زبان آذری: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز خنثی‌سازی ویرایش 16989851 توسط Saeedalijani (بحث)
برچسب: استفادهٔ زیاد از تگ یا الگوی سرخط
جز ابرابزار
خط ۲:
[[پرونده:A_Sample_Pahlavi_poem_from_the_Safina-yi_Tabriz.jpg|200px|بندانگشتی|نمونه‌ای از سروده‌های فهلوی-آذری برگرفته از کتاب سفینه تبریز]]
زبان '''آذری''' زبانی است از خانواده [[زبان‌های ایرانی غربی]] که در منطقه [[آذربایجان]] (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان [[ترکی آذربایجانی|ترکی]] رایج بوده‌است و امروزه گستره آن محدود شده‌است.
بیشتر دانشمندان ایران‌شناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان [[ماد|مادها]] است و ریشه آریایی دارد که تاریخ‌دانان و جغرافی‌نویسان اسلامی آن را پارسی (ایرانی)، پهلوی و آذری خوانده‌اند.
 
هر چند که مطالعه بر روی این زبان پیشینه طولانی در نزد خاورشناسان غربی دارد، اما نخستین پژوهش گسترده روی آن در ایران توسط [[احمد کسروی]] انجام گرفت. احمد کسروی، تاریخ‌نویس ایرانی، در کتاب [[آذری یا زبان باستان آذربایجان]] نمونه‌هایی از این زبان و پیوند آن را با زبان [[تاتی]] نشان داد. زبان‌شناسان با اشاره به وجود زبان‌های [[تاتی]] و [[هرزنی]] در چندین روستای [[آذربایجان شرقی]]، [[اردبیل]]، [[نمین]]، [[خلخال]] ([[کلور]])، [[عنبران]]، [[پیله رود]] و [[میناباد]] آنها را از بقایای آن زبان باستانی می‌داند. همچنین این زبان به زبان [[تالشی]] نزدیک است.<ref>{{یادکرد وب | نشانی =http://www.everyculture.com/Russia-Eurasia-China/Talysh-Orientation.html | عنوان = Talysh - Orientation | ناشر =
Countries and Their Cultures}}{{پایان}}</ref> زبان «آذری»، یکی از شاخه‌های زبان پهلوی است که پس از حمله عرب‌ها و هجوم [[اقوام ترک]] همچنان به زندگی خود ادامه داده‌است.داده‌است؛ ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهاده‌است. گو اینکه هنوز در پاره‌ای از روستاها و بخش‌های آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
 
== در تاریخ ==
اشتراک گویش هایگویش‌های مناطق یاد شده در یک دسته از ویژگی هایویژگی‌های آوایی و صوفی و نحوی. وابستگی آن هاآن‌ها را با شاخۀشاخهٔ معینی از زبان هایزبان‌های ایرانی شمال باختری مسلم می‎سازدمی‌سازد. این شاخه را می‎توانمی‌توان ادامه [[زبان مادی]] باستان نامید.<ref name="islamica" />
 
=== زبان آذری در نوشته هاینوشته‌های مورخین و جغرافی‌دانان اسلامی ===
منابع مسلمانان که به زبان آذری باستان اشاره کرده‌اند:
# قدیم‎ترینقدیم‌ترین منبع دربارهدربارهٔ زبان آذری باستانی قول [[ابن مقفع]] (د ۱۴۲ق/۷۵۹م) است که در [[الفهرست (ابن ندیم)|الفهرست]] نقل شده‌است. به گفتهٔ [[ابن مقفع]] زبان [[مردم آذربایجان]] پهلوی (الفهلویه) است منسوب به پهله (فهله) یعنی سرزمینی که شامل ری و اصفهان و همدان و [[ماه نهاوند]] و آذربایجان بوده‌است.<ref name="islamica">{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری (زبان)|ص=۲۵۹-۲۶۲۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
# همین گفته ابن مقفع را حمزهٔ اصفهانی (به نقل [[یاقوت]]) و [[خوارزمی]] نیز نقل کرده‎اندکرده‌اند.<ref name="islamica" />
# مورخ دیگری که به این زبان بدون ذکر نام آن اشاره کرده [[بلاذری]] است که کلمهٔ «حسان» به معنی «حائر» یعنی منزل و کاروانسرا را از کلام اهل آذربایجان نقل کرده‌است. این کلمه همان کلمهٔ «خان» به معنی کاروانسراست که در متون فارسی به کار رفته‌است.<ref name="islamica" />
# اما دومین مؤلفی که بعد از [[ابن مقفع]] از کلمهٔ آذری یاد کرده [[یعقوبی]] است که کتاب خود را در ۲۷۸ق/۸۹۱م تألیف کرده‌است. این مؤلف آذری (آذریّه) را به عنوان صفت در مورد مردم آذربایجان به کار برده‌است.<ref name="islamica" />
# مؤلف دیگری که از زبان آذری باستان نام برده [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]] (د ۳۴۶ق/۹۵۷م) است که در ۳۱۴ق/۹۲۶ از [[تبریز]] دیدار کرده‌است. این مؤلف از میان زبانها ایرانی پهلوی، دری و آذری را ذکر کرده‌است که ظاهراً در نظر او مهم‎ترینمهم‌ترین زبانها و گویشهای ایرانی بوده‎اندبوده‌اند.<ref name="islamica" />
# پس از [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]]، [[حمزه اصفهانی]] (د بعد از ۳۵۰ق/۹۶۱م) است که به نقل از یک ایرانی نو مسلمان به نام زرتشت‎بنزرتشت‌بن آذرخور معروف به ابوجعفر محمدبن مؤبد متوکلی در میان زبانهای پنجگانهٔ ایرانی از زبان پهلوی یاد می‎کندمی‌کند و آن را منسوب به پهله می‎داندمی‌داند که شامل ۵ شهر اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان است. مؤلف دیگری که بعد از حمزهٔ اصفهانی از زبان اذربایجانآذربایجان و ایرانی بودن آن سخن گفته‌است.<ref name="islamica" />
# [[اصطخری|ابواسحاق ابراهیم اصطخری]] است که کتاب خود [[المسالک والممالک]] را در پایان نیمهٔ اول قرن ۴ق/۱۰م نوشته‌است. اصطخری صریحاً زبان مردم آذربایجان و ارمنستان (بجز دبیل و پیرامون آن) و ارّان را ایرانی (الفارسیه) ذکر می‎کندمی‌کند و زبان مردم بردعه را ارّانی می‎داندمی‌داند.<ref name="islamica" />
# مؤلف بعدی [[ابن حوقل|ابوالقاسم محمدبن حوقل]] (د بعد از ۳۷۸ق/۹۸۸م) است که اساس مطالب خود را از اصطخری گرفته و دربارهٔ زبان مردم آذربایجان و ارمنستان و زبان مردم بردعه همان مطالب [[اصطخری]] را تکرار کرده‌است.<ref name="islamica" />
# [[ابوعبداللّه بَشّاری مقدسی]] مؤلف دیگری است که در قرن ۴ق/۱۰م از زبان مردم آذربایجان سخن گفته‌است. وی در سخن از اقلیم رِحاب که در نوشتهٔ او شامل آذربایجان و اران و ارمنستان می‎شود،می‌شود، می‎گویدمی‌گوید زبانشان خوب نیست و فارسی آنها مفهوم است و در حروف به فارسی خراسانی شبیه‌است و در جای دیگر می‎گویدمی‌گوید زبان آذربایجان بعضی دری است و بعضی منغلق (یعنی پیچیده) که ظاهراً غرضش تمیز میان زبان عام رسمی (فارسی دری) و گویشهای محلی است.<ref name="islamica" />
# داستانی که [[سمعانی]] دربارهٔ [[خطیب تبریزی|ابوزکریا خطیب تبریزی]] (د ۵۰۲ق/۱۱۰۹م) و استادش [[ابوالعلاء معری]] آورده، مؤبد رواج زبان آذری در آذربایجان در قرن ۵ق/۱۱م است. براساس این داستان روزی [[خطیب تبریزی]] در معرّه‎النعمانمعرّه‌النعمان در مسجد نزد استاد خود بوده که یکی از همشهریان او به مسجد وارد شده‌است. خطیب با زبان خود با او صحبت کرده و سپس که استادش دربارهٔ این زبان از او پرسیده گفته‌است این زبان «اَذْرَبیّه» نامیده می‎شودمی‌شود.<ref name="islamica" />
# [[حمداللّه مستوفی]] در [[نزهه‎القلوبنزهه‌القلوب]] (تألیف در ۷۴۰ق/۱۳۳۹م) زبان [[زنجان]] و [[مراغه]] و گشتاسفی را پهلوی ذکر می‎کندمی‌کند. تا قرن پنجم در همهٔ مأخذی که از زبان آذربایجان یاد شده بجز [[بلاذری]] که یک کلمه از این زبان نقل کرده بقیه فقط اشاره به نام این زبان دارند و نمونه‎هایینمونه‌هایی از این زبان به دست داده نشده‌است.<ref name="islamica" />
# در نیمهٔ اول قرن ۵ق/۱۱م ابومنصور موفق‎الدینموفق‌الدین هروی در الابنیه عن حقائق‎الادویهحقائق‌الادویه کلمهٔ «کلول» به معنی خُلّر را از این زبان نقل کرده و بعد از او اسدی و شاگردانش که در آذربایجان می‎زیسته‎اندمی‌زیسته‌اند در لغت فرس کلمات متعددی از زبان آذری باستان نقل کرده‎اندکرده‌اند.<ref name="islamica" />
# در قرن ۷ق/۱۳م [[یاقوت حموی]] دربارهٔ آذری می‎گویدمی‌گوید: «مردم آذربایجان زبانی دارند که آن را آذری (الاَذریه) می‎نامندمی‌نامند. برای دیگران مفهوم نیست».<ref name="islamica" />
 
