موزه هنری: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
Copy: www.mahe-mehr.com/research_fa.php?action=view&id=6
خط ۷:
[[رده:هنر]]
[[رده:مکان‌های عمومی]]
نگارخانه : بتخانه، جائي كه در آن مجسمه‌ها و نقش و نگارها نصب كرده‌ باشند، خانه‌اي كه با نقش و نگار آراسته شده باشد.
اصولاً نگارخانه به محلي گفته مي‌شود كه در آن آثار هنرهاي تجسمي امكان نمايش را براي عموم ايجاد مي‌كند و از اين طريق هنرمند امكان عرضه‌ي آثار خود را به مردم پيدا مي‌كند. اين سيستم عرضه‌ي آثار هنري از طرفي و بازديد و تقاضاي عموم از طرف ديگر داراي سلسله مراتب و قواعدي است كه در طول تاريخ هنر غرب، مخصوصاً دوران هنر مدرن شكل گرفته و لازمه‌ي اجتماعي و اقتصادي آن وجود سيستم سرمايه‌داري است.
 
الف - تاريخچه‌ي ‌نگارخانه در ايران:
بنابر تعريف موجود نگارخانه را محلي مي‌دانند كه نمايش آثار هنري به ويژه هنرهاي تجسمي و آثار هنري ملي بوجود آمده و منظور از تشكيل آن دست يافتن به هدف هاي زير است.
1 ـ آشنايي هر چه بيشتر مردم و دارندگان آثار هنرهاي تجسمي و آثار هنري ملي در عرضه و نمايش آثار آنان.
2 ـ ياري به هنرمندان و دارندگان آثار هنرهاي تجسمي وآثار هنري ملي در عرضه و نمايش آثار آنان.
بديهي است اين برداشت از نگارخانه بايد با توجه به مقتضيات جامعه‌ي امروز ايران و نيازهاي فرهنگي موجود در آن اصلاح و كامل گردد. صرفنظر از تعريفي كه براي خيلي مراكز مي‌توان بدست داد، كوشش در راه تأسيس نگارخانه در ايران از سالهاي 1325 و 1326 به همت سه تن از نقاشان بنام (حسين كاظمي، امير هوشنگ آجوداني و محمود جوادي پور) در تهران آغاز شد و تالار آپادانا حاصل اين كوشش بود كه مدتي فعال بود و سپس به حال تعطيل درآمد. از اين تاريخ حدود يك دهه تأسيس نگارخانه چه از جانب دولت و چه از طرف مردم فراموش شد و نگارخانه‌ي جديدي افتتاح نشد تا آنكه در سال 1336 گالري هنر جديد در تهران بوجود آمد كه طي شش سال تنها نگارخانه‌ي اين شهر بود. (البته بايد به افتتاح نگارخانه‌ي استاتيك در ميدان فردوسي و در سال 1334 به مديريت ماركوگريگوريان اشاره شود كه تنها به مدت 2 سال آن هم نه به صورت مستمر مشغول به كار بوده است، گالري گيلگمش هم به مديريت آقاي هاينبال الخاص در سال 1340 در خيابان وزراي سابق افتتاح شد و در سال 1343 به كار خود پايان داد كه آن هم به صورت مستمر فعال نبوده است.) از سال 1353 با تصميم شوراي عالي فرهنگ و هنر وقت، اجازه‌ي تأسيس و نظارت بر فعاليت نگارخانه‌هاي كشور بر عهده دبيرخانه شوراي عالي و فرهنگ و هنر (اداره‌ي مجامع فرهنگي) قرار گرفت و در سال 1353 اولين اجازه‌ي تأسيس به نگارخانه‌ي “سوليوان” با مديريت محمدتقي سياحتگر واگذار شد.
تا سال 1327 شمسي انستيوهاي خارجي در ايران تنها مكاني بودند كه هنرمندان ايراني مي‌توانستند آثار هنريشان را به نمايش بگذارند، در اين سال همانطور كه اشاره شد، با تلاش استاد محمد جوادي‌پور، آجوداني و حسين كاظمي كه از فارغ التحصيلان رشته هنر بودند محلي در خيابان شاه‌رضا قديم به نام آپادانا كاشانه هنرهاي زيبا، به عنوان محل معرفي هنرمندان شكل مي‌گيرد تا به جاي انستيتوهاي خارجي، محلي براي ارائه آثار هنرمندان ايراني باشد.
به اين ترتيب از سال 1327 شمسي با شكل‌گيري آپادانا، واژة گالري براي نخستين برا وارد فرهنگ هنري ايران مي‌شود.
گالري يا گالاري واژه‌اي است مأخوذ از زبان فرانسه كه در معني به اتاق دراز سرپوشيده، راه رو، بالكن سرپوشيده، محل اجتماع عمومي، بالكن تأتر و كلكسيون تابلوهاي نقاشي و اشياء ظريف اطلاق مي‌شود. با ورود اين واژه در زبان فارسي آرام آرام واژه نگارخانه معادل فارسي گالري نيز در فرهنگ هنري ايران شكل مي‌گيرد.
