس]] دختر [[هوتن|اتانس]] بوده ولی هیچ نشانی از [[وشتی]] یا استر در [[تاریخ هرودوت]] نیست.<ref>{{یادکرد وب |نام خانوادگی=McCullough |نام=W. S|عنوان=AHASUREUS |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/ahasureus |بازبینی=۲۰۱۲-۰۴-۱۵ |اثر=Encyclopædia Iranica |تاریخ= |ناشر= |نشانی بایگانی= |تاریخ بایگانی= |کد زبان=}}</ref>. هم‌چنین، در نسک استر اخشورش (خشایارشا) بر بیش از ۱۲۷ استان از هند تا حبشه فرمان می‌راند و باژ بر زمین و کرانه ی دریا می‌نهد. ولیک هیچ سخنی از یورش ناکام به یونان و گسترش پارسه نشده‌است. پافشاری نویسنده نسک استر بر ۱۲۷ استان شاهنشاهی ایران<ref> استر ۲:۱</ref> با راستینگی تاریخی بیست شهربانی ناسازگار است. هم‌چنین، بیش‌تر نام‌هایی که در این نسک آمده، نام‌های [[سامی]] و [[عبری]] و نه نام‌های ایرانی‌اند. این ناسازگاری‌ها گویا از روی ناآگاهی نویسنده از تاریخ ایران بوده‌است. به گفته مک‌کولوگ شاید اندکی راستی در پشت داستان استر باشد ولی نسک در دیسه‌ی کنونی‌اش دارای کژی‌‌ها و دوگانگی‌هایی است. از این روی باید نسک را افسانه‌ای تاریخی و نه گزارشی تاریخی برشمرد.
 
== فرونشاندن شورش مصر و بابل ==
خشایارشاخشایارشاه پس از نشستن به تخت با لشکری به سوی [[مصر]] رفت و توانست که شورشی را که در آن جا بر پا شده بود فرو بنشاند. او برادر خود [[هخامنش برادر خشایارشا|هخامنش]] را [[ساتراپ]] (شهربان) مصر کرد و بزرگ‌زادگان و دین‌بران مصر به کارانه و آزادکاری‌های پشین خود بازرسانید. این شورش در سال ([[۴۸۶ (پیش از میلاد)|۴۸۶]] پیش از میلاد) روی داد.
 
بابل نیز در همین زمان‌ها سر به نافرمانی برداشت. همانا خشیارشا توانست شورش را فرو بنشاند و [[زوپیر]] از سوی ایران شهربان بابل شد. ولی پس از چندی شهربان کشته شد و پسرش [[بغابوخش دوم|بغابوخش]] ('''مگابیز دوم''' به نوشته یونانی‌ها) به جای او برگماشته شد. [[هرودوت]] در [[تاریخ هرودوت|کتاب خود]] می‌نویسد که به دستور خشیارشا دژ و پرستش‌گاه‌های بابل را رمباندند و خدای بزرگ آنها را به ایران آوردند. این تندیس زرین نزد بابلیان بسیار ارجمند بود و هر پادشاهی باید در آغاز سال بابلی دست آن را می‌گرفت. خشایارشاخشایارشاه از شورش بابل آن اندازه آزرد که از آن پس فرنام شاه بابل را از فرنام‌های خود زدود و خود را تنها شاه پارسی‌ها و مادی‌ها خواند.<ref>زرین کوب، ص ۱۶۳.</ref> بدین سان بابل با شورش‌های بسیار از پایتختی بی‌بهره شد. در آینده شهرهای دیگری از آن سرزمین چون [[نیپور]]، [[سلوکیه]]، [[تیسفون]] و [[بغداد]] پیشرفت کردند. شورش بابل در سال سوم یا چهارم پادشاهی خشایارشاخشایارشاه برابر با سال ([[۴۸۲ (پیش از میلاد)|۴۸۲]] یا [[۴۸۱ (پیش از میلاد)|۴۸۱]] پیش از میلاد) روی داد.
 