== نقش کسروی ==
سطر ۳۸ ⟵ ۳۹:
[[پرونده:JosefMarkwart;1864-1930-Portrait.jpeg|200px|بندانگشتی|[[یوزف مارکوارت]]: زبان حقیقی پهلوی زبان آذربایجان است که زبان اشکانیان بوده‌است.<ref>{{پک|آذری|۱۳۹۰|ک=آذربایجان و زبانش}}</ref>]]
 
احمد كسرويکسروی در مقاله ای مقاله‌ای<ref>اللغه الترکیه فی ایران، احمد کسروی، مجله العرفان سوریه، جلد ۸، شماره ۲، نوامبر ۱۹۲۲، به زبان عربی</ref> با صراحت برخلاف نظريهنظریه زبان آذريآذری خود اظهار نظر مي كندمی‌کند و می گویدمی‌گوید: {{سرخط}}
تركیترکی زبانان ایران كهکه در سرتاسر ایران پخش شده اندشده‌اند فارس زبان نبودند كهکه به زور مجبور شده باشند از زبان اصلی خود صرف نظر كردهکرده و زبان تركیترکی را یاد بگیرند، تركترک زبانان ایران فرزندان تركهاییترکهایی هستند كهکه در زمانهای باستانی از تركستانترکستان جهت پیداكردنپیداکردن پناهگاه و چراگاه مهاجرت كرده اندکرده‌اند و فاتحین ایران گشته اندگشته‌اند و در سرتاسر آن پخش شده اندشده‌اند و هر جا كهکه اراضی وسیع بود ساكنساکن شده اندشده‌اند و در طول زمان با اهالی ادغام شده و با آنها ازدواج كرده اندکرده‌اند. عادتها و لباس و مذهب آنها را قبول كرده اندکرده‌اند. <ref>http://www.oocities.org/evan_j_siegel/IranTurk/IranTurk.html</ref>
 
== فراموش شدن زبان آذری باستان ==
تضعیف تدریجی آذری با رسوخ ترک زبانان به آذربایجان ایران شروع شد. اولین ترک زبانان در زمان [[محمود غزنوی]] وارد منطقه شدند.شدند؛ ولی این در زمان [[سلجوقی]] بود که قبایل ترک شروع به مهاجرت گسترده به آذربایجان کرده و در آنجا سکنی گزیدند. جمعیت ترکی در دوره اتابکان الدنیز آذربایجان (۵۳۱-۶۲۲۵۳۱–۶۲۲ هجری) همچنان رشد کرد، ولی اوج آن در دوره [[ایلخانان مغول]] بود که اکثریت سربازان شان ترک بودند و آذربایجان را به مرکز سیاسی خود بدل ساختند. زدوخورد و ناآرامی پیوسته که به مدت ۱۵۰ سال بین افول ایلحانان و صعود صفویان در آذربایجان حکمفرما بود، باز موجب جذب عناصر نظامی ترک بیشتری به منطقه شد. در این دوره آذری در دوره ترکمانان قرا قویونلو و آق قویونلو آذری با سرعتی بیشتر از قبل منقرض شد، تا جایی که صفویان که در اصل طایفه‌ای ایرانی زبان بودند [[ترکی سازی]] شدند و ترکی را به عنوان زبان بومی خود اختیار کردند.<ref name="yarshater">{{پک|Yarshater|1989|ک=ENCYCLOPÆDIA IRANICA|ف=Iranian Language of Azerbaijan}}</ref>
 