نگارخانه كه نقشخانه، كارگاه نقاشي، بتخانه، خانه‌اي كه به نقش و نگار گذاشته باشند معني شده است، برداشتي است از نگارستان چين كه پر از تصاوير و نقش و نگارهاي بديع بوده است و در اشعار شعراي قديم از جمله سوزني و نظامي نيز به آن اشاره شده.
دل را بدان نگار سپردم كه داشتم /زاو چون نگارخانه چين پرنگار (سوزني)
خوشتر از صد نگارخانه چين / نقش آن كـارگاه دست گزين (نظامي)
آپادانا در آغاز كار هنرمندان را به عضويت مي‌پذيرفت و آثار آنان را به تقبل كليه هزينه‌ها به نمايش مي‌گذاشت، اين هزينه‌ها كه شامل صدور كارتهاي دعوت و پذيرايي شب گشايش نمايشگاه بود، در پايان از محل فروش آثار هنرمند تسويه مي‌شد و چنانچه هنرمند موفق به فروش آثار نمي‌شد اين هزينه همچنان براي آپادانا محفوظ مي‌ماند، به اين شكل كه آپادانا كم كم محل تجمع و بحث هنرمندان شد، در اين ميان عده‌اي كه هرگز درباره‌ي هنر چيزي نشنيده بودند با هنر آشنا شدند. هنرمندان نيز توانستند با هنر خارجي ارتباط پيدا كنند و با جهان‌بيني هنري آنان آشنا شوند. آپادانا به مدت يكسال با همين سياست به كار خود ادامه داد اما با فشارهاي مالي و عدم حمايت مراكزي چون هنرهاي زيبا موجب شد تا در مدت كوتاهي از كار بازماند و پس از يكسال فعاليت كار را متوقف كند.
 
 
ب - چگونگي دريافت اجازه‌ي تأسيس نگارخانه
مراحل قانوني كسب اجازه‌ي تأسيس نگارخانه از اداره‌ي مجامع فرهنگي، مركز مطالعات و هماهنگي فرهنگي بدينگونه بوده است كه ابتدا شخص يا اشخاص كه تصميم به تشكيل و تأسيس نگارخانه‌اي دارند، تقاضاي كتبي خود را به مركز ارسال مي‌داشتند و با دريافت فرم مخصوص مشخصات دقيق مؤسس يا مؤسسين نگارخانه را به همراه ساير مدارك (شامل دو قطعه عكس، فتوكپي شناسنامه، اساسنامه نگارخانه) جهت بررسي به اداره‌ي مجامع فرهنگي ارسال مي‌كردند، پس از بررسي‌هاي اوليه و مطابقت دادن موارد تهيه شده در اساسنامه‌ي مواد آئين نامه‌ي تأسيس نگارخانه كه در 27 جلسه مورخ سي‌ام مهر ماه 1353 شوراي مالي فرهنگ و هنر به تصويب رسيده بود كتباً از متقاضي دعوت مي‌شد كه همراه با مدارك هنري و احتمالاً بهمراه داشتن چند اثر هنري خود به دفتر پژوهش و آفرينش‌ هنري وزارت فرهنگ و آموزش عالي مراجعه كند و در كميسيون ويژه‌اي كه به همين منظور تشكيل مي‌شد، مدارك و آثار هنري مورد مطالعه قرار مي‌گرفت و پس از تأييد، مراتب به اطلاع اداره‌ي مجامع فرهنگي مي‌رسيد تا از اداره‌ي مزبور براي بازديد محل نگارخانه اقدام شود و بالاخره در پايان با نظر مشاور حقوقي مركز و با توجه به نظر كارشناسان ذيصلاح پرونده‌ي متقاضي در كميسيون منتخب شورالي عالي و هنر (آموزش عالي) مورد بررسي نهايي قرار مي‌گرفت و در صورت تصويب اجازه‌ي تأسيس به نام شخص يا اشخاص متقاضي صادر مي‌شد.
 
ج - نحوه‌ي شكل‌گيري اولين نگارخانه در تهران ـ گالري آپادانا
تا اواخر دهه‌ي بيست تهران هنوز يك گالري خصوصي براي نمايش كارهاي نقاشان مدرن وجود نداشت. براي نخستين بار محمود جوادي‌پور و حسين كاظمي و دوست آنها آجوداني تصميم مي‌گيرند، يك گالري نقاش باز كنند. وقتي از مراجعه به ادارات زيربط خسته مي‌شوند با پولي كه از فروش تابلوها و وام بدست مي‌آيد نگارخانه‌ي آپادانا يا كاشانه‌ي هنرهاي زيبا را نبش خيابان بهار در سال 1328 تأسيس مي‌كنند.