== لشکرکشی به یونان ==
خط ۶۹:
[[پرونده:Persépolis. Darius.jpg|بندانگشتی|چپ|200px|نقش‌برجستهٔ [[داریوش بزرگ]] در [[تخت جمشید]]]]
[[پرونده: Persian Empire, 490 BC.png|330px|farme|بندانگشتی|چپ|گستره‌ی [[ایران]] در سال ۴۹۰ پیش از میلاد.]]
[[داریوش بزرگ]] در واپسین سال‌های زندگانی می‌خواست که برای تاوان‌خواهی از یونانیان برای چپاول و به آتش کشیدن [[سارد]] پایتخت [[لیدیه]] و هم‌چنین به تاوان شکست سپاه ایران، در نخستین سری [[جنگ‌های ایران و یونان]] و [[نبرد ماراتون]]، به یونان لشکر بکشد. ولی پیش از آن داریوش زندگی را بدرود گفت. پس از او پسرش خشایارشاخشایارشاه آهنگ خونخواهی کرد تا کار پدر را به سرانجام برساند. شاید به جز این، آن چه وی را به این اندیشه انداخت، پافشاری [[مردونیه]] (داماد [[داریوش بزرگ]] و پسر [[گبریاس]]) و به ویژه دورشدگان (تبعیدیان) آتنی در پناه دربار بود. در خود آتن هم همانا این خون‌خواهی را پیش‌بینی می‌کردند و [[تمیستوکل]] سردار آتن پس از سرگذشت ماراتون، بخش بزرگی از سرمایه‌ی [[آتن]] را در راه توانمندی نیروی دریایی هزینه کرد.
 
سرانجام خشایارشاخشایارشاه آهنگ جنگ با یونان کرد و بی‌گمان نیرویی را که پیش از دیده نشده بود آماده کرد. ولی این نیرو آن اندازه هم که [[هرودوت]] می‌داود (داوی می‌کند)، نمی‌توانست ارتشی میلیونی باشد، چرا که چنین شمار سپاه و افزارها اگر هم سازوبرگش برای خشایارشاخشایارشاه شدنی بود، آماده کردن افزار و توشه‌‌ی آن در سرزمین‌های [[تراکیه]] و [[مقدونیه]] انجام‌پذیر نبود. بااین همه، این که هرودوت می‌گوید چهل و هشت تیره‌ی گوناگون درین سپاه بوده‌اند شاید درست باشد. بر پایه‌ی گفته‌ی [[هرودوت]] خشایارشاخشایارشاه در بهار سال ۴۸۰ پیش از میلاد از [[لیدی]] به سوی یونان لشکر کشید.
 
=== تنگه‌ی داردانل ===
خط ۷۷:
[[پرونده: Dardanelles locator.png|200px|farme|بندانگشتی|چپ|جایگاه تنگه‌ی [[داردانل]].]]
 
با نوآوری خشایارشاخشایارشاه پلی از کرجی‌ها بر روی [[داردانل]] (هلس پونت)، به دست اندازه‌گیران مصری، [[فنیقی]] و (لبنانی) ساخته شد که نیروی زمینی ایران توانست از روی آن گذشته و به خاک [[یونان]] درآید. یونانی‌ها که در برابر این تندآب سپاه، ستیزه‌جویی را بیهوده یافتند در [[مقدونیه]] و [[تسالی]] (در کانون یونان) هیچ ایستادگی نشان ندادند و تا آن جا که در خود [[آتن]] هم درباره‌ی جنگ دودلی و لغزش در میان بود<ref>زرین کوب، ص ۱۶۴</ref> ولی کسی از آتن به نام [[تمیستوکل]] گام پیش نهاده مردم را به جنگ و افزارآرایی آن برانگیخت، سرانجام پشتیبانان جنگ پیروز شدند و شهرهای دیگر یونانی هم که [[اسپارت]] و سی شهر دیگر از آن میان بودند، به دشمنی ایران در یک هم‌پیمانی یونانی درآمدند.<ref>پیرنیا، ص ۱۳۰</ref>
 
=== نبرد ترموپیل ===
خط ۸۴:
نخستین جنگ از دومین سری جنگ‌های ایران و یونان [[نبرد ترموپیل]] بود. چون یونانیان می‌دانستند که در دشت گسترده از پس سپاهیان سواره ایران برنخواهند آمد، نیروهای یونانی در تنگه‌ی ترموپیل باریکه‌ای میان کوه و دریا در چشم به راه دشمن نشستند. در [[نبرد ترموپیل]] فرماندهی نیروی زمینی یونان با [[لئونیداس]] پادشاه اسپارت بود و فرمان‌دهی نیروی دریایی را [[اوری بیاد]] بر دوش داشت.
 