حکمرانی صفوی که در ابتدا مبتنی بر حمایت قبایل ترک بود و پس از این که حکومت پایگاهی گسترده ترگسترده‌تر یافت همچنان مورد حمایت و تاثیرتأثیر قزلباشان بود به نوبه خود به گسترش ترکی و افول آذری، که دست کم دیگر در مراکز شهری مورد استفاده قرار نگرفت، کمک کرد و ترکی به تدریج به عنوان زبان آذربایجان شناخته شد. در نتیجه لفظ آذری توسط برخی مؤلفین ترک و در پی آنان شرق شناسان غربی به ترکی آذربایجان اطلاق شد.<ref name="yarshater" />
 
پروفسور [[پیتر گلدن]] در کتاب خود که یکی از جامع‌ترین کتاب‌ها دربارهدربارهٔ تاریخ گروه‌های مختلف ترک چاپ شده‌است روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده‌است:
حکمرانی صفوی که در ابتدا مبتنی بر حمایت قبایل ترک بود و پس از این که حکومت پایگاهی گسترده تر یافت همچنان مورد حمایت و تاثیر قزلباشان بود به نوبه خود به گسترش ترکی و افول آذری، که دست کم دیگر در مراکز شهری مورد استفاده قرار نگرفت، کمک کرد و ترکی به تدریج به عنوان زبان آذربایجان شناخته شد. در نتیجه لفظ آذری توسط برخی مؤلفین ترک و در پی آنان شرق شناسان غربی به ترکی آذربایجان اطلاق شد.<ref name="yarshater" />
 
پروفسور [[پیتر گلدن]] در کتاب خود که یکی از جامع‌ترین کتاب‌ها درباره تاریخ گروه‌های مختلف ترک چاپ شده‌است روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده‌است:
{{نقل قول|نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترک‌تبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آناتولی به ایران سرازیر شدند.<ref>{{پک|Golden|۱۹۹۲|ک=An introduction to the history of the Turkic peoples|ص=۳۸۶}}</ref>}}
 
دکتر [[محمد جواد مشکور]] دربارهدربارهٔ آمدن تیره‌های ترک به آذربایجان می‌نویسد:
 
پیشامدهای متناوب یکی پس از دیگری آذربایجان را آماج تهاجمات پیاپی قرار داد. با نفوذ اقوام ترک و گسترش زبان ترکی، سیطرهٔ زبان آذری محدود و رفته رفته رو به کاهش نهاد. در دوران مغول‌ها که بیشتر سربازان آنان ترک بودند و آذربایجان را تخت‌گاه خود قرار دادند، ترکان در آن جا نفوذ گسترده‌ای یافتند. حکومت ترکمانان [[آق قویونلو]] و [[قراقویونلو]] و اسکان آنها در آذربایجان بیش از پیش مایه رونق ترکی و تضعیف زبان «آذری» شد. جنگ‌ها و عصیان‌هایی که در فاصله برافتادن و برخاستن صفویان پیش آمد سربازان ترک بیشتری را به آذربایجان سرازیر کرد. وجود [[قزلباش|قزلباش‌های]] ترک نیز مزید بر چرایی شد و زبان ترکی را در آن سرزمین رونق بخشید. از جمله دیگر کسانی که تبریز و مراغه را پایتخت خویش قرار دادند هلاکوخان ایلخانی بود.<ref>محسنی، محمد رضامحمدرضا ۱۳۸۹، ص ۱۳۰</ref>
دکتر [[محمد جواد مشکور]] درباره آمدن تیره‌های ترک به آذربایجان می‌نویسد:
پیشامدهای متناوب یکی پس از دیگری آذربایجان را آماج تهاجمات پیاپی قرار داد. با نفوذ اقوام ترک و گسترش زبان ترکی، سیطرهٔ زبان آذری محدود و رفته رفته رو به کاهش نهاد. در دوران مغول‌ها که بیشتر سربازان آنان ترک بودند و آذربایجان را تخت‌گاه خود قرار دادند، ترکان در آن جا نفوذ گسترده‌ای یافتند. حکومت ترکمانان [[آق قویونلو]] و [[قراقویونلو]] و اسکان آنها در آذربایجان بیش از پیش مایه رونق ترکی و تضعیف زبان «آذری» شد. جنگ‌ها و عصیان‌هایی که در فاصله برافتادن و برخاستن صفویان پیش آمد سربازان ترک بیشتری را به آذربایجان سرازیر کرد. وجود [[قزلباش|قزلباش‌های]] ترک نیز مزید بر چرایی شد و زبان ترکی را در آن سرزمین رونق بخشید. از جمله دیگر کسانی که تبریز و مراغه را پایتخت خویش قرار دادند هلاکوخان ایلخانی بود.<ref>محسنی، محمد رضا ۱۳۸۹، ص ۱۳۰</ref>
 
[[ولادیمیر مینورسکی]] در دانش‌نامه اسلام فرایند تغییر زبان مردم آذربایجان را چنین توضیح می‌دهد:
در حدود قرن شش هجری تحت لوای سلجوقیان قبیله غوز ابتدا در تعداد اندک و سپس در تعداد قابل توجهی آذربایجان را اشغال می‌نمایند. در نتیجه مردمان ایرانی‌زبان آذربایجان و نواحی [[ماوراء قفقاز]] تبدیل به ترک‌زبان شدند، هرچند که ویژگی‌های تمایزبخش زبان ترکی آذربایجانی، مانند آواهای پارسی و نادیده گرفتن تطابق صوتی، منشامنشأ غیرترکی جمعیت ترک‌زبان شده را منعکس می‌کند.<ref>{{پک|Minorsky|1986|ف=Ādharbaydjān|ک=Encyclopaedia of Islam}}</ref>
 
[[ریچارد فرای]] نیز زبان آذری را زبانی گسترده و زبان اصلی در جغرافیای آذربایجان می‌داند. به نظر وی این زبان غالب آذربایجان از [[قرن چهاردهم میلادی]] به طور تدریجی جایگاهش را به ترکی آذربایجان داد.<ref>R. N. Frye, «The peoples of Iran» in Encyclopædia Iranica.</ref>
 
پروفسور [[ژان دورینگ]] شرق‌شناس و موسیقی‌دان نیز تاییدتأیید می‌کند که شهر تبریز در قرن ۱۵ میلادی هنوز ترک‌زبان نشده بود.<ref>
{{پک|Druing|۲۰۰۳|ک=The Spirit of Sounds|ص=۱۷۲}}</ref>
 
== گویش‌های کنونی ==
باوجود تضعیف زبان آذری باستانی از زمان غلبهٔ [[مغول]]، گویش‌های آن زبان به گونهٔ کامل از میان نرفته، بلکه هنوز هم به صورت پراکنده و بیش‌تر با نام [[تاتی]] با آن‌ها سخن می‌گویند. این گویش‌ها از شمال به جنوب عبارت‌اند از:<ref>دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۱، ص ۲-۲۶۱؛۲–۲۶۱؛ یارشاطر، ۱۳۵۴، ص ۶۴؛ Yarshater, ۱۹۸۹1989, p. ۲۴۱.</ref><ref>محسنی، محمد رضامحمدرضا ۱۳۸۹، ص ۱۴۰</ref>
* [[کرنگان]] از روستاهای [[شهرستان ورزقان]] در [[استان آذربایجان شرقی]].
* [[کلاسور]] و [[خوینرود]] از روستاهای [[شهرستان کلیبر]] در [[استان آذربایجان شرقی]].
سطر ۸۳ ⟵ ۸۲:
* [[یعقوب اردبیلی]]
* [[مغربی تبریزی]]
* [[بانو باغبان اردبیلی]]<ref>محسنی، محمد رضامحمدرضا ۱۳۸۹، ص ۱۳۶-۱۳۸۱۳۶–۱۳۸</ref>
 
== آثار آذری ==
آثار نوشتاری آذری که در آثار [[دوره اسلامی]] پراکنده‌است، عبارتند از جمله‌هایی از زبان تبریزی در [[نزهه القلوب]] [[حمدالله مستوفی]]، جمله‌ای به زبان تبریزی و دو جمله از [[شیخ صفی الدین اردبیلی]]، یک دو بیتی از [[شیخ صفی]]، یک دو بیتی به زبان اردبیلی، یک دو بیتی به زبان خلخالی که همه در صفوه الصفای ابن بزاز (چاپ بمبئی) معاصر شیخ صدرالدین فرزند شیخ صفی الدین (سده هشتم) موجود است، یازده دو بیتی از شیخ صفی در سلسله النسب [[صفویان]] نوشته شیخ حسین از جانشینان شیخ پارسا گیلانی مراد شیخ صفی الدین چاپ برلین، ۳۳-۲۹۳۳–۲۹ ملمعی از همام تبریزی (متوفی ۷۱۴ هجری/ ۱۲۱۴ قمری) به پارسی و زبانی محلی که باید زبان تبریز باشد.<ref>محمد پیرامون طباطبایی، «در پیرامون زبان فارسی»، گاهنامه آموزش و پرورش، سال هشتم، شماره ۱۰.</ref>
زبان آذری با [[زبان دری]] در خراسان متفاوت است و تا جایی که [[قطران تبریزی]] (قرن ۱۱) مجبور می‌شود آن را در یک بیت شعر بگوید:
 
{{شعر}}
{{ب|بلبل به سان مطرب بیدل فراز گل|گه پارسی نوازد، گاهی زند دری}}
{{پایان شعر}}
بسیاری از جملات و عبارات و کلمات موجود در کتاب‌ها و نسخ [[دست نویسدست‌نویس]] قدیمی از وجود این زبان حکایت می‌کنند. [[حمدالله مستوفی]] یک جمله از زبان تبریزی نقل می‌کند:{{سخ}}
تبارزه (تبریزی‌ها) اگر صاحب حُسنی را با لباس ناسزا یابند، گویند «انگور خلوقی بی چه در، درّ سوه اندرین»؛ یعنی انگور خلوقی (انگوری مرغوب) است در سبد دریده.
 
در شعرهای ایرانی آمیختگی از زبان‌های دیگر نیز هست. این یک شعر از همام تبریزی است که با [[لهجه تبریزی]] و لهجه دری آمیخته شده‌است:{{سخ}}
 
{{شعر}}
سطر ۱۰۳ ⟵ ۱۰۲:
{{ب|دمی بر عاشق خود مهربان شو|کزی سر مهرورزی کست و نی کست}}
{{ب|به عشق‌ات گر همام از جان برآیذ|مواژش کان بوان بمرت وارست}}
{{ب|کرم خا و ابری بشم بوینی|به بویت خته بام ژاهنام<ref>محسنی، محمد رضامحمدرضا ۱۳۸۹، ص ۱۳۶</ref>}}
{{پایان شعر}}
 
بیت دیگری از همام تبریزی:{{سخ}}
 
{{شعر}}
سطر ۱۱۳ ⟵ ۱۱۲:
معنی:بهار و گل و روی یار خوش هستند. اما بدون دوست هیچ گل و بهاری نیست.
 
کشف جدید دیگری به نام سفینه تبریزی شامل جملات خاص زبان تبریزی می‌باشد. اینها در دوران ایلخانی جمع گشته‌است. یک جمله از بابا فرج تبریزی در سفینه تبریزی به این صورت است:{{سخ}}
 
انانک قدهٔ فرجشون فعالم آندره اووارادا چاشمش نه پیف قدم کینستا نه پیف حدوث.{{سخ}}
معنی:چندانک فرج را در عالم آورده‌اند چشم او نه بر قدم افتاده‌است نه بر حدوث.
 
[[سفینه تبریزی]] شامل جملات و شعرهای از زبان آذری می‌باشد. در یک قسمت از این کتاب نویسنده خود مستقیماً این زبان را زبان تبریزی می‌خواند:{{سخ}}
 
دَچَان چوچرخ نکویت مو ایر رهشه مهر دورش{{سخ}}
چَوچَوِ ِشش دَ کارده شکویت ولَول ودَارد سَر ِسَرِ یَوه{{سخ}}
پَری بقهر اره میر دون جو پور زون هنرمند{{سخ}}
پروکری اَنزوتون منی که آن هزیوه{{سخ}}
سطر ۱۲۷ ⟵ ۱۲۶:
ژژور منشی چو بخت اهون قدریوه{{سخ}}
نه چرخ استه نبوتی نه روزو ورو فوتی{{سخ}}
زوزوِ ِمم چو واش خللیوه زمم حو بورضی ربوه
 
یک جمله از زبان تبریزی موجود است که به وسیله بزاز اردبیلی در صفوت الصفا ترجمه شده‌است:{{سخ}}
«علیشاه چو در آمددرآمد گستاخ وار شیخ را در کنار گرفت و گفت حاضر باش '''بزبان تبریزی گو حریفر ژاته''' یعنی سخن بصرف بگو حریفت رسیده‌است. در این گفتن دست بر کتف مبارک شیخ زد شیخ را غیرت سر بر کردبرکرد»
 
در یک جمله پیر ذهتاب تبریزی حاکم [[قراقوینلو]] اسکندر خطاب کرده و گفته:{{سخ}}
 
اسکندر، رودم کشتی، رودت کشاد!{{سخ}}
ترجمه:اسکندر، پسرم کُشتی، پسرت کشته باد!{{سخ}}
 
کلمه '''رود''' به معنی پسر هنوز در بسیاری از لهجه‌های خانواده زبان‌های ایرانی استفاده می‌شود مانند لهجه [[لارستانی]]، اطراف [[استان فارس]] و لری بختیاری.
 