آقاي جوادي پور درباره‌ي تأسيس آپادانا مي‌گويد : “…. سال 1325 و 1326 بود كه من از دانشكده فارغ التحصيل شدم. و در آن زمان هيچ جايي بجز انجمن‌هاي فرهنگي خارجي براي نمايش آثار وجود نداشت، و شهرداري و وزارت فرهنگ و هنر هيچكدام كمكي نمي‌كردند و محلي نداشتند. تا اينكه من و حسين كاظمي كه با هم در يك آتليه نقاشي مي‌كرديم و يك دوست ديگرم كه در دانشكده معماري مي‌خواند و وكيل بود تصميم گرفتيم با هم مكاني را باز كنيم. من با پولي كه از كاركردن در بانك بدست مي‌آورم، كاظمي با پولي كه از فروش پرتره‌هايش مي گرفت و دوستمان با حقوقي كه از وكالت بدست مي‌آورد يك جايي را در خيابان شاهرضا بعد از پيچ شميران نبش خيابان بهار اجاره كرديم. پنج دهنه مغازه بود كه ما تيغه‌هاي مابين مغازه‌ها را برداشتيم ويك سالن بزرگ شد. براي آن آرم و پوستر درست كرديم و در سال 1328 ما آپادانا را با نمايش تعدادي از كارهاي من، كاظمي، اسفندياري ويشكايي و ضياءپور افتتاح كرديم. از يك عده افراد دعوت مي‌كرديم و خيلي خيلي مورد توجه قرار گرفت، آپادانا به حدي گرفت كه بعد از 10 ـ 20 روز اگر از راديو درباره‌ي ساعت كار كتابخانه‌ي ملي و موزه‌ها خبري مي‌شنيدم، آپادانا نيز در كنار آنها معرفي مي‌شد و ساعت كار و برنامه‌ي آن هفته‌ي آپادانا از راديو گفته مي‌شد. كم كم هزينه‌اي كه براي آپادانا گذاشته بوديم كفاف خرج و اجاره‌ي آن را نمي‌داد تا اينكه تصميم گرفتيم هفته‌اي يك شب، آن هم پنجشنبه‌ها شب‌نشيني داشته باشيم براي اعضايي كه عضو آپادانا شده‌اند. به آنها بليط مي‌فروختيم و درازاي آن يك شام سرد و نوشابه به آنها مي‌داديم، اجراي زنده موسيقي داشتيم و بعد كم كم دوستان ما پاي تابلوها مي‌ايستادند و درباره‌ي تابلوها توضيح مي‌دادند و اين گفتگو تا ساعت 2 و 3 نصفه شب ادامه پيدا مي‌كرد. اين شب نشيني‌ها تا حد زيادي از نظر مادي به ما كمك كرد.
ما دوستي داشتيم به نام رضا جورجاني كه خيلي علاقه‌مند به هنر بود، وي تعداد زيادي مقاله درباره‌ي هنر نو ترجمه كرده بود و از ما خواست كه يك جلسه‌ي سخنراني در آپادانا براي وي ترتيب دهيم. ما سالن را براي سخنراني آماده كرديم و حدود 300 ـ 400 نفر از افراد سرشناس و اساتيد دانشكده و هنرمندان را دعوت كرديم. ظهر آن روز ايشان از تبريز به تهران آمد و براي سخنراني آماده شد. پشت ميز رفت و صحبتي كرد و مقدمه‌اش اين بود كه هنرمند وقتي كه كار مي‌كند هميشه بين توانش و آن چيزي كه در ذهنش دارد فاصله‌ي خيلي زيادي وجود دارد و اين شعر از خيام را خواند:
جامي است كه عقل آفرين‌ مي‌زندش / صد بوسة مهر بر جبين مي‌زندش
استاد ازل بين كه چنين جام لطيف / مي‌سازد و باز بر زمين مـي‌زندش
ليوان آب را برداشت و نوشيد و بعد به زمين افتاد. پزشكان آمدند و ديدند كه وي فوت كرده و يك سكته‌ آني انجام گرفته.
بعد از آن ديگر روحيه‌اي براي ما باقي نماند و ديگر نتوانستيم در آن محيط كار كنيم حدوداً تا دو ماه بعد از آن دوستان متفرق شدند و آپادانا از بين رفت ولي چيزي كه از آپادانا باقي مانده، حدود 5 ـ 6 هزار نفر افرادي بودند كه به نوعي به هنر علاقه‌مند شدند، دنبال هنر رفتند و آپادانا اولين محلي بود كه به عنوان مركز تجمع هنرمندان بود.”
بدين ترتيب اولين نگارخانه‌ي ايران با همت محمود جوادي‌پور و حسين كاظمي شكل مي‌گيرد كه در ادامه زندگينامه‌ي آنها ذكر خواهد شد.
 
هـ - نگاهي گذرا به سير تحولي نگارخانه‌هاي ديگر ما بين سالهاي 1336 تا 1357
با توجه به مدارك و اسناد موجود فهرست آن دسته از نگارخانه‌هايي را كه از سال 1336 تا 1357 در دست مي‌باشد به تفكيك سال درج مي‌كنيم.
سال 1347 : جمع‌نگارخانه‌هاي تهران در سال 1347 از 9 نگارخانه تجاوز نمي‌كرده است.
سال 1348 : شمار نگارخانه‌هاي تهران در سال 1348 نيز از 9 نگارخانه تجاوز نكرد و همان نگارخانه‌هايي كه اسامي آنها در سال 1347 آورده شد به فعاليت خود ادامه داده‌اند.
سال 1349: جمع‌نگارخانه‌هاي تهران به 10 نگارخانه رسيد زيرا در ارديبهشت ماه همين سال نگارخانه‌ي خانه‌ي آفتاب افتتاح شد. خانه‌ي‌ آفتاب كه وابسته به وزارت فرهنگ و هنر وقت بود، در اولين سال افتتاح خود با برپايي يازده نمايشگاه بيشترين فعاليت را در سال مزبور داشته.
