هانس یناس: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
گسترش
خط ۱:
[[هانس یناس|هانس یوناس]] (10 مه 1903 - 1993 فوریه 5) یک فیلسوف پدیدارشناس آلمانی از شاگردان [[مارتین هایدگر]] بود. آثار یوناس که به انگلیسى ترجمه شده به این شرح است:
[[هانس یناس|هانس یوناس]] (به انگلیسی: Hans Jonas) فیلسوف پدیدارشناس آلمانی که از شاگردان [[مارتین هایدگر]] بود. او در کتاب خود با عنوان «اندیشه‌های گنوسی و روح جهان باستان پسین» تفسیری مانوی و گنوسی از اندیشه‌های [[هایدگر]] ارائه داد. در مقابل این دیدگاه، شاگرد دیگر [[هایدگر]] یعنی [[کارل لویت]] در دهه ۱۹۴۰ انتقادی بر این گونه اندیشه نگاشت که سعی در عرضه قرائتی دینی و عرفانی بر مبنای اندیشه‌های هایدگر دارد.<ref>[[مهدی فدایی مهربانی]]، ایستادن در آن سوی مرگ: پاسخ‌های کربن به هایدگر از منظر فلسفه شیعی، تهران، نشر نی، 1391: 85</ref> هانس یوناس (Hans Jonas) در کنار کارل لوویت، هربرت مارکوزه، هانا آرنت و امانوئل لویناس از شاگردان برجسته مارتین هایدگر بود که دکترایش را در سال ۱۹۳۰ دردانشگاه ماربورگ زیرنظر هایدگر دریافت کرد. او از جمله اندیشمندانى است که بر بعد اخلاقى زندگى آدمى بسیار تأکید مى ورزید و فلسفه را فارغ از بعد عملى و اخلاقى نمى دانست. این ، موضوعى بود که تا پایان زندگى اش او را رها نکرد. در ۲۵ مه ۱۹۹۲ در مونیخ، در سخنرانى اى که «فلسفه در پایان قرن» نام داشت باز بر اهمیت بعد اخلاقى فلسفه و به طور کلى زندگى پاى فشرد. در این باره مى گوید: «دومین نکته موردنظرم مربوط است به عمل هایدگر در سال ۱۹۳۳ [یعنى همکارى و ارتباط با حزب نازى]. آیا آن عمل هیچ ربطى به فلسفه دارد؟ به گمان من بله ، ربط دارد. از نخستین روزگاران، فلسفه – برخلاف سایر شاخه هاى دانش – هم معطوف به کسب معرفت بود و هم به عمل و کردار نظر داشت، عمل و کردارى که بویژه در خدمت خیر (the Good) است. این خیر، غایت و هدف معرفت بوده است. مدارس و مکاتب فلسفه شاگردانشان را به گونه اى تعلیم مى دادند و ارزش هایى را به آنان مى آموختند که آنان را از فروغلتیدن در ذهنیت عامه حفظ مى کرد. نمونه سقراط – که از همان آغاز نشانه بارزى در فلسفه بوده است – اعتقاد به پیوند میان معرفت و عمل را چنان نیرو و شرافتى بخشید که همواره مانع از آن شده که این اعتقاد در بوته فراموشى افتد. بنابراین، وقتى عمیق ترین متفکر زمانم با پیشروى تند و پرخشونت ارتش هیتلر همنوا شد، این صرفاً مایه سرخوردگى و نومیدى ام نشد بلکه به دید من سقوطى براى فلسفه بود. خود فلسفه و نه یک فرد، اعلام افلاس کرده بود… نمونه مقابل آن ، که باید در اینجا ذکر کنم پرسش جدیدى به میان مى آورد: یکى از استادانم به نام یولیوس ابینگهاوس که یک کانتى راسخ و البته از جهت مقام و اهمیت علمى ، غیرقابل مقایسه با هایدگر بود . او در آن شرایط سخت سربلند از آزمون گذشت و این ، درسى براى من بود. در ماربورگ در سال ۱۹۴۵ براى اداى احترام و قدردانى به ملاقاتش رفتم. او با آن عقیده مطلق و آتشین قدیمى اش به چشمانم نگاه کرد و گفت: «مى دونى چیه یوناس؟ من بدون کانت قادر به آن کار نبودم.» ناگهان عمیقاً پى بردم که در اینجا نظر و زندگى یک چیز است. اما فلسفه در دستان کدام یک از این دو مرد ، وضع بهترى دارد؟ در دست نابغه خلاقى که اندیشه ژرف اش حفظش نکرد و مانع از آن نشد که در هنگام تصمیم گیرى ، ایمان را زیر پا نگذارد یا در دست همکار معمولى اما شرافتمندش که پاک ماند؟ تا به امروز گمان نمى کنم جواب این سؤال را یافته باشم اما معتقدم که این سؤال – سؤال بى پاسخ – مربوط است به نگاهى مجدد و دقیق به فلسفه در این قرن.»<ref>Mortality and morality , A search for the Good after Auschwitz , Hans Jonas, Edited and with a introduction by Lawrence vogel, Northwestern university press, Evanstion, Illinois, 1996</ref> لورنس وگل مقدمه خوب و مفصلى براین کتاب یوناس که از جمله آخرین آثارش به شمار مى رود نوشته است که منبع اصلى گفتار حاضر است. سایر آثار یوناس که به انگلیسى ترجمه شده به این شرح است: دین گنوسى (،۱۹۵۸ ۱۹۶۳) این کتاب که از مهمترین آثار یوناس است و اثرى کلاسیک محسوب مى شود تألیفش در اواخر دهه ۱۹۲۰ آغاز و در اواسط دهه ۱۹۵۰ به پایان رسید (The Gnostic Religion) ، پدیده زندگى : به سوى یک زیست شناسى فلسفى (،۱۹۶۳ ،۱۹۶۶ ۱۹۸۲) ، مقالات فلسفى : از عقاید و اصول کهن تا انسان تکنولوژیک (،۱۹۷۴ ۱۹۸۰)، در باره ایمان ، عقل و مسؤولیت : شش رساله (۱۹۷۸ ، ۱۹۸۱) ، دستور معطوف به مسؤولیت : در جست وجوى اخلاق براى عصر تکنولوژیک (۱۹۸۴). هیچ یک از آثار یوناس به فارسى ترجمه نشده است.
 
دین گنوسى (،۱۹۵۸ ۱۹۶۳) این کتاب که از مهمترین آثار یوناس است و اثرى کلاسیک محسوب مى شود تألیفش در اواخر دهه ۱۹۲۰ آغاز و در اواسط دهه ۱۹۵۰ به پایان رسید،
== پانویس ==
 
{{پانویس}}
پدیده زندگى : به سوى یک زیست شناسى فلسفى (،۱۹۶۳ ،۱۹۶۶ ۱۹۸۲)
 
مقالات فلسفى : از عقاید و اصول کهن تا انسان تکنولوژیک (،۱۹۷۴ ۱۹۸۰)
 
در باره ایمان ، عقل و مسؤولیت : شش رساله (۱۹۷۸ ، ۱۹۸۱)
 
دستور معطوف به مسؤولیت : در جست وجوى اخلاق براى عصر تکنولوژیک (۱۹۸۴) این کتاب را یاسر خوشنویس به فارسی ترجمه کرده است.
 
او از جمله اندیشمندانى است که بر بعد اخلاقى زندگى آدمى بسیار تأکید مى ورزید و فلسفه را فارغ از بعد عملى و اخلاقى نمى دانست. این ، موضوعى بود که تا پایان زندگى اش او را رها نکرد. در ۲۵ مه ۱۹۹۲ در مونیخ، در سخنرانى اى که «فلسفه در پایان قرن» نام داشت باز بر اهمیت بعد اخلاقى فلسفه و به طور کلى زندگى پاى فشرد.
 
== آرای یوناس ==
او در «اندیشه‌های گنوسی و روح جهان باستان پسین» تفسیری مانوی و گنوسی از اندیشه‌های [[هایدگر]] ارائه داد. در مقابل این دیدگاه، شاگرد دیگر [[هایدگر]] یعنی [[کارل لویت]] در دهه ۱۹۴۰ انتقادی بر این گونه اندیشه نگاشت که سعی در عرضه قرائتی دینی و عرفانی بر مبنای اندیشه‌های هایدگر دارد.<ref>[[مهدی فدایی مهربانی]]، ایستادن در آن سوی مرگ: پاسخ‌های کربن به هایدگر از منظر فلسفه شیعی، تهران، نشر نی، 1391: 85</ref> یوناس در کنار کارل لوویت، هربرت مارکوزه، هانا آرنت و امانوئل لویناس از شاگردان برجسته مارتین هایدگر بود که دکترایش را در سال ۱۹۳۰ دردانشگاه ماربورگ زیرنظر هایدگر دریافت کرد.
 
ا'''خلاقیات'''
 
[[هانس یناس|هانس یوناس]] (به انگلیسی: Hans Jonas) فیلسوف پدیدارشناس آلمانی که از شاگردان [[مارتین هایدگر]] بود. اووی در کتابباب خود با عنوان «اندیشه‌های گنوسی و روح جهان باستان پسین» تفسیری مانوی و گنوسی از اندیشه‌های [[هایدگر]] ارائه داد. در مقابل این دیدگاه، شاگرد دیگر [[هایدگر]] یعنی [[کارل لویت]] در دهه ۱۹۴۰ انتقادی بر این گونه اندیشه نگاشت که سعی در عرضه قرائتی دینی و عرفانی بر مبنای اندیشه‌های هایدگر دارد.<ref>[[مهدی فدایی مهربانی]]، ایستادن در آن سوی مرگ: پاسخ‌های کربن به هایدگر از منظر فلسفه شیعی، تهران، نشر نی، 1391: 85</ref> هانس یوناس (Hans Jonas) در کنار کارل لوویت، هربرت مارکوزه، هانا آرنت و امانوئل لویناس از شاگردان برجسته مارتین هایدگر بود که دکترایش را در سال ۱۹۳۰ دردانشگاه ماربورگ زیرنظر هایدگر دریافت کرد. او از جمله اندیشمندانى است که بر بعد اخلاقى زندگى آدمى بسیار تأکید مى ورزید و فلسفه را فارغ از بعد عملى و اخلاقى نمى دانست. این ، موضوعى بود که تا پایان زندگى اش او را رها نکرد. در ۲۵ مه ۱۹۹۲ در مونیخ، در سخنرانى اى که «فلسفه در پایان قرن» نام داشت باز بر اهمیت بعد اخلاقى فلسفه و به طور کلى زندگى پاى فشرد. در این بارهاخلاق مى گوید: «دومین نکته موردنظرم مربوط است به عمل هایدگر در سال ۱۹۳۳ [یعنى همکارى و ارتباط با حزب نازى]. آیا آن عمل هیچ ربطى به فلسفه دارد؟ به گمان من بله ، ربط دارد. از نخستین روزگاران، فلسفه – برخلاف سایر شاخه هاى دانش – هم معطوف به کسب معرفت بود و هم به عمل و کردار نظر داشت، عمل و کردارى که بویژه در خدمت خیر (the Good) است. این خیر، غایت و هدف معرفت بوده است. مدارس و مکاتب فلسفه شاگردانشان را به گونه اى تعلیم مى دادند و ارزش هایى را به آنان مى آموختند که آنان را از فروغلتیدن در ذهنیت عامه حفظ مى کرد. نمونه سقراط – که از همان آغاز نشانه بارزى در فلسفه بوده است – اعتقاد به پیوند میان معرفت و عمل را چنان نیرو و شرافتى بخشید که همواره مانع از آن شده که این اعتقاد در بوته فراموشى افتد. بنابراین، وقتى عمیق ترین متفکر زمانم با پیشروى تند و پرخشونت ارتش هیتلر همنوا شد، این صرفاً مایه سرخوردگى و نومیدى ام نشد بلکه به دید من سقوطى براى فلسفه بود. خود فلسفه و نه یک فرد، اعلام افلاس کرده بود… نمونه مقابل آن ، که باید در اینجا ذکر کنم پرسش جدیدى به میان مى آورد: یکى از استادانم به نام یولیوس ابینگهاوس که یک کانتى راسخ و البته از جهت مقام و اهمیت علمى ، غیرقابل مقایسه با هایدگر بود . او در آن شرایط سخت سربلند از آزمون گذشت و این ، درسى براى من بود. در ماربورگ در سال ۱۹۴۵ براى اداى احترام و قدردانى به ملاقاتش رفتم. او با آن عقیده مطلق و آتشین قدیمى اش به چشمانم نگاه کرد و گفت: «مى دونى چیه یوناس؟ من بدون کانت قادر به آن کار نبودم.» ناگهان عمیقاً پى بردم که در اینجا نظر و زندگى یک چیز است. اما فلسفه در دستان کدام یک از این دو مرد ، وضع بهترى دارد؟ در دست نابغه خلاقى که اندیشه ژرف اش حفظش نکرد و مانع از آن نشد که در هنگام تصمیم گیرى ، ایمان را زیر پا نگذارد یا در دست همکار معمولى اما شرافتمندش که پاک ماند؟ تا به امروز گمان نمى کنم جواب این سؤال را یافته باشم اما معتقدم که این سؤال – سؤال بى پاسخ – مربوط است به نگاهى مجدد و دقیق به فلسفه در این قرن.»<ref>Mortality and morality , A search for the Good after Auschwitz , Hans Jonas, Edited and with a introduction by Lawrence vogel, Northwestern university press, Evanstion, Illinois, 1996</ref> لورنس وگل مقدمه خوب و مفصلى براین کتاب یوناس که از جمله آخرین آثارش به شمار مى رود نوشته است که منبع اصلى گفتار حاضر است. سایر آثار یوناس که به انگلیسى ترجمه شده به این شرح است: دین گنوسى (،۱۹۵۸ ۱۹۶۳) این کتاب که از مهمترین آثار یوناس است و اثرى کلاسیک محسوب مى شود تألیفش در اواخر دهه ۱۹۲۰ آغاز و در اواسط دهه ۱۹۵۰ به پایان رسید (The Gnostic Religion) ، پدیده زندگى : به سوى یک زیست شناسى فلسفى (،۱۹۶۳ ،۱۹۶۶ ۱۹۸۲) ، مقالات فلسفى : از عقاید و اصول کهن تا انسان تکنولوژیک (،۱۹۷۴ ۱۹۸۰)، در باره ایمان ، عقل و مسؤولیت : شش رساله (۱۹۷۸ ، ۱۹۸۱) ، دستور معطوف به مسؤولیت : در جست وجوى اخلاق براى عصر تکنولوژیک (۱۹۸۴). هیچ یک از آثار یوناس به فارسى ترجمه نشده است.{{پانویس}}
 
[[رده:اگزیستانسیالیست‌ها]]