چهار [[رباعی]] با عنوان فهلویات از خواجه محمود خوجانی، متولد شده در خوجان یا خورجان در نزدیکی تبریز توسط [[عبدالقادر مراغی]] ثبت گردیده‌است. یکی از آن چهار رباعی این است:{{سخ}}
 
{{شعر}}
سطر ۱۴۸ ⟵ ۱۴۷:
یک غزل و چهارده رباعی تحت عنوان فهلویات از مغربی تبریزی باقی‌مانده‌است.
 
یک نوشته از مادر عصمت تبریزی که یک زن شاعر و صوفی بوده‌است که این نوشته اکنون در ترکیه نگاه داشته می‌شود. دربارهدربارهٔ زیارتگاه مقدسی در تبریز گفته‌است.گفته‌است؛ که عبارت بوری بوری که در فارسی معنی بیا بیا را می‌دهد که مولانا از زبان [[شمس تبریزی]] نقل می‌کند:{{سخ}}
 
{{شعر}}
سطر ۱۵۵ ⟵ ۱۵۴:
{{پایان شعر}}
 
کلمه بوری را کربلایی حسین تبریزی از خواجه عبدالرحیم اژابادی نقل می‌کند که به معنی بیا است.<ref>حافظ حسین کربلائی تبریزی، «روضات الجنان»، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۴-۱۳۴۹۱۳۴۴–۱۳۴۹ ... در روضات الجنان، دفتر نخست، ص ۱۱۵ «مرقد و مزار... خواجه عبدالرحیم اژابادی... در سرخاب مشخص و معین است... وی تبریزی اند منسوب به کوچهٔ اچاباد (اژآباد) که کوچهٔ معینی است در تبریز در حوالی درب اعلی... و از او چنین استماع افتاده که حضرت خواجه در اوایل به صنعت بافندگی ابریشم مشعوری می‌نموده‌اند و خالی از جمعیتی و ثروتی نبوده و بسیار اخلاص به درویشان داشته، روزی حضرت بابا مزید وی را دیده و به نظر حقیقت شناخته که درر معرف الهی در صدف سینه اش مختفی است، گفته: عبدالرحیم بوری بوری یعنی بیا بیا، که دیگران را نان از بازار است و تو را از خانه یعنی کلام تو از الهامات ربانی باشد.»</ref>
در لهجه هرزندی در هرزند آذربایجان مانند لهجه کارنگی در آذربایجان که هر دو در [[قرن بیستم]] ثبت گردیدند. دو کلمه بیری و بوراه هر دو به معنی آمدن و از یک ریشه هستند.<ref>کارنگ، عبدالعلی، ۱۳۳۳، ص 91 و 112</ref>
 
و همچنین در [[زبان لکی]] واژه بوری به معنی بیا هنوز کاربرد دارد<ref>
مین واژه را «ترکه میر آزادبخت طرهانی» دیگر شاعرلک‌زبان در بیت زیر مورد استفاده قرار داده‌است:
بوری و حاجتی قبله گای حاجات
وقتی وارد بین ورژ مناجات
گلزار ادب لرستان، اسفندیار غضنفری امرایی، انتشارات مفاهیم، ص۱۱۶.</ref>
</ref>
در اشعار باباطاهر لغت «بوره» به همین معنی "بیاً بکار رفته‌است:{{سخ}}
بوره بلبل بنالیم از سر سوز{{سخ}}
سطر ۱۷۵ ⟵ ۱۷۳:
{{شعر}} {{ب|دیره سرباستانه اچ ته دارم|خود نواجی کووربختی چوکیجی}} {{پایان شعر}}
 
معنی فارسی: «دیرگاهی است که این سر با سودای تو گیج است، دیرگاهی است که این چشم اشک خونین می‌ریزد، خود نمی‌گویی که بدبخت چه کسی هستی؟»
 
== واژه‌های تبریزی ==
در واژه‌نامه‌ای به نام «[[فرهنگ جهانگیری]]» (سدهٔ یازدهم ق.) به صراحت میان زبان مردم تبریز و زبان ترکی جدایی نهاده، نوشته شده‌است: «آژخ (= زگیل): به ترکی «لوینک» و به زبان تبریز «سکیل» گویند».<ref> کیا، صادق، «آذریگان؛ آگاهی‌هایی دربارهٔ گویش آذری»، تهران، ۱۳۵۴، ص ۱۵</ref> در ادامه، به نمونه‌هایی از این واژگان آذری اشاره می‌شود:
</ref> در ادامه، به نمونه‌هایی از این واژگان آذری اشاره می‌شود:
{| class="wikitable"
|-
سطر ۱۸۵ ⟵ ۱۸۲:
|-
| سهراب<ref>کیا، ص ۴۰</ref> || سرخاب || کریوه<ref>کیا، ص ۳۹</ref> || عقبه || برز<ref>کیا، ص ۳۹</ref>
|| بلندی
|-
| تیته<ref>کیا، ص ۳۱</ref> || مردمک || انین<ref>کیا، ص۲۹</ref> || نیزه || مله<ref>کیا، ص ۲۴</ref> || ساس
|-
| مشکین‌پر<ref>کیا، ص ۲۴</ref> || خفاش || کنگر<ref>کیا، ص 22-23</ref> || جغد || کلاه‌دیوان<ref>کیا، ص ۲۱</ref> || قارچ
|-
| نگ/ تگ<ref>کیا، ص 18 و 30</ref> || کام دهان || شم<ref>کیا، ص ۱۸</ref> || کفش || شفت<ref>کیا، ص ۱۷</ref> || ناهموار
|-
| سور<ref>کیا، ص ۱۶</ref> || لوچ || سودان<ref>کیا، ص ۱۶</ref> || سار || زیوال<ref>کیا، ص ۱۴</ref> || شبنم
|-
| زوال<ref>کیا، ص ۱۴</ref> || انگشت || چراغله<ref>کیا، ص ۱۱</ref> || [[کرم شب‌تاب]]|| _ || _
سطر ۱۹۹ ⟵ ۱۹۶:
 
== ویژگی آوایی و صرفی زبان آذری ==
از آنجا که اردبیل چه قبل از اسلام و چه بعد از آن مرکز آذربایجان بوده است، می‎توانمی‌توان تصور کرد نویسندگان اسلامی هنگام صحبت از زبان آذری بیشتر به زبان این شهر نظر داشته‎اندداشته‌اند و می‎توانمی‌توان چنین پنداشت که زبان و دوبیتیهای شیخ‎صفیشیخ‌صفی نمودار یکی از گویشهای مهم آذری است. محدودیت این دوبیتیها و نیز تصحیف و تحریف آنها موجب شده است که پی بردن به ویژگیهای آوایی و صرفی ـ نحوی آنها دشوار گردد. با اینهمه به بعضی از ویژگیهای به دست آمده از این دوبیتیها می‎توانمی‌توان یقین داشت.<ref name="islamica" /> از آن جمله:
# ویژگیهای آوایی: تبدیل d بعد از مصوت (در مراحل قدیم‎ترقدیم‌تر: t میان دو مصوت) به r مانند «دِلَر» (= دلت)، «شرم» (= شدم، رفتم)، «آمریم»، (= آمدیم)، «بری» (= بود) و غیره. در 2۲ گویش هرزندی (گلین قیه) و گویش کلاسور نیز این ویژگی دیده می‎شودمی‌شود مثلاً zora (= زاده، پسر) vör (= باد، واد)، Kar (= خانه، کده)، amārā (= آمد) و غیره. چنانکهچنان‌که از گویشهای طارم و خوئین و رامند و رودبار الموت برمی‎آید،برمی‌آید، این قاعده در جنوب آذربایجان رواج نداشته است. قاعدۀقاعدهٔ دیگر بازماندن «ژ» اصلی در اغازآغاز کلمات است چنانکهچنان‌که در کلمات ـژیر» به معنی زندگی (قس: Jyd در پارتی) و «ژر» (= زد) دیده می‎شودمی‌شود. قاعدۀقاعدهٔ دیگر واکدار شدن «چ» قدیم ایرانی و تبدیل آن به «ج» است مانند «ریجی» (= می‎ریزدمی‌ریزد) و «نواجی» (= نمی‎گویینمی‌گویی). دیگر وجود مصوتی میانی که معمولاً آن را با a یا ö نشان می‎دهندمی‌دهند. دیگر به کار بردن «ه» به جای «خ» مانند «هرده» (= خورده).<ref name="islamica" />
# ویژگیهای صرفی: از ویژگیهای صرفی این زبان وجود 4۴ دسته ضمیر شخصی در حالتهای فاعلی، مفعولی، ملکی و متصل است. دیگر کاربرد نش» به جای شناسۀشناسهٔ دوم شخص مفرد مضارع التزامی مانند «مواجش» (= نگویی) و کاربرد «ی» برای شناسۀشناسهٔ سوم شخص مفرد مضارع اخباری مانند «ریجی» (= می‎ریزدمی‌ریزد) است دیگر از خصوصیات صرفی فعل، ساختن مضارع یا یک نوع مضارع از صفت مفعولی قدیم است که عموماً بن ماضی گفته می‎شودمی‌شود مانند «بکشتیم» (= می‎کشممی‌کشم)، «بهشتیم» (= میَهلم)، «ندشتیم» (= نمی‎آزارمنمی‌آزارم). دیگر قلب مضاف و مضاف‎الیهمضاف‌الیه است مانند ـاویانی بنده» (= بندۀبندهٔ خدا). «چوگان گوییم» (= گوی چوگانم) و غیره. دیگر اینکه شناسۀشناسهٔ اول شخص مفرد به جای «ام»، «دایم» بوده است. بسیاری از واژه‎هایواژه‌های آذری که پاره‎ایپاره‌ای از ویژگیهای آوایی مذکور، در آنها حفظ شده است، هنوز هم در زبان مردم نقاط مختلف آذربایجان متداول است.<ref name="islamica" />
 
در قصاید استانبولی، کلمات و لغت‌شناسی شعر، مربوط به ناحیه مرند و تبریز است:
# در ایرانی باستان ā > ū، برای مثال āžūr به معنی آزاد، dūr به معنی «دار» (نگه داشتن)، gūn به معنی جان (پارتی و پهلوی: gyān)،لغت، لغت huzdan به معنی خواستن، pūydūr به معنی پایدار، vad-nehūd به معنی بدنهاد.<ref name="yarshater" />
# بین دوهجایی ایرانی باستان t > r در āžūr ،āžūr، همچنین -r به معنی «تو»، zūnar به معنی «داند» (برگرفته از *zān-)، کلمه žaran به معنی «زَنَد»، (برگرفته از *jat-)<ref name="yarshater" />
# بین دو هجایی ایرانی باستان č > j در jeman به معنی «مال خودم» (برگرفته از ایرانی باستان hača)<ref name="yarshater" />
# ایرانی باستان x, xw > h در harda به معنی خورده، *hūzdan به معنی خواستن، hošk به معنی خشک (ایرانی باستان *huška)<ref name="yarshater" />
سطر ۲۱۱ ⟵ ۲۰۸:
 
== همسنجی بعضی واژه‌های آذری در سایر زبان‌های خانواده ایرانی ==
پائول رودینگ، بعضی واژگان زبان آذری با کردی سورانی و زازاگی را مقایسه کرده است:<ref>Paul, Ludwig. (۱۹۹۸) «The Position of Zazaki Among West Iranian languages.»</ref>
</ref>
<div style="clear:both"/>
{| border="1" cellpadding="4" cellspacing="0" style="border:1px solid #aaa; border-collapse:collapse"
سطر ۲۲۸ ⟵ ۲۲۴:
| hre || hire || سه || se
|--
| des || des || ده|| de
|}
 
