|تصویر =[[پرونده:Baysonghori Shahnameh battle-scene.jpg|300px]]
|زیرنویس =نبرد سپاه ایران به رهبری [[کیخسرو]]
|زمان =۶۰۰ پ.م.
|مکان = مرزهای ایران و توران، چین، مُکرانزمین
|علت =کین سیاوش
|خسارات۲ =سنگین
|خسارات۳ =
|یادداشت =اقتباس از متون [[شاهنامه]] و [[تاریخ ماد]]
}}
'''جنگ بزرگ کیخسرو''' یکی از داستانهای شاهنامه است که میان [[کیخسرو]]، شاهنشاه [[ایرانزمین]] و [[افراسیاب]]، پادشاه توران درگرفت. این جنگ از جمله مهمترین جنگهای میان ایران و توران است که در پایان به کشتهشدن افراسیاب انجامید و کین [[سیاوش]] از تورانیان بازستانده شد.
'''جنگ بزرگ کیخسرو''' منظوم در [[شاهنامه فردوسی]] یک اثـر تاریخی است؛ شاهنامه حکایت حماسی مردم ایـران از ابتدای نخستین پادشاه ایــرانی یعنی [[کیومرث]] است تا اواخر سلطنت [[ساسانی]] و آغاز رواج آیین [[اسلام]] در کـشور ایـران [[زرتشتی]].
==اندر زادن کیخسرو (شاهنامه)==
سرگذشت کیخسرو در شاهنامه اینگونه بیان میشود که پدرش [[سیاوش]] در آغاز جوانی و زمانیکه تنها فرزند و سردار کیکاووس بود روزی در جبههٔ جنگ با تورانیان پناهنده به آن کشور شد. هنگام ورود به مرز توران نخست با دختر [[پیران ویسه]] که [[جریره]] نام داشت ازدواج نمود و سپس به [[گنگ دژ]] پایتخت توران عزیمت کرد در آنجا هم با شاهزاده خانم تورانی که [[فرنگیس]] نام داشت مزاوجت کرد<ref>ثمرهٔ ازدواج با جریره پسری بود بنام [[فرود سیاوش]]</ref>. سیاوش قبل از تولد فرزندش از فرنگیس توسط عمّال افراسیاب ناجوانمردانه به همراه هزار جنگجوی ایرانی دور از وطن و در غربت در یک روز قتلعام شدند. «جنگ بزرگ» نیز به خاطر '''کین سیاوش''' شاهزادهٔ ایرانی آغاز شد و سرانجام طومار [[افراسیاب]] و دولت توران را در هم پیچید.
{{شعر}}
{{ب|همی رفت گلشهر تا پیش ماه|جدا گشته بود از برِ ماه شاه}}
{{ب|بدید و به شادی به پیران بگفت|که اینت به آیین خور و ماه جفت}}
{{ب|یکی اندر آی و شگفتی ببین|بزرگی و رای جهان آفرین}}
{{ب|توگویی نشاید مگر تاج را|و گر جوشن و ترگ و تاراج را}}
{{ب|سپهبد بیامد برِ شهریار|بسی آفرین کرد و بردش نماز}}
{{پایان شعر}}
اما تولد کیخسرو از شاهزاده خانم تورانی آن هم در زمانیکه پدرش با دسیسهٔ دربار توران هلاک شده بود ورق جدیدی در تاریخ دو کشور [[ایران]] و [[توران]] گشود، مولود تازه متولد شده در آینده وارث تاج و تخت هر دو کشور بحساب میآمد. دوران کودکی کیخسرو به سبب خوابی که افراسیاب دیده بود با رنج و مشققت همراه شد و ظاهراً مدت زمان طولانی او به شبانان سپرده شد و سالها در کوهها و درهها به شبانی پرداخت ولی [[کیکاووس]] پس از اطلاع از اینکه نوهای در کشور توران دارد با هر حیله و ترفند او و مادرش را از توران ربوده و به دربار خویش آورد.