در آغاز جنگ در دریا درگرفت که از برای بادهای تندی که وزید برنامه‌های جنگی ایران کارساز نیافتاد و نبرد دریایی بدون این که برآیند صددرصد داشته باشد، پایان یافت. در این هنگام نیروی ایران که از راه خشکی پیش می‌آمد به تنگه‌ی ترموپیل رسید و به سپاه [[لئونیداس]] برخورد. گذر از تنگه برای سپاه سترگ خشایارشاخشایارشاه شدنی نشد ولی فرمانده‌ی سپاه ایران از یک کوره‌راه، خود را به پشت سپاه یونانی رساند و سپاه یونانی پراکنده شد و تنها [[لئونیداس]] سردار و پادشاه اسپارتی و یک دسته‌ی اندک از کسان اسپارت که او خویشتن برگزید،<ref>هرودوت، ص ۴۰۷</ref> در آنجا پایداری بی‌باکانه‌ای از خود نشان دادند و خود را به کشتن دادند، تا مردمشان بتوانند پشت بنشینند.
 
=== گشایش آتن ===
خط ۹۰:
پس از گشایش ترموپیل [[آتن]] نیز در آژیر یورش بود و آتنی‌ها ناچارانه همراه زنان و کودکان خویش، به سوی آبخوست [[سالامیس]] در جنوب آتن روانه شدند.
 
پس از اینکه خشایارشاخشایارشاه به آتن درآمد اردوگاه خود را در بیرون آتن برپا کرد. وی می‌دانست که یونانیان در [[پلوپونز]] در جنوب یونان ارتشی دارند و پیش‌بینی می‌کرد که آن ارتش به آتن بیاید و وی را در آن شهر در چنبره اش بگیرد. این بود که ارتش ایران را در برون از آتن گرد آورد. پس از درآمدن به شهر٬ خود خشایارشاخشایارشاه همراه با [[گارد جاویدان (هخامنشی)|گارد جاوید]] در ساختمان «پوله ته ریوم» که ساختمان مجلس سنای آتن بود ماند. روزی که ارتش ایران به آتن درآمد در آن شهر هتا یک کس هم به چشم نمی‌خورد، ولی ساختمان [[آکروپل]] پر از مردمانی بود که به آن پناه برده بودند تا خدای آتنه که خدای آتن بود از آنها نگاهداری کند. همین هم شد و خشایارشاخشایارشاه فرمود که کسی آنها را نیازارد. آنهایی که در آکروپل گرد آمده بودند کسانی بودند که نتوانسته بودند خود را از آتن دور کنند، برخی از آنها از روی کمبود ترابرها و برخی از روی نداشتن دارایی در پرستشگاه بزرگ بست نشسته بودند. به امید این که خدای آتنه آنتیان را خواهد رهانید، از همین روی خشایارشاخشایارشاه از یورش به آکروپل و کسانی که در آن بودند بازایستاد. خشایارشاه میدانست آنهایی که در آکروپل نشسته‌اند از نبود خواروبار به تنگ خواهند آمد و به آنها آزادی داد که از آنجا برون آیند و برای خود خوراک فراهم آورند.<ref>برای داده های بیشتر برگردید به: تحقیقات تاریخ آتن، پروفسور بارن انگلیسی.</ref>
 
=== نبرد سالامیس ===
پس از گشودن آتن اگر ایرانیان خودشان دست به جنگ نمی‌زدند، داستان پایان یافته بود و یونانی‌ها جز گردن نهادن چاره‌ای نداشتند. به راستی به جنگ دیگری نیاز نبود، چرا که نیروی دریایی ایران در آن هنگام بر دریاها چیره بود. با این همه، در دریا نیرنگ [[تمیستوکل]] نیروی دریایی ایران را در تنگنای گذرگاه سالامیس به یک جنگ بی‌پروایانه واداشت و تنگی جا و میدان کار آسیب و کشته‌های بسیاری را برای این ناوگان سترگ به بار آورد.<ref>زرین کوب، ص ۱۶۵</ref>
 
پس از گشایش آتن، یونانیان کنکاشیدند. یکی از بزرگان آتن به نام [[تمیستوکل]] باور داشت که در [[آبخوست]] سالامیس به پدافند بپردازند. نامه‌ای به پادشاه ایران نوشت و خود را از هواداران ایران نشان داده گفت که چون سپاهیان یونان می‌خواهند بگریزند هنگام آن است که سپاه ایران آنان را یک‌سره نابود کند. خشایارشاخشایارشاه پیغام را راست انگاشته، ناوگان مصری فرمانبردار ایران، آبخوست پنسیلوانیا را گرفت. یونانیان در آبخوست سالامیس گیر افتادند و از این روی گفتند یا باید در همین جا پایداری کنیم یا نابود شویم و این همان چیزی بود که تمیستوکلس می‌خواست.
 