سطر ۲۳۷ ⟵ ۲۳۳:
== منابع ==
{{چپ‌چین}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =Druing| نام =Jean| پیوند نویسنده =ژان دورینگ| عنوان =The Spirit of Sounds: The Unique Art of Ostad Elahi| سال =۲۰۰۳| ناشر =Cornwall Books|مکان = | شابک = | صفحه = |زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =Golden| نام =Peter B| پیوند نویسنده =پیتر گلدن| عنوان =An introduction to the history of the Turkic peoples: Ethnogenesis and state-formation in medieval and early modern Eurasia and the Middle East| سال =۱۹۹۲| ناشر =Otto Harrassowitz|مکان =Wiesbaden| شابک = | صفحه = |زبان=en}}
* {{یادکرد وب |نام خانوادگی=Jazayery|نام=M.A|پیوند نویسنده=محمدعلی جزایری|عنوان=Kasravi, Ahmad(1890-1946)|سال=2004|نشانی=http://books.google.fr/books?id=EDdGPxC1stIC&lpg=PA533&dq=kasravi%20ahmad&pg=PA534#v=onepage&q=kasravi%20ahmad&f=false |بازبینی=۲۰۱۲-۰۵-۲۶ |اثر=Encyclopaedic Historiography of the Muslim World |تاریخ= |ناشر=Global Vision Publishing Ho |نشانی بایگانی= |تاریخ بایگانی= |کد زبان=}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی =Minorsky| نام =V| پیوند نویسنده =ولادمیر مینورسکی| مقاله =Ādharbaydjān| دانشنامه =Encyclopaedia of Islam| ویرایش =2nd ed| جلد=1| سال =1986| ناشر =Brill| مکان =Leiden| شابک = | صفحه =188-191| زبان =en}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی =Frye| نام =R. N| پیوند نویسنده =ریچارد فرای| مقاله =PEOPLES OF IRAN (1) A General Survey| دانشنامه =ENCYCLOPÆDIA IRANICA| جلد=XIII| سال = | ناشر = | مکان = | شابک = | صفحه =321-326| نشانی =http://www.iranicaonline.org/articles/iran-v1-peoples-survey| تاریخ بازبینی =5/28/2015| نشانی بایگانی = |تاریخ بایگانی = | زبان =en}}
* G. Le Strange، the land of the caliphate Eastern، pp.152-159
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی =Tafażżolī| نام =Aḥmad| پیوند نویسنده =احمد تفضلی| مقاله =FAHLAVĪYĀT| دانشنامه =ENCYCLOPÆDIA IRANICA| جلد=IX| سال = | ناشر = | مکان = | شابک = | صفحه =158-162| نشانی =http://www.iranicaonline.org/articles/fahlaviyat| تاریخ بازبینی =5/28/2015| نشانی بایگانی = |تاریخ بایگانی = | زبان =en}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی =Yarshater| نام =E| پیوند نویسنده =احسان یارشاطر| مقاله =The Iranian Language of Azerbaijan| دانشنامه =ENCYCLOPÆDIA IRANICA| جلد=III| سال =1989| ناشر = | مکان = | شابک = | صفحه =238-245| نشانی =http://www.iranicaonline.org/articles/azerbaijan-vii| تاریخ بازبینی =5/28/2015| نشانی بایگانی = |تاریخ بایگانی = | زبان =en}}
* Henning, W.B. “The Ancient Language of Azerbaijan,” Transactions of the Philological Society (1954): 457-477.
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =Lazard| نام =Gilbert| پیوند نویسنده =ژیلبر لازار|ویراستار=Frye, R. N|ف=The Rise of the New Persian Language| عنوان =The Cambridge History of Iran| جلد =4| سال =1975| ناشر =Cambridge University Press|مکان =Cambridge| شابک = |ص=595-632|زبان=en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =Minorsky| نام =V| پیوند نویسنده =ولادمیر مینورسکی| عنوان =Studies in Caucasian history| سال =1957|ناشر =Cambridge University Press|مکان =Cambridge| شابک = | صفحه = |زبان=en}}
{{پایان چپ‌چین}}
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =آذری| نام =کاظم| عنوان = آذربایجان و زبانش | ژورنال = ضمیمه فرهنگی روزنامه اطلاعات؛ ویژه فرهنگ، تاریخ و تمدن اسلام و ایران | ناشر = روزنامه اطلاعات | دوره =| شماره = ۲۵۰۷۸ | سال =۱۳۹۰| صفحه = | پیوند=http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2011\07\07-13\10-48-39.htm&storytitle=%C2%D0%D1%C8%C7%ED%CC%C7%E4%20%E6%20%D2%C8%C7%E4%D4 | تاریخ بازبینی = ۲۴-۹-۲۰۱۱}}
 
