اصل موضوع: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
'''اصل''' یا '''بُنداشت''' يایا '''بُن قانونبُن قانون''' ،<ref> گزينه یگزینهٔ « بُنداشتبُنداشت» گرچه زيبازیبا و يکیک هجا کوتاه ترکوتاه‌تر از « بُن قانونبُن قانون» (همچنین اصل موضوع) اما دارای امکان مشکل است، زيرازیرا در معنی « ثروتثروت» در فارسی به آن واژه نيازنیاز هست (برگرفته از فارسی دری « بُنداربُندار» = « ثروتمند،ثروتمند، مالدار»)، نيزنیز در کاربرد فعل « بُنداشتنبُنداشتن» = to axiomatise کاربردپذيرکاربردپذیر نيستنیست (البته بشيوه یبشیوهٔ « بنداشتبنداشت بخشيدنبخشیدن» میتوانمی‌توان بکار برد)، اما « بن قانونيدنبن قانونیدن» = to axiomatise کاربردپذيرکاربردپذیر است: «  اکنوناکنون که ما داده هایداده‌های ايناین دانش را سراسر بررسی کرده ايمکرده‌ایم آنرا می بُن قانونيممی بُن قانونیم.» برتری ديگردیگر « بُن قانونبُن قانون» آن است که در کنار واژه یواژهٔ «  بُنيادقانونبُنیادقانون» = « قانونقانون اساسی» يکیک « گروهگروه واژه هایواژه‌های نزديک معنیِنزدیک هم ساختارمعنیِ هم ساختار» را برمی نهدبرمی نهد قانونقانون اساسی» = « آنآن چهارچوب قانونی که آغازگاه قانون هایقانون‌های ديگردیگر کشور است و خود از قانون ديگریدیگری مشتق نمی شودنمی شود!» درست همان کارکردی که « بُن قانونبُن قانون» = axiom در زمينه یزمینهٔ دانش دارد). دريافتدریافت کاربران در آيندهآینده ميانمیان ايناین دو گزينه یگزینهٔ کارآمد « بنداشتبنداشت» و « بن قانونبن قانون» داوری می بايدمی باید کرد. به  هر  روی،به هر روی، هر دو واژه بر واژه یواژهٔ عربی « اصلاصل»، که در زبان فارسی بسياربسیار آشفته و در کاربردهای جدا و بی پيوستبی پیوست به هم بکار می رود،می رود، برتری دارند. </ref>، در [[فلسفه]]، [[ریاضیات]]، [[منطق]] و [[فیزیک]]، [[گزاره]]‌ای است که بدونِ [[اثبات]] و به شکل پیش‌فرض پذیرفته می‌شود و از رویِ آن سایر گزاره‌ها استخراج می‌شوند. اصولِ موضوعه می‌توانند بدیهی نباشد، اما به‌هرحال نقطهٔ آغازِ کار است و به همین دلیل نمی‌توان آن‌ها را از هیچ گزارهٔ دیگری استخراج کرد. گزاره‌ای که از یک یا چند اصلِ دیگر استنتاج شود [[قضیه]] (theorem) نام دارد.
 
اصولِ موضوعه ممکن است بدیهی نباشد. اصولِ موضوعهٔ نسبیتِ خاص معمولاً به عنوانِ مثالِ اصلِ غیرِ بدیهی آورده می‌شود. در سنتِ ایرانی معمولاً اصولِ موضوعه را از اصولِ متعارفه -که بدیهی به نظر می‌آیند و ادعا می‌شود هرکس آن‌ها را می‌پذیرد- جدا می‌کنند. اگر بخواهیم این کاربرد را در انگلیسی داشته باشیم باید برایِ اصولِ موضوعه و متعارفه به ترتیب postulate و axiom را به کار ببریم.
 
معمولاً هنگامی که نظریه‌ای (معمولاً در [[فیزیک]] یا ریاضیات) داریم اصلِ موضوعه‌بندیِ آن بسیار لذت‌بخش و زیبا خواهد بود. این کار نشان می‌دهد که تمامِ گزاره‌هایِ آن نظریه را می‌توان با پذیرفتنِ تعدادِ بسیار اندکی اصلِ موضوع به دست آورد.
 
== تاریخچه ==
اصل‌ها و قضیه‌ها را برای نخستین بار، دانشمندان [[یونانی]] وارد دانش کردند. [[ارشمیدس]] (سده سوم پیش از میلاد) در کتاب‌های خود، بارها از «اصل» و «قضیه» استفاده کرده است. تا سرانجام [[اقلیدس]] (سده سوم پیش از میلاد) در کتابِ [[اصول اقلیدس (کتاب)|اصولِ]] خود در سیزده کتاب، اصل‌ها و قضیه‌های هندسی را منظم کرده است.
 
شماری از اصل‌ها را، اقلیدس [[پوستلا]] (postulate ~ خواست) نامیده است. برای نمونه، نخستین پوستلا در اصولِ اقلیدس، به این ترتیب تنظیم شده است: «کوتاه ترینکوتاه‌ترین فاصله بین دو نقطه خط راستی است که آنها را به هم وصل میکندمی‌کند
 
== اصول هندسه اقلیدسی ==
خط ۲۱:
 
== قانون فلسفی ==
 
قانون گزاره‌ای منطقی است که در [[دستگاه فلسفی]] مشخصی بدیهی فرض شده است یا درستی آن اثبات شده باشد و مبنای دیگر قضایای آن [[دستگاه فلسفی]] خواهد شد.
 
مثلآ[[قانون اول نیوتون]] می‌گوید اجسام به وضعیت حرکت یا سکون خود ادامه می‌دهند مگر اینکه به آنها نیرویی وارد شود. این بیان قانون است در [[دستگاه فلسفی]] نیوتون و مثلآ در دستگاه فلسفی ارسطو گزاره‌ای نادرست است. پس قوانین فیزیک وابستگی شدید به [[دستگاه فلسفی]] تعریف شده دارند.
 
در هندسه نیز قوانین [[هندسه نااقلیدسی]] با [[هندسه اقلیدسی]] در [[تضاد]] است .
 
== جستارهای وابسته ==
سطر ۴۱ ⟵ ۴۰:
 
== منابع ==
* {{یادکرد|فصل=|کتاب=[[هندسه‌های اقلیدسی و نااقلیدسی (کتاب)|هندسه‌های اقلیدسی و نااقلیدسی]]|نویسنده = گرینبرگ، ماروین جی|ترجمه=[[محمد هادی شفیعیها|م.ه. شفیعیها]]|ناشر =[[مرکز نشر دانشگاهی]]|چاپ= دوم|شهر= [[تهران]]|ویرایش= ویراستهٔ [[احمد بیرشک]]، حمید کاظمی، همایون معین|صفحه= |سال= ۱۳۶۳|شابک=}}
* تاریخ ریاضیات([[پرویز شهریاری]])
* لیتهلد، لوئیس. ''حساب دیفرانسیل و انتگرال و هندسه تحلیلی''، چاپ بیست و پنجم. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۸. ISBN 978-964-01-0261