[[هرودوت]] درباره‌ی فرماندهان نیروی دریایی ایران چنین نوشته‌است، از میان فرماندهان یک فرمانده برجسته به نام بانو [[آرتمیس یکم|آرتمیس]] هست که از یاد نامش نتوان خودداری کرد. به نگر من بسیار دور و شگفت‌انگیز می‌نماید که این بانو پاد یونان برخاست. پس از مرگ شوهرش فرمان‌روایی [[کاریا]] به دستش افتاد و خود با اینکه پسر بزرگی داشت و نیازی به یاری او در جنگ نبود، خود در نیروی دریایی خشایارشاخشایارشاه انبازید و ازخودگذشتگی‌ها کرد. هیچ کدام از فرماندهان پیرو ایران به اندازه‌ی او به خشایارشاخشایارشاه کنکاش درست نداده و راه‌نمایی گران‌بها نکرد.<ref>هرودوت، ص ۳۸۲</ref> پیش از جنگ سالامیس همه‌ی فرماندهان ایران، رایشان با درگیری با نیروی دریایی یونان بود مگر نگر یک تن و آن رای دیگر را آرتمیس داد.<ref>هرودوت، ص ۴۴۶</ref>
 
نیروی دریایی ایران در [[نبرد سالامیس]] پاد کشتی‌های یونانی که آرایش رسته‌ای داشتند از روی تنگی جا ستونی یورش برد و ناگهان زیر آتش نیروهای دشمن جای گرفت. جنگ تا شب دنبال شد و در این جنگ بیش از نیمی از کشتی‌های ایران نابود شدند و بنابراین سپاه ایران پشت نشست. یونانیان که نخست از پیروزی خود آگاه نبودند، در بامداد روز پسین با شگفتی دیدند که از کشتی‌های ایرانی نشانی نیست.
 
در همین زمان خشایارشاخشایارشاه پیام‌های بدی از ایران دریافت کرد و از این روی با سرداران خود کنکاشید. نگر [[مردونیه]] این بود که خود مردونیه با سیصد هزار سپاهی برای گشایش همه‌ی یونان در این سرزمین بمانند و خشایارشاخشایارشاه به ایران بازگردد. پادشاه پس از رایزنی با [[آرتمیس]] این نگر را پذیرفت و با بیش‌تر سپاه خویش به [[پارس]] بازگشت.
 
=== نبرد پلاته ===
[[پرونده: Boeotia ancient-en.svg|250px|farme|بندانگشتی|چپ|شهر باستانی [[پلاته]] در یونان.]]
 
خشایارشاخشایارشاه [[مردونیه]] را با شمار چشمگیری از نیروهایش در یونان به جای گذاشت که به گفته‌ی هرودوت سیصد هزار تن بوده‌اند. پژوهندگان برآنند که شمار درست آنان نزدیک به صد هزار یا شصت هزار تن بوده است.<ref>{{پک|یامااوچی|1390|ک=ایران و ادیان باستانی|ص=242}}</ref><ref>{{پک|Bangtson|1390|ک=Greeks and the Persians|ص=61}}</ref><ref>{{پک|Burn|1390|ک=Persia and the Greeks|ص=511}}</ref>
[[مردونیه]] به یونانیان پیشنهاد داد که اگر از ایران فرمان پذیرند، در کارهای درون‌کشوری خویش آزادند. ولی آنان این پیشنهاد را نپذیرفتند. دوباره جنگی درگرفت و مردونیه آتن را باز شکست داد<ref>زرین کوب، ص ۱۶۵</ref>. سپس، به سال ۴۷۹ پیش از میلاد، در نزدیکی [[پلاته]] ، صدهزار یونانی رویاروی مردونه رسته‌ها آراستند و زد و خورد خونینی میان [[مردونیه]] و [[پوزانیاس]] (پائوزانیاس) روی داد. در آغاز انگار که ایرانیان پیروز هستند چرا که بی‌اندازه دلاوری کردند ولی این گونه نشد. مردونیه در آغاز جنگ، با تیری کشته شد و سپاه بی‌سردار ایرانی نبرد بی‌بهره‌ای را آغازیدند که تنها سه هزار ایرانی از آن جان به در بردند.
 
خط ۱۱۴:
== رویدادهای پس از جنگ ==
[[پرونده:Xerxes Cuneiform Van.JPG|بندانگشتی|چپ|300px| [[کتیبه سه زبانه خشایارشا]]]]
سرلشکر [[پوزانیاس]] (پائوزانیاس) برادرزاده‌ی [[لئونیداس]] از روی خردسالگی پسر [[لئونیداس]]، سرپرست این شاه‌زاده بود و گذارانه بر [[اسپارت]] فرمان می‌راند، پوزانیاس پنهانی با دربار خشایارشاخشایارشاه چانه‌زنی می‌کرد. پوزانیاس می‌خواست ایران دوباره بر روند سیاسی یونان چیره شود. لو رفتن این چانه‌زنی‌ها، مایه‌ی رسوایی و مرگ [[پوزانیاس]]، در سال ۴۷۰ پیش از میلاد شد.<ref>زرین کوب، ص ۱۶۵</ref>
 
[[تمیستوکلس]] قهرمان و پیروز آتنی نبرد سالامیس، پس از رانده شدن از آتن به دربار ایران در [[شوش]] پناه برد و شاید نخستین نام آور باختریست که در دربار ایران می‌توانست با زبان ایرانی سخن بگوید.<ref>زرین کوب، ص ۱۷۵</ref>
خط ۱۲۱:
 
== چرایی‌های ناکامی ایران بر یونانیان ==
[[پرونده:Tachar-palace (6).tif|بندانگشتی|راست|200px|کتیبه سه زبانی خشایارشاخشایارشاه بر جرز غربی ایوان جنوبی [[کاخ تچر]]]]
گاه‌نگاران چرایی‌های ناکامی ایران را در گشایش همه‌ی یونان چنین برمی‌شمرند:
 
۱. پرهیز پذیر بودن این جنگ‌ها برای ایران: براستی ایران نیازی به این لشکرکشی‌ها نداشت. خشایارشاخشایارشاه با ساستارهای (سیاستهای) درست بهتر می‌توانست به خواستش برسد تا با این جنگ‌ها و لشکرکشی‌های کلان.<ref>زرین کوب، ص ۱۶۶</ref><ref>پیرنیا، ص ۱۳۵</ref>
 
۲. شمار بیش از اندازه سپاهیان ایران: هر چند بازگفت‌ها و شمارهای یونانی‌ها، در این باره آشکارانه بسیار گزاف برمی‌آید.
خط ۱۳۶:
۶. انگیزه‌ی بالای یونانیان: یونانیان مردمانی خودسالار بودند و تن به فرمان‌برداری از ایران نمی‌دادند. در لشگریان ایران آن شور و از خودگذشتگی‌ یونانی‌ها نبود. یونانیان در و برای خانه‌ی خود می‌جنگیدند و پیروزی و شکست، پرسمان زندگانیشان بود.<ref>پیرنیا، ص ۱۳۶</ref>
 
== کشته شدن خشایارشاخشایارشاه به دست اردوان ==
گویند که خشایارشاخشایارشاه از شاه‌بانو [[آمستریس]] شش یا هفت فرزند و از دیگر همسرانش پنج فرزند داشت.
خشایارشاخشایارشاه پس از ۲۰ سال پادشاهی، در اکتبر [[۴۶۵ (پیش از میلاد)|۴۶۵]] پیش از میلاد در خواب‌گاه خویش به دست فرنشین هنگ شاهنشاهی [[اردوان]] و یک خواجه به نام میترا یا اسپنت‌میترا که با یکدیگر هم‌دست شده بودند، کشته شد. سپس اردوان پسر بزرگ خشایارشاخشایارشاه به نام '''داریوش''' را کشت. چون پسر دوم پادشاه، '''ویشتاسپ''' که استاندار [[باکتریه]] بود، نیز از پایتخت دور بود، اردوان چند ماه جانشینی پادشاه را داشت. او گذارانه، '''اردشیر'''، پسر سوم خشایارشاخشایارشاه را بر تخت نشاند. اردوان و پسرانش می‌خواستند به‌هنگام اردشیر را نیز از میان بردارند، ولی اردشیر از این نیرنگ آگاه شد و پیش‌دستی کرد. در پی یک زدوخورد درونی که در چهار دیوار پرده‌سرا در گرفت، '''اردشیر''' [[اردوان]] و پسرانش را کشت و خود را شاهنشاه خواند. ([[اردشیر یکم (هخامنشی)|اردشیر یکم]])<ref>زرین کوب، ص ۱۶۹</ref>
 
[[پرونده:Soldiers of Xerxes army.png|چپ|بندانگشتی|330px|سپاهیان ارتش خشایارشاخشایارشاه از راست به چپ: سرباز [[کاپادوکیه]]ای، سرباز [[ارمنیان|ارمنی]] و درفشدار [[پارس]]ی.]]
[[پرونده:Soldiers of Xerxes army 3.png|چپ|بندانگشتی|330px|ارتش ایران و چهره‌ی سپاهیان [[هخامنشی]] در زمان خشایارشا، از راست به چپ: سرباز پیاده [[آشور (سرزمین)|آشوری]]، کمان‌دار [[بابلی]]، سرباز پیاده [[پارس]]ی، سرباز پیاده [[کلده (تمدن بابل)|کلدانی]].]]
 
== نشانه‌های باستانی به‌جامانده از خشایارشاخشایارشاه ==
[[پرونده:Tomb of Xerxes.JPG|بندانگشتی|225px|چپ| آرام‌گاه خشایارشا، [[نقش رستم]].]]
 
خشایارشاخشایارشاه در [[تخت جمشید]] که به دستور پدرش داریوش ساخته شده بود کاخ‌های دیگری ساخت که بر بزرگی و شکوه این گنجینه‌ی باستانی افزود. سنگ‌نبشته‌ای که از خشایارشاخشایارشاه در [[سنگ‌نبشته‌های گنج‌نامه]] بر روی کوه [[الوند]] در [[همدان]] در کنار سنگ‌نبشته‌ی [[داریوش بزرگ]] به جای مانده و هم‌چنین سنگ‌نبشته‌(ها)ای دیگر در ارمنستان. او در سنگ‌نبشته‌ی گنج‌نامه می‌نویسد:{{نقل قول بزرگ}}
 
::''خدای بزرگ است [[اهورامزدا]]، بزرگ‌ترین خدایان است که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که برای مردم شادی آفرید، که خشایارشاخشایارشاه را شاه کرد، یگانه از میان شاهان بسیار، یگانه فرمان‌روا از میان فرمان‌روایان بی‌شمار. من خشایارشا، شاه بزرگ، شاهِ شاهان، شاهِ کشورهای دارای مردمان بسیار، شاه این سرزمین بزرگِ دوردستِ پهناور، پسر داریوش شاه هخامنشی. ''{{پایان نقل قول بزرگ}}
 
{| align="center" cellpadding="2" border="۲"
خط ۱۶۰:
== نگارخانه ==
<gallery>
Image:Relief of Xerxes at Doorway of his Palace, Persepolis, Iran.jpg|سنگ‌نگاره‌ی خشایارشاخشایارشاه در [[پارسه]]
Image:Hamadan (Iran) Relief Achamenid Period.JPG|[[سنگ‌نبشته‌های گنج‌نامه]] در [[همدان]]
Image:Tablette xerxes persepolis.jpg| سنگ‌نبشته‌ی دو زبانه از خشایارشاخشایارشاه در [[تخت جمشید]]
Image:Trilingual inscription of Xerxes, Van, 1973.JPG|سنگ‌نبشته‌ی سه زبانه خشایارشاخشایارشاه در [[وان]] [[ترکیه]]
Image:Egypte louvre 036 fragment.jpg|تکهٔ یک سفال شکسته با بخشی از نام خشایارشاخشایارشاه که برروی آن کنده شده است. [[موزه لوور]].
Tomb of Xerxes.jpg|آرامگاه خشایارشاخشایارشاه در [[نقش رستم]]
Naqsh i Rustam. Tombeau.jpg|آرامگاه خشایارشاخشایارشاه در [[نقش رستم]]، [[پارسه]]
آرامگاه خشایارشاخشایارشاه 01.JPG|آرامگاه خشایارشاخشایارشاه در [[نقش رستم]]
</gallery>