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی =ناشناسمحمودی بختیاری| نام = بهروز| پیوند نویسنده =بهروز محمودی بختیاری| مقاله =آذری(زبان)| دانشنامه =[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] | ویرایش =دانشنامه ایران| جلد=۱ 2| سال =۱۳۶۷1384| ناشر =مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | مکان =تهران | شابک = | صفحه =۲۵۹74-۲۶۲ 77| نشانی =http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?idfa/publication/entryview/10734#| تاریخ بازبینی =123&avaid5/28/2015| نشانی بایگانی =151 | تاریخ بازبینیبایگانی =۲۰۱۲-۰۶-۰۲}}
*{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =آذری| نام =کاظم| عنوان = آذربایجان و زبانش | ژورنال = ضمیمه فرهنگی روزنامه اطلاعات؛ ویژه فرهنگ، تاریخ و تمدن اسلام و ایران | ناشر = روزنامه اطلاعات | دوره =| شماره = ۲۵۰۷۸ | سال =۱۳۹۰| صفحه = | پیوند=http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2011\07\07-13\10-48-39.htm&storytitle=%C2%D0%D1%C8%C7%ED%CC%C7%E4%20%E6%20%D2%C8%C7%E4%D4 | تاریخ بازبینی = ۲۴-۹-۲۰۱۱}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی =محمودی بختیاریناشناس| نام =بهروز | پیوند نویسنده =بهروز محمودی بختیاری| مقاله =آذری (زبان)| دانشنامه =دانشنامه[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] | ویرایش = ایران| جلد=2۱ | سال =1384۱۳۶۷| ناشر =مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | مکان =تهران | شابک = | صفحه =74-77۲۵۹–۲۶۲ | نشانی =http://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/10734#| تاریخ بازبینی shavad.asp?id=5/28/2015| نشانی بایگانی 123&avaid=151 | تاریخ بایگانیبازبینی =۲۰۱۲-۰۶-۰۲}}
*{{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی =ناشناس| نام = | پیوند نویسنده = | مقاله =آذری(زبان)| دانشنامه =[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] | ویرایش = | جلد=۱ | سال =۱۳۶۷| ناشر =مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | مکان =تهران | شابک = | صفحه =۲۵۹-۲۶۲ | نشانی =http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=123&avaid=151 | تاریخ بازبینی =۲۰۱۲-۰۶-۰۲}}
* «زبان کنونی آذربایجان» تألیف دکتر ماهیار نوابی، از ص ۲۸ تا ۳۸. در این کتاب اختلاف تلفظ و تغییرات حروف و آواها در فارسی و آذربایجانی با یکدیگر سنجیده شده.
* ر. ک فهرست مآخذی که در پایان مقاله محققانه «زبانها و لهجه‌های ایرانی» از دکتر یارشاطر ذکر شده، [[مجله دانشکده ادبیات]] تهران، شماره ۱ و ۲ سال پنجم، ص ۴۳ تا ۴۶
* «اضافه در زبان آذری کهن»، سخنرانی دکتر رشید عیوضی در ششمین کنگره تحقیقات ایرانی.
* «دقیقی، زبان دری و لهجه آذری»، از دکتر جلال متینی، شماره چهارم سال یازدهم مجله [[دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی]] (زمستان ۱۳۵۴، به یادگار مجلس بزرگداشت دقیقی طوسی).
* «زبان کنونی آذربایجان» از مرحوم عباس اقبال، مجلة یادگار، سال ۲ شماره ۳ - ص ۹-۱۹–۱
* «زبان ترکی آذربایجان» تألیف دکتر ماهیار نوابی، مقدمة ص ۲ تا ۲۸
* «محسنی، محمد رضامحمدرضا ۱۳۸۹: «پان ترکیسم، ایران و آذربایجان» انتشارات سمرقند
* «فهلویات ماما عصمت و کشفی به زبان آذری» از ادیب طوسی، شماره سوم سال هشتم نشریه دانشکده ادبیات تبریز، ص ۲۴۱
* «گویش آذری» پژوهشی از رحیم [[رضا زادهرضازاده]] ملک، انتشارات انجمن فرهنگ [[ایران باستان]] - ۶- مقدمه
* رساله «زبان آذربایجان و وحدت ملی ایران» از ناصح ناطق، تهران، ۱۳۵۸، از انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
* «فهلویات ماماعصمت و کشفی به زبان آذری - اصطلاح راژی یا شهری» از ادیب طوسی، شماره سوم سال هشتم نشریه دانشکده ادبیات تبریز.
سطر ۲۶۸ ⟵ ۲۶۳:
* «نمونه‌ای از فهلویات قزوین و زنجان و تبریز (اصل و آوا نوشت و معنی غزلی ملمع از همام با توضیحات لغوی) در قرن هفتم» از ادیب طوسی، شماره سوم سال هفتم دانشکده ادبیات تبریز
* «زبان مردم تبریز در پایان سده دهم و آغاز سده یازدهم هجری» دکتر نوابی، شماره سوم و چهارم سال نهم نشریه دانشکده ادبیات تبریز
* «رساله روحی انارجانی» سعید نفیسی، «فرهنگ ایران زمین» جلد دوم، دفتر چهارم، ص ۳۷۲-۳۲۹۳۷۲–۳۲۹
* «سندی در باب زبان آذری از مرحوم عباس اقبال، مجلة یادگار سال ۲ شماره ۳ ص ۵۰-۴۳۵۰–۴۳
* «یک سند تاریخی از گویش آذری تبریز» از محمد مقدم، ایران کوده شماره ۱۰
* «گویش آذری» (متن و ترجمه و واژه‌نامه رساله روحی انار جانی) پژوهشی از رحیم رضا زادهرضازاده ملک، از انتشارات انجمن [[فرهنگ ایران]] باستان - ۶، مقدمه و متن
* ایضاً برای رساله مولانا روحی انارجانی رجوع شود به مقاله «زبان قدیم آذربایجان» از استاد هنینگ، ص ۱۵۷، و ص ۱۷۶ شماره ۵
* «آثار موجود از زبان آذری» از [[ادیب طوسی]] (شامل توضیحات کلی و طبقه‌بندی آثار موجود از میان و فهرست واژه‌های باقی‌مانده از آن زبان)، شماره ۴ سال نهم نشریه دانشکده ادبیات تبریز
سطر ۲۷۸ ⟵ ۲۷۳:
* «آذریگان» (آگاهی‌هایی دربارة گویش آذری)، از دکتر صادق کیا، تهران، ۱۳۵۴
* «نکته‌ای چند از زبان هرزنی» از [[منوچهر مرتضوی]]، شماره سوم دورة ششم نشریه دانشکده ادبیات تبریز
* کارنگ، عبدالعلی: «تاتی و هرزنی، دو لهجه از زبان باستان آذربایجان»، تبریز، چاپخانه‌چاپخانه شفق، ۱۳۳۳
* «گویش کرینگان» تألیف [[یحیی ذکاء]] ۱۳۳۱
* «گویش گلین قیه» تألیف یحیی ذکاء - فرهنگ [[ایران زمین]] - ۱۳۳۶ دفتر اول
سطر ۲۸۴ ⟵ ۲۷۹:
* «فعل در زبان هرزنی» از [[منوچهر مرتضوی]]، شماره زمستان سال ۱۳۴۱ و شماره بهار سال ۱۳۴۲ نشریه دانشکده ادبیات تبریز.
* «نمونه‌ای چند از لغت آذری» از ادیب طوسی در دو قسمت:
** اسامی قری و شهرها و امکنه، شماره ۴ سال هشتم و شماره‌های ۲ و ۳ سال نهم نشریه دانشکده ادبیات تبریز
** کلماتی که در زبان فعلی آذربایجان موجود است، شماره‌های ۳ و ۴ سال نهم نشریه دانشکده ادبیات تبریز
* «تعبیرات و اصطلاحات و امثال مشترک فارسی و آذربایجانی» از هوشنگ ارژنگی، نشریه دانشکده ادبیات تبریز: شماره‌های ۱ و ۲ سال نهم و شماره ۱ سال دهم نشریه
* «تعبیرات و اصطلاحات و امثال مشترک فارسی و آذربایجانی» از رفیعه قنادیان، نشریه دانشکده ادبیات تبریز: شماره تابستان سال ۱۳۴۲ (۲)
* نظری به تاریخ آذربایجان، دکتر [[محمد جواد]] مشکور، ج ۱، تهران ۱۳۳۹، ص ۱۵۲
* [http://www.azargoshnasp.net/languages/Azari/azarimain.htm آذرگشنسب]
* سیاوش لرنژاد و علی دوست‌زاده، «درباره‌یدربارهٔ سیاسی‌سازی شاعر ایرانی [[نظامی گنجوی]] در دوران نوین»، ایروان ارمنستان، اکتبر ٢٠١٢۲۰۱۲ / مهرماه ١٣٩١۱۳۹۱[
[http://archive.org/details/OnTheModernPoliticizationOfThePersianPoetNezamiGanjavi_251] (فصل چهارم به طور گسترده به روند ترکزبان شدن آذربایجان و آران و شروان میپردازدمی‌پردازد)
 
== جستارهای وابسته ==
سطر ۳۰۳ ⟵ ۲۹۸:
* [http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=10484 در رابطه با زبان مادی آذربایجان]
* [http://www.azargoshnasp.net/languages/Azari/AshrafSadeqiasharmahalimaraqi.pdf اشعار محلی جامع الالحان عبدالقادر مراغی - بررسی: دکتر علی اشرف صادقی، مجله زبانشناسی، سال نهم، شمارهٔ اول، بهار و تابستان ۱۳۷۱]
* [http://www.azargoshnasp.net/languages/Azari/azarimain.htm سفینه تبریز یادگاری گرانبها از تاریخ و فرهنگ اذربایجانآذربایجان ]
* [http://aftab.ir/articles/applied_sciences/geograohy_history/c12c1222592105_azarbayjan_p1.php زبان آذری] در وب‌گاه آفتاب