زبانشناسی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ←جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباهیاب]]: اعلاء⟸اعلا، ازپیشتعیینشدهای⟸از پیش تعیین شدهای، بهمیان⟸به میان، بهنحوی⟸به نحوی، بینار... |
|||
خط ۳:
'''زبانشناسی''' علمی است که به مطالعه و بررسی روشمند [[زبان]] میپردازد. در واقع، زبانشناسی میکوشد تا به پرسشهایی بنیادین همچون «زبان چیست؟»، «زبان چگونه عمل میکند و از چه ساختهایی تشکیل شدهاست؟»، «انسانها چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند؟»، «زبان آدمی با سامانه ارتباطی دیگر جانوران چه تفاوتی دارد؟»، «کودک چگونه سخن گفتن میآموزد؟»، «زبان بشر چگونه تکامل یافتهاست؟»، «زبانها چه قرابتی با یکدیگر دارند؟»، «ویژگیهای مشترک زبانهای جهان کدامند؟»، «انسان چگونه مینویسد و از چه راهی زبان نانوشتاری را واکاوی (تحلیل) میکند؟»، «چرا زبانها دگرگون میشوند؟» و ... پاسخ گوید.
زبانشناسی به مفهوم جدید آن، علمی نسبتاً نوپا بوده که قدمتی تقریباً یک صد ساله دارد، اما مطالعات تخصصی دربارهٔ زبان به چند قرن پیش از میلاد بازمیگردد، یعنی زمانی که [[پانینی]] قواعدی برای زبان [[سانسکریت]] تدوین کرد. در زبانشناسی، ابعاد مختلف زبان در قالب حوزههای [[صرف]]، [[نحو]]، [[آواشناسی]]، [[واجشناسی]]، [[معناشناسی]]، [[کاربردشناسی]]، [[تحلیل گفتمان]]، [[زبانشناسی تاریخی-تطبیقی]]، [[ردهشناسی]]، [[زبان]] و نیز حوزههای
کسی را که به بررسیهای زبانشناختی میپردازد، «زبانشناس» مینامند. برخلاف تصور عمومی، لزومی ندارد زبانشناس به چندین زبان تسلط داشته باشد. مهم آن است که بتواند پدیدههای زبانشناختی همچون [[واژه]]، [[هجا]]، [[گروه نحوی]] و معنا را کندوکاو نماید و بازبشکافد. نکته دیگر آنکه کار زبانشناس همچون سایر کسانی که با علم سروکار دارند، تجویز نیست، بلکه توصیف است.
== تاریخچه ==
معمولاً تاریخ دانش زبانشناسی را بهمعنی «مطالعات تخصصی زبان» تا کتاب دستور [[سانسکریت]] نوشتهٔ [[پانینی]] هندی عقب ببرند. پانینی در سدهٔ پنجم پیش از میلاد، دستور زبان بسیار پیشرفتهای برای زبان سانسکریت نوشت. اما زبانشناسی به مفهوم مدرنش با انتشار کتاب ''[[دوره زبانشناسی عمومی|دورهٔ زبانشناسی عمومی]]'' نوشتهٔ [[فردینان دوسوسور]] آغاز شد. دوسوسور بین مطالعات زبانیِ همزمانی و
== انقلابهای علمی در زبانشناسی ==
چند نقطهٔ عطف در تاریخ علم زبانشناسی وجود دارد. اولین انقلاب علمی در حوزهٔ زبانشناسی، [[تاریخگرایی]] است که در قرن هجدهم شکل گرفت. آنچه بهعنوان شروع انقلاب اول در تاریخ زبانشناسی ثبت و ضبط شده، به ۱۷۸۶ بازمیگردد و خطابهٔ معروف حقوقدان انگلیسی، [[ویلیام جونز]]، که وقتی متون [[سانسکریت]] را با [[فارسی باستان]] و [[لاتین]] مقایسه کرد، شباهتهای فراوانی بین این متون یافت و معتقد شد که این زبانها از یک منشأ واحد، که زبان هندواروپاییِ مادر است، سرچشمه گرفتهاست. این شروع انقلاب اول در تاریخ زبانشناسی است. متعاقبِ آن، بحث سرنوشت زبانها، خانوادهٔ زبانها و اینکه این زبانها از چند گروه سرچشمه گرفتهاند، شروع شد و این اولین انقلاب در تاریخ زبانشناسی ذیل عنوان «تاریخگرایی» مطرح شدهاست. در این دوره نگاهِ زبانشناسان معطوف به تحولات تاریخی و بهاصطلاح «
دومین انقلاب در زبانشناسی، [[ساختگرایی]] است که [[فردینان دوسوسور]] به بنانهادن آن مشهور شد هرچند قبل از وی [[هومبولت]] این نظریات را
عمدهٔ فعالیتهای زبانشناسی در دورهٔ ساختگرایی که به نیمهٔ اول قرن بیستم مربوط میشود به صرف یا ساختواژه و نظام واجی و آوایی توجه داشت. البته در این دوره در مکتب پراگ، زبانشناسیِ متن مطرح شد. پس طلایهای از تحلیل گفتمان در مکتب پراگ دیده میشود. آن مکتب به نقشگرایی و کارکردگرایی اعتقاد داشت.
خط ۲۱:
اما از حدود دههٔ ۱۹۶۰ میلادی، کسانی منظری را مطرح کردند که انقلاب چهارم در زبانشناسی شدهاست. آنها تفکر پراگیها را احیا کردند که پارادایم رقیبِ زبانشناسی چامسکی است. اگر چامسکی به جملهبنیادی و منظر فلسفیِ عقلگرایی دکارتی معتقد است، این رویکرد چهارم رویکردی کارکردگرا و نقشگراست که معتقد است واحد مطالعهٔ زبان باید «گفتمان» باشد؛ بنابراین، این رویکرد بهلحاظ فلسفی، تجربهگراست و معتقد است آنچه بالا قرار میگیرد، بافت است. این رویکرد، زبانشناسی را با [[جامعهشناسی]] عجین میداند. اما رویکرد چامسکی زبانشناسی را با [[روانشناسی]] و نهایتاً [[زیستشناسی]] مأنوس میشمارد؛ بنابراین، دو پارادایم زبانشناسی امروز به این دو خلاصه میشود.
رویکرد آخر این است که در انگارهٔ ساختهشده، «بافت» بالاترین است. بافت عبارت از چیزی است که بر یک شرایط گفتمانیِ محیط است؛ یعنی بافتِ غیرزبانی و بازنمایی بافت را در سه سطح معنایی در زبان بررسی میکند. پس این مدل از بافت شروع میکند. «بافت» تصویری است که از جهان برمیداریم و ملکهٔ ذهن ما میشود. وقتی این مفهوم قرار است تبدیل به مفاهیم زبانی شود، صحبت از چهار فرانقش
این رویکرد میگوید هر جملهای که متعلق به یک متن است، حتی اگر ساده باشد، همزمان سه لایهٔ معنایی را بر دوشِ خود حمل میکند: محتوا گزارهای (درمورد چه چیزی صحبت میشود)، در بیان این محتوا به چه صورتی تعامل برقرار میشود؛ لایهٔ معنایی سوم این است که این جمله بهعنوان سازهٔ یک متن، چقدر به تشکیل متنیت کمک میکند.
این رویکرد و این انقلاب چهارم به زبان نگاهی گفتمانبنیاد دارد و هرگز جمله را بهعنوان یک واحد مستقل بررسی نمیکند و همیشه در متن بررسی میکند. درست است که بهعنوان نمونهٔ
== شاخهها ==
خط ۳۹:
* [[زبانشناسی تحلیلی]]
== حوزههای
* [[نشانهشناسی]]
* [[زبانشناسی کاربردی]]
|