تمام حوادث وقوع یافته یعنی پناهنده شدن سیاوش به توران، ازدواج با شاهزاده خانم تورانی، همچنین هلاکت وی، و سرگذشت کیخسرو، به نحوی در منابع دیگر به غیر از [[شاهنامه]] انعکاس یافته است. تنها اشکال در این است که فقط اسامی رجال و اماکن مندرج در شاهنامه با اسامی رجال و اماکن در آثار [[هرودوت]] و [[کتسیاس]] و الواح میخی [[آشور]] کاملاً متفاوت است. ولی این موجب نگرانی نیست چون چهار چوب و هستهٔ وقایع در همه یکسان گزارش شده و میتوان بدون تشویش خاطر مطالب عنوان شدهٔ کیخسرو در شاهنامه را با منابع یاد شده تطبیق نموده تاریخ این برهه از [[ایران]] را تا حدودی ترسیم نمود.
==پایتخت و کشور کیخسرو==
[[پرونده:Big-Head_Shahname.jpg|بندانگشتی|160px|راست|رسیدن فریبرز به نزد کیخسرو]]
شاهنامه محل زندگی و حکمرانی شهریاران ایرانی را «ایرانشهر» نام میبرد اما این اصطلاح در آن دوران هنوز شناخته شده نبود و باید پایتخت کیکاووس و کیخسرو با عنوان دیگری که در شاهنامه ذکری از آن در میان نیست شناخته گردد. یا شاید پایتخت آنقدر مشهور بوده که نیاز به ذکر آن نشده است. در آغاز داستان جنگ بزرگ از مناطقی یاد شده که هنوز هم همان مناطق وجود دارند ولی پایتخت محرز نیست. شهرها یا کشورهای [[ری]]، [[کرمان]]، [[خراسان]]، [[اردبیل]] و [[خوزیان]] که در حقیقت ناحیهٔ [[خوزستان]] بوده و شاید منظور از آن کشور کهن [[عیلام]] باشد، در متن مذکور است. نواحی غیر ایرانی که حاضر بودند در این جنگ بزرگ کیخسرو را همراهی کنند نیز ذکر شده مانند [[روم]]، [[بربرستان]] که احتمالاً منظور از این نواحی مناطقی هستند در [[آسیای صغیر]]. همچنین [[بلخ]]، [[شرق]]، [[کوه قاف]] که شاید ارمنستان و [[آسیای مقدم]] باشند و دیگر ممالک چون [[بغداد]] که به نظر میرسد [[بابِل]] بوده و همچنین از شهر یا کشور [[یمن]] نام برده میشود.
از میان ایالات یاد شده کشور [[زابل]] موطن [[رستم]]، کشور [[خوزیان]] موطن [[طوس زرینه کفش]] و کشور [[اردبیل]] سرزمین [[گودرز]] و [[ری]] شناخته شده هستند. پس با این اوصاف پایتخت کیخسرو که از تمام سرزمینها قوای نظامی در او گرد آمده بود نباید خارج از حدود ری، عیلام یا اردبیل باشد.
در منابع [[یونانی]] بویژه در آثار [[هرودوت]] به محل اجتماع لشکریان متحد ماد اشارهای شده است. مؤلف [[تاریخ ماد]] میگوید محل پادشاهی [[دیوک]] مجهول بوده ولی چون دیوک از طرف [[ماننا]] حکومت داشت حدس زده میشود که قلمرو وی با سرزمین ماننا مجاور و همان سرزمینی بود که منابع میخی آشور [[مادای]]<ref>به معنی محدود کلمه</ref> در درّهٔ [[قزل اوزن]] میخوانند. معلوم نیست که آیا [[اکباتانا]] <ref>[[همدان]] چنانکه هرودوت میگوید</ref> در زمان دیوک مرکز پادشاهی بوده است یا نه.
مهمترین راههای کاروانرو در [[اکباتان]] تلاقی مینمود. اینجا قلب [[ماد]] قدیم بشمار میرفت و بالطبع ممکن بود آنجا را برای مرکز سیاسی کشور برگزیده باشند. عادتاً معتقدند که '''هنگمتنه''' یا هگمتانه، محل تجمع و به معنی « بازار مکاره » یا چیزی نظیر آن است. ولی این احتمال نیز<ref>بخصوص در پرتو داستان [[هرودوت]]</ref> وجود دارد که جلسات عمومی [[اتحادیه قبایل ماد]] در این نقطه منعقد میشده است و در یکی از آن جلسات بود که دیوک به رهبری اتحادیهٔ مزبور انتخاب شد و در عین حال به سمت '''داوری''' جماعت خویش در درّهٔ [[قزل اوزن]] نیز باقیماند. شهر همدان کنونی و اکباتانای یونانیان و به زبان مادی « هنگمتنه »<ref>Hang Mtana</ref> که بمعنی جای تجمع نامیده میشود، تصادف محض نیست<ref>دیگر این اسم « هال. ماتا. نا » بزبان [[عیلامی]] یا سرزمین مادیها مأخوذ است.</ref> اینجا پایتخت دولت [[ماد]] بوده است.