سال 1350 : تعداد نگارخانه‌ها به 12 عدد مي‌رسد.
سال 1351: نگارخانه تهران افتتاح و شروع به كاركرد و تعداد نگارخانه‌ها به 13 نگارخانه رسيد.
سال 1352: چهار نگارخانه اضافه شد.
به اين ترتيب جمع‌ نگارخانه‌هاي تهران به 17 رسيد.
سال 1353: شش نگارخانه‌ي ديگر افتتاح شد.
بنابراين در سال 1353 تعداد كل نگارخانه‌‌‌هاي تهران 23 بوده است كه در ضمن بايد به افتتاح دو رستوران گالري كه نام يكي از آنها لوترك بوده است اشاره كرد.
سال 1354: سه نگارخانه‌ دیگر افتتاح و شروع به كار كردند و تعداد كل نگارخانه‌ها به 26 رسيد.
سال 1355: با افتتاح 7 نگارخانه‌ي ديگر در سطح تهران جمع نگارخانه‌هاي مشغول به كار به 33 رسيد
 
سال 1356: در اين سال دو نگارخانه‌ي‌ شيخ و نگارخانه‌ي‌ فصل‌ها و يادها اضافه‌ شد و جمع نگارخانه‌‌هاي تهران به 35 نگارخانه‌ رسيد.
سال 1357: در سال 1357 نگارخانه‌ي بين الملل شروع بكار كرد و بدين ترتيب جمع كل نگارخانه‌‌هاي تهران تا قبل از انقلاب‌ اسلامي به 36 نگارخانه‌‌ رسيد البته لازم به تذكر است كه تمام نگارخانه‌‌ها بطور مستمر و دائم به كار مشغول نبوده‌اند و بعضاً به مدت يك يا دو سال و يا حتي بيشتر در حال تعطيل به سر مي‌برد‌ه‌اند. علت تعطيلي معمولاً مسافرت، عدم بازده‌ي مالي و تبديل نگارخانه‌‌ها به مراكز خريد و فروشگاه‌ بوده است مثلاً نگارخانه‌‌هاي بروجني، سپيد و هنر جديد در سال 1351 فعاليت نداشته‌اند.
 
الف - نگارخانه‌ي ايران (قتدريز)
در سال 1343 يعني در شرايطي كه هنرهاي تجسمي نوين ايران درجهت اثبات موجوديت خودگامهاي سريعي را برداشته بود و در حاليكه نمايشگاهها و بي‌نيال‌ها، استعدادهاي جواني را وارد عرصه‌ي اين هنر كرده بود، و در فضايي كه از شور تجربه و شوق نوآوري مملو بود، چندتن نقاش و پيكره‌ساز و گرافيست و معمار جوان گردهم آمدند تا به ياري مادي و معنوي يكديگر مكاني براي نمايش آثار و مركزي براي تبادل جستجو‌ها و تجربيات خود فراهم آورند.
به خواست مشترك اينان، كار مستقلانه و تلاش پر شور براي هموار كردن راه پيشرفت و مؤفقيت بود كه با روحيه‌هاي جوان وفق داشت: “…. خود هنرمندان و علاقه‌مندان به هنر بايد آستين‌ها را بالا بزنند و به هر قيمتي شده راه پيشرفت و مؤفقيت خود را هموار كنند، دست دوستي به هم دهند و به خاطر هدف مشترك خود شانه به شانه‌ي هم گام بردارند. براي ايجاد چنين محيطي چه كارهاي دشواري در پيش است كه بايد به همت خود هنرمندان و هنردوستان از پيش پا برداشته شود…”
اولين بنيانگذاران اين نگارخانه‌ كه طي دهه‌ي اخير هر يك نقشي را در هنر اين سرزمين بر عهده داشته‌اند، عبارت بودند از: منصور قندريز، مرتضي مميز، سيروس مالك، صادق تبريزي، فرامرز پيل آرام، مسعود عربشاهي، محمدرضا جودت، قباد شيوا، فرشيد مثقالي، روئين پاكباز، هادي هزاوه‌اي، محمد محلاتي.
اولين نمايشگاهي كه از آثار اين هنرمندان در محل نگارخانه‌ تشكيل گرديد، با استقبال زيادي مواجه شد. گويي در مجامع هنري ضرورت تشكيل چنين كانوني مورد پذيرش قرار گرفته بود و لاجرم هر فرد علاقه‌مندي به طريقي تأييد خود را ابراز مي‌داشت. استقبال علاقه‌مندان ـ كه حتي بالاتر از حد تصور بود ـ بيشتر به ماهيت كار گروهي مربوط مي‌شد تا احتمالاً به كيفيت آثاري كه به نمايش در آمده بود و اين، گردانندگان نگارخانه‌ را به ادامه‌ي كار ترغيب مي‌كرد.
چند نمايشگاه بعدي نيز كه به همين منوال برگزار گرديد، غالباً نموداري بود از فعاليت‌هاي هنري اين هنرمندان جوان در ارائه كارها و فكرهاي تازه‌ در زمينه‌ي نقاشي، پيكره‌سازي و هنر گرافيك… مسائل مالي از اولين مشكلاتي بود كه در برابر گردانندگان نگارخانه‌ قرار داشت و شايد يكي از دلايلي بود كه تعدادي از آنان را از ادامه‌ي همكاري منصرف كرد. در مورد انصراف تعدادي از دوستان دلايل ديگري را هم مي‌توان برشمرد كه كم و بيش با مسئله اختلاف سليقه‌ها ارتباط داشت. در اين اثناء افراد جديدي كه با كار گروهي موافق بودند، قدم پيش نهادند.
در هر حال محصول اين تغيير و تبديلات چنين بود كه رفته رفته خواست‌ها واضح‌تر مي‌شد و اعضاء گروه در كار خود مصمم تر مي‌گشتند و به موازات آن بينندگان نمايشگاهها نيز مشخص‌تر مي‌شدند، اگر چه در كميت‌ بينندگان در قياس با اولين نمايشگاهها نقصاني حاصل شده بود، ولي از نظر كيفي سطح توقعات آنان ارتقاء يافته بود. بينندگان عموماً شور و اشتياق و تلاش هنرمندان را تأييد مي‌كردند. ولي اين بدان معنا نبود كه بر كار هنري آنها نيز صحه گذارند. چشم‌ها و زبان بيننده از سئوال پر بود. آيا امكان داشت از برابر اين پرسش‌ها بدون پاسخگويي قانع كننده رد شد؟ بيننده از هنرمند مي‌خواست كه كار خود را توجيه كند و ابهام آن را بشكافد. و اين يك خواست منطقي بود، زيرا بين تجربيات شخصي اين هنرمندان در قلمرو هنر نوين تا برداشتهاي قراردادي بينندگان نسبت به هنرهاي تجسمي شكافي ژرف وجود داشت.
اگر در ابتدا هنرمندان به نحوي از جوابگويي شانه‌ خالي مي‌كردند و يا پاسخ‌هايي در حد مجاب كردن آني بيننده ارائه مي‌دادند، اكنون اين مسئله اساساً مطرح بود: براي ايجاد ارتباط درست تر بين هنرمند و بيننده نه تنها توجيه و تشريح آثار ضروريست، بلكه بايستي عميقاً خصوصيات و ضوابط هنر به ويژه هنرهاي نوين مورد بررسي قرار گيرد و براي اين منظور مي‌بايستي همپاي ارائه‌ي آثار، در بالا بردن سطح دانش و شعور هنري نيز فعاليت كرد. بدين ترتيب نگارش مطالبي در توجيه كيفيت هر نمايشگاه، امري ضروري تشخيص داده شد و نيز ترجمه و تأليف كتابهاي مربوط به هنرهاي تجسمي و انتشار آنها به عنوان يك فعاليت مثبت تلقي گرديد.
از دومين سال فعاليت نگارخانه‌، كار انتشار كتب و رسالات و مجموعه‌هايي درباره‌ي نقاشي، پيكرسازي و معماري و گرافيك و … آغاز گرديد كه تا به امروز هم ادامه دارد. گر چه با توجه به امكانات محدود مالي و كم تجربگي، اين نشريات چه از نظر انتخاب مطالب و چه از نظر ترجمه و نگارش داراي نقائصي بود، ولي مي‌توان مدعي شد كه اين اقدام، حداقل ديگران را به فعاليت در اين جهت ترغيب نمود. به طوريكه اكنون كتابهاي مربوط به هنرهاي تجسمي بخشي از فهرست نشريات بنگاههاي انتشاراتي را تشكيل مي‌دهد.
در مراحل بعدي اين فكر قوت گرفت كه بايد قسمتي از برنامه‌هاي ساليانه نگارخانه‌ها را به نمايشگاههايي در جهت هدفهاي آموزشي اختصاصي داد: بدينگونه با نمايش آثار چاپي نقاشان بزرگ جهان و گرافيست‌هاي معاصر، جنبه‌هاي متنوع و مختلف نقاشي و هنر نوين گرافيك ـ كه در جامعه ما تدريجاً اهميت پيدا مي‌كرد ـ در معرض ديد عمومي و مورد بررسي قرار گرفت. در اين هدف آموزشي، هنر ملي و سنت‌هاي هنري گذشته‌ي ايران نيز از ياد نرفت. نمايشگاههايي مانند «عيدي سازي»، تصاوير كتب مذهبي، عكسهايي از صنايع دستي كهن ايران، مينياتورهاي قديم ايران و … نمونه‌هايي بود از اين نوع فعاليت. چون همكاري گروهي هنرمند جوان منجر به تأسيس نگارخانه‌‌ي ايران و ادامه‌ي حيات آن شده بود، از همان ابتدا نياز و اشتياق كسانيكه قدم‌هاي نخستين را در كار هنري برمي‌دارند، به خوبي درك مي‌شد و فراهم كردن امكان رشد آنان همواره مورد نظر گردانندگان نگارخانه‌ بود. اين طرز تلقي، بسياري از هنرمندان جوانتر را كه با هدفهاي اين مركز هنري آشنايي داشتند، به همكاري مستقيم و غيرمستقيم جلب كرد. چندتن از نقاشاني كه امروزه در محافل هنري ما از شهرت و مؤفقيت برخوردارند، نخستين نمايشگاههاي خود را در اين نگارخانه برگزار كردند. وجود اين همكاران جديد و چنين گرايش‌هاي صادقانه، طبعاً در استحكام نگارخانه‌ و قوت و دوام كوشش‌هاي آن مؤثر واقع شد.
گر چه با مرگ منصور قندريز و عدم همكاري مستقيم چندتن از بنيانگذاران، سيماي اوليه‌ي نگارخانه دگرگون شده بود، ليكن با وارد شدن نيروهاي جوانتر نه تنها تدريجاً هدف‌هاي فرهنگي و هنري مشخص‌تر مي‌شد، بلكه ارتقاء كيفيت آثار هنرمندان به نحوي جدي در برنامه كار نگارخانه‌ قرار مي‌گرفت، برخورد فكرها و سيلقه‌ها از يكسو و احساس مسئوليت نسبت به موقعيت هنر اين سرزمين از سوي ديگر، تدريجاً در بطن گروه گرداننده‌ي نگارخانه‌، يك گروه هنري را نيز شكل داد. البته فكر جهت‌يابي در ديد هنري به صورت ايجاد يك گروه با خط ‌مشي واحد، از دومين سال تأسيس نگارخانه مطرح بود. چنانكه در بروشور نمايشگاهي كه از آثار پاكباز، جودت، شيوا، مثقالي و قندريز در آبان ماه 1344 تشكيل گرديد چنين عنوان شده بود: “… هر چند ممكن است در آثار اين نمايشگاه، بيننده به تضادي از نظر شكل ظاهري و حتي ديد هنري، برخورد كند ـ و اين واضح است به آن علت كه اين عده را نمي‌توان به عنوان يك گروه هنري با تزي خاص، قلمداد كرد ـ ولي آنچه مسلم است، اينان به دنبال هدف و مسير مشتركي هستند: وسيله‌اي براي بيان واقعيات ذهني و بطور كلي اين تضاد لازمه‌ي كار و مبين جستجوهاي صادقانه‌ي آنهاست براي رسيدن به اين هدف …..”
گروه هنري تالار طي يكسال و اندي به مباحثه در مسائل هنري جهان و ايران و نيز بررسي سنت‌هاي فرهنگي و هنري گذشته پرداخت و به خصوص در مسئله‌ي بازيابي اصالت‌هاي ملي و تحليل تأثيرات هنر غرب در هنر معاصر به كنكاش پرداخت. هدف كلي، تشخيص نقطه‌ي آغاز براي حركتي سالم در جهت پي‌ريزي هنر ملي بود. اين مباحثات طولاني با نمايشگاههاي متعدد گروهي نيز همراه بود كه به نوعي راه‌حلهاي عملي را براي دستيابي به هدف فوق پيشنهاد مي‌كرد. در بيانيه‌اي كه به سال 1348 به مناسبت يك نمايشگاه گروهي و با امضاي يك گروه منتشر شد، آمده بود: “ شايد منطقي‌ترين سخني كه درباره‌ي گروه ما و نقاشي ما مي‌توان گفت، اين باشد كه اولين كوشش براي شناخت مسائلي كه هر هنرمند راستين ناگزير به مواجهه با آنهاست، انجام شده است. به عبارت ديگر، هر يك از ما به اين سطح از آگاهي رسيده‌ايم كه: در اين شرايط زماني و مكاني، نقاشي فقط تخليه‌ي بلا اراده‌ي محتويات ذهن يا ابزار احساسات فردي به زبان رنگ و طرح و …. نمي‌تواند باشد. چرا كه انديشه‌ و احساس يك نقاش اگر به نقاشي به عنوان عنصري منتزع از واقعيت زندگي بنگرد، محتواي اصيل و مبين زمانه خويش را نمي‌تواند بپروراند….”. در جاي ديگر اين بيانيه نوشته شده بود: “… گروه ‌ما، با توشه‌ي ناچيز خود در ابتداي راهي است كه براي كشف يك حقيقت هنري بايد طي كند و در اين طريق، جستجو كاوش ممتد و صداقت در كار، به ما نيرو مي‌دهد كه هر چيز ناقص انديشه‌مان را به دور افكنيم و هر بدعتي را به محك تجربه زنيم و هر پديده‌ي نا آزموده‌اي را بيازمائيم. به اين جهت، قالبي كه ما در اين نمايشگاه براي بيان حرفهايمان انتخاب كرده‌ايم، لايتغير نيست و شايد روزي ما را در هيأت ديگري باز شناسيد.”
در بررسي كنوني به سهولت مي‌توان نتيجه گرفت كه آن مباحثات نظري و تجربيات عملي و آن تلاشهاي پر شور و حرارت نتوانستند عملاً راه به جايي برند. نه تنها بدين دليل كه شناخت اعضاء گروه نسبت به هنر گذشته‌ي ايران و مسير تحول هنر غرب كافي نبود، بلكه به علت آنكه اساساً اين گروه در يك شكل جامد و انتزاعي و بدون نگرش منطقي به روند حركت جامعه‌ي ايران به راه‌جويي مي‌پرداخت نتيجتاً همه‌ي تلاشها ـ با تمام صداقتي كه در آن موج مي‌زد ـ به بن بست مي‌رسيد. اگر هدف، دست‌يابي به هنري بود كه مناسبات راستين و پرمايه با جامعه داشته باشد و بتواند نقشي واقعي و سازنده همانند نقش هنر در ادوار پيشين اين سرزمين بيابد، محصولي كه از مجموع كارهاي نظري و عملي به دست آمد نوع ديگري از “هنر براي هنر” بود كه نه ريشه در سنت‌هاي فرهنگي داشت و نه در شكل‌گيري و سازندگي فرهنگ امروز نقشي مي‌توانست ايفا كند. پي آمد اين شور اگر نااميدي نبود، يك تأمل موقت بود تا مسائل از نو بررسي شود. در اين مرحله تجربه‌اي بر تجربيات گذشته افزوده شد: “ هنرمند بودن به تنهايي كافي نيست بلكه به عنوان هنرمند در ساختن جامعه مؤثر واقع شدن اهميت دارد….”
مسئله‌ي هنر در يك جامعه تنها در فعاليت‌هاي خلاقه هنرمندان خلاصه نمي‌شود به ويژه اگر اين خلاقيت در چهارچوب فردگرايي محدود گردد. بلكه بايستي كار گسترده و پيگيري در جميع جهات ـ از شناخت دقيق ميراث گذشتگان تا درك دستاوردهاي امروز ـ انجام گيرد تا هنر با پديده‌هاي نوين جامعه عجين شود و از تقليد الگوهاي پيش ساخته ـ خواه كهنه يا نو ـ بپرهيزد.
“…. كارهايي كه تاكنون توسط اين تالار و ساير (نگارخانه‌‌ها) و مراكز هنري انجام شده، اكثراً داراي جنبه‌ي محدود و در حاشيه‌ي نيازهاي كنوني جامعه ما قرار داشته است. امروزه جامعه‌ي ما وضعيت خاصي دارد. در تمام شئون آنچه در زمينه‌ي اقتصادي و اجتماعي و چه در زمينه‌ي فرهنگي به سوي تحول گام برمي‌دارد و در اين تحول به كار جمعي نياز هست و هنرمند نيز نه تنها با فعاليت‌هنري خويش بلكه در قلمرو يك كوشش جمعي مي‌بايستي با ساير گروههاي اجتماعي همگام باشد.
 
امروزه هدف‌هاي زير مطرح هستند:
1 ـ هنر معاصر، علاوه بر جنبه‌هاي ملي بايد مبين وضعيت امروزي جامعه‌ي ايران باشد.
2 ـ هنر گذشته با دقت بيشتر گردآوري و مورد ارزيابي و تحليل قرار گيرد و جنبه‌هاي مثبت و مفيد آن به عنوان دست مايه‌ي هنر امروز انتخاب گردد.
3 ـ هنرمندان معاصر از لاك تكروي‌ها بيرون آيند و با يك كوشش جمعي و يكپارچه به فعاليت‌هاي خود شكل و محتواي مؤثر بدهند.
4 ـ هنرهاي تجسمي با ابعاد وسيعي در نقاط مختلف ايران اشاعه يابند.
گردانندگان تالار ايران براي نيل به هدف‌هاي بالا تأسيس مركزي به عنوان “اطاق هنرمندان تجسمي” را پيشنهاد مي‌كنند كه زير نظر مقامات مسئول نيروي همه‌ي هنرمندان رشته‌هاي مختلف هنرهاي تجسمي را متمركز گرداند. بخشي از كاري كه در اين مركز مي‌تواند انجام پذيرد، تعيين گروههاي متخصص در رشته‌هاي مختلف و اقدام به گردآوري آثار و مدارك هنري گذشته از تمام نقاط ايران و سپس تدوين تاريخ هنر ايران و قياس آن با تحولات هنري غرب و نيز بررسي هنر امروز در رابطه با سنت‌هاي ايراني و هنر معاصر جهان خواهد بود….”
 
ب - گالري استيتك
نگارخانه‌اي است كه به همت ماركوگريگوريان در تهران داير شد (در سال 1333 ش). نگارخانه در مدت 6 سال فعاليت، آثار نقاشان نوپرداز ايراني ـ از جمله ماركوگريگوريان، سودابه گنجه‌يي، سپهري، سيراك ملكونيان ، اريك ايوازيان ، پرويز كلانتري را معرفي كرد.
 
ج - گالري كبود
در سال 1339 پرويز تناولي با استفاده از كمك هزينه‌ي دولتي «آتليه‌ي كبود» را تأسيس مي‌كند. اين آتليه در تهران خ ولي‌عصر [نام كنوني] ، شماره 514 (روبروي بيمارستان ارتش)، قرار داشت و خيلي زود به محل تجمع هنرمندان نوگرا تبديل شد. فعاليتها و جرياناتي كه در اين آتليه اتفاق افتاد چنانكه بايد در جايي مطرح شده و حتي اشخاصي كه به آنجا رفت و آمد مي‌كردند. كمتر سخني از آنها به ميان آورده‌اند.
تناولي از دوران فعاليتش دراين كارگاه چنين ياد مي كند: «صبحها را در هنركده‌اي كه خود از مؤسسين آن بودم تدريس مي‌كردم و بقيه وقتم را در آتليه‌ي كبود به نقاشي و مجسمه‌سازي مي‌پرداختم. حقوقي مكفي هنركده و كارگاهي كه اجاره‌ي آن را دولت مي‌پرداخت دست مرا در برنامه‌هايم باز مي‌گذاشت. از اولين اثرات وضع جديد، ابعاد مجسمه‌ها بود كه به نحو چشمگيري بزرگتر شده و مصالح گرانتري چون مس به جمع آهن‌آلات افزوده شده بود. اندازه‌ي نقاشي ها نيز بزرگتر شده بود و در مضامين آنها تغييراتي ديده مي‌شد.»
 
د - نگارخانه‌ي هنر جديد :
ژازه طباطبايي به سال 1309 در تهران زاده شد. در سال 1329 از هنرستان هنرپيشگي ديپلم مي‌گيرد و در سال 1339 دوره‌ي دانشكده‌ي هنرهاي زيبا را به پايان مي‌رساند و كتاب شطرنج زندگي را منتشر مي‌كند. پيش از اين به سال 1334 نگارخانه‌ي هنر جديد را در فضايي كه هنوز گالري هنري در تهران كاركردي مطلوب ندارد به راه انداخته است. نگارخانه‌ي هنر جديد نخست در خيابان بهار سپس در خانه‌ي فعلي‌اش در كوچه‌ي پاييز شكل مي‌گيرد. اين نگارخانه مركز گردهمايي نقاشان، مجسمه سازان، شاعران، موسيقي‌دانان و هنرمنداني است كه هر يك سوداي نوآوري دارند. در جوار نمايشگاههاي هنري، نخستين شبهاي شعر نو در تالار اين نگارخانه تشكيل مي‌شود.
 
 
 
نتيجه‌گيري:
با تحقيق و مصاحبه و بررسي نه ماهه درباره‌ي نگارخانه‌هاي سابق و فعلي شهر تهران به مواردي برخوردم. به عنوان مثال، تعداد نگارخانه‌هاي فعلي شهر تهران چندين برابر گذشته شده است و تعداد هنرمندان و دست اندركاران هنر تا حد زيادي بالا رفته، اما دليل اينكه نگارخانه‌هاي سابق با موفقيت بيشتري عمل مي‌كردند، جاي بررسي دارد. شايد اگر در گذشته شخصي به برپايي نگارخانه همت مي‌گماشت خود جزو نقاشان بنام و فعال آن دوران بوده و كمبود نگارخانه را از نزديك لمس مي‌كرده است. به عنوان مثال زماني كه آقاي جوادي پور و كاظمي به برپايي كاشانه‌ي آپادانا پرداختند خود از بي‌جايي و بي‌مكاني براي عرضه‌ي آثار خود رنج مي‌بردند و اين اولين جرقه‌هاي ذهني را برپايي نگارخانه در ذهن آنها ايجاد كرد. در حال حاضر بسياري از صاحبان نگارخانه‌ها خود از سواد هنري كافي برخوردار نبوده و تأسيس نگارخانه براي آنها حكم پركردن اوقات فراغت را دارد. و يا افرادي هستند كه پست‌هاي دولتي مديريت نگارخانه را بر عهده‌ي آنها گذاشته است. نقاشان زمان گذشته تماماً نوآوراني بودند كه تشنه‌ي فراگيري و آموختن موارد تازه بودند در حاليكه هم اكنون اكثر نقاشان زمان ما مقلداني هستند كه هنر گذشتگان را وام گرفته‌اند.
در طول مصاحبه و ملاقات با صاحبان نگارخانه‌ها با مشكلات زير مواجه شدم:
1 ـ فقدان بيوگرافي كامل از هنرمند در آرشيو نگارخانه‌ها
2 ـ اكثر كارتهاي نمايشگاهي فاقد بيوگرافي هنرمند هستند.
3 ـ آرشيو نگارخانه‌ها فاقد عكس نمونه كار هنرمند مي‌باشد.
4 ـ عدم همكاري در راهنمايي صحيح مسئولين نگارخانه‌ها به دليل نداشتن اطلاعات كافي در زمينه‌ي هنر
5 ـ عدم همكاري كامل و صحيح بازديدكنندگان كه در اغلب موارد به دليل نداشتن آگاهي و اطلاعات صحيح هنري است
این مقاله بعنوان پایان نامه دوره کارشناسی ندا معین افشاری ارایه شده است.
معین افشاری، متولد 1360 است و در حال حاضر مدیریت گالری الهه را بر عهده دارد.
آنچه گفته شد خلاصه ای از این پژوهش است که نگاهی دارد به تاریخچه ‌نگارخانه در ايران، چگونگي دريافت اجازه‌ي تأسيس نگارخانه، نحوه‌ي شكل‌گيري اولين نگارخانه در تهران و نگاهي گذرا به سير تحولي نگارخانه‌ها.