منابع مکتوب غیر از شاهنامه محل اجتماع لشکریان جنگی اقوام ایرانی را [[اکباتان]] نام میبرند پس بسیار محتمل است که [[کیخسرو]] نیز در اینجا جنگجویان ایرانی را گرد آورده باشد. اگر این فرض با واقعیت تطابق داشته باشد حداقل تختگاه [[کیکاووس]] و کیخسرو مشخص گشته است.
==تدارک جنگ بزرگ (شاهنامه)==
کیخسرو با عنوان سردار سپاه ایران، اختیارات نامحدود داشت و فقط میتوان گفت که کیکاووس در سن کهولت مقام تشریفاتی پادشاهی ایران را دارا بوده و تمام امور کشوری و لشکری در حیطه و اختیارات کیخسرو قرار داشته و [[فردوسی]] در آغاز جنگ بزرگ، از کیخسرو این چنین یاد میکند:
{{شعر}}
{{ب|چو شد کار پیران ویسه به سر|به جنگ دگر شاه پیروزگر}}
{{ب|بیاراست از هر سوی مهتران|برفتند با لشکری بیکران}}
{{ب|بر آمد خروشیدن کرّنای|به هامون کشیدند پرده سرای}}
{{ب|به شهر اندرون جای خفتن نماند|به دشت اندرون راه رفتن نماند}}
{{پایان شعر}}
از متن فوق چنین مستفاد میگردد که کیخسرو از تمام اقوام و قبایل ایرانی نیروهای رزمنده برای جنگ آتی در پایتخت گرد آورده بود و تمام اندرون و بیرون پایتخت مملو از قوای جنگی بوده است. نکتهٔ قابل تأمل در این ابیات واژهٔ مهتر یا مهتران است و عنوانی است که در زمان [[مادها]]، [[کتسیاس]] از آن نام میبرد و این عنوان به کسانی داده میشد که صاحب مقام و منصب در میان قوم و قبیلهٔ خویش بودند. در مقابل مهتر واژهٔ کهتر قرار داشت که به فرد کوچک و حقیر گفته میشد.
بعضی نکات مهم را از [[شاهنامه]] نمیتوان استنتاج نمود مثلاً پایتخت کیخسرو را که این همه قوای جنگی در آنجا گرد آمده بود. اگر چه محتویات متون شاهنامه حوادث جزئی را نیز بیان میکند ولی برخی نکات مهم را منجمله موقعیت شهرها و کشورها را مشخص نمینماید یا تاریخ وقوع حوادث را روشن نمیسازد. دربارهٔ این مطالب به منابع دیگری غیر از شاهنامه مثل گزارش هرودوت و کتسیاس و منابع [[آشوری]] باید رجوع نمود. الواح میخی و تألیفات [[یونانی]] مکمل شاهنامه برای تدوین این برهه از تاریخ [[ایران]] میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
باری پس از فراخان همه نیروهای متحد علیه توران در پایتخت، کیخسرو برای ملاقات و رهنمود آنان اینگونه عمل نمود:
{{شعر}}
{{ب|یکی تخت پیروز بر پشت پیل|نهادند و شد روی گیتی چو نیل}}
{{ب|نشست از بر تخت با تاج شاه|خروش آمد از دشت وز بارگاه}}
{{ب|چو بر پشت پیل آن شه نامور|زدی مهره در جام و بستی کمر}}
{{ب|نبودی به هر پادشاهی روا|نشستن مگر بر در پادشاه}}
{{ب|از آن نامور خسرو سرکشان|چنین بود در پادشاهی نشان}}
{{پایان شعر}}
تخت و [[تاج]] شاهی از ملزومات حکومت در ایران بود و این دو عنصر همیشه به همراه شمشیری مقام سلطنت را قانونی جلوه میداد و عقیده ایرانیان کهن بر این بود که کشور بیپادشاه به مانند سر بیتن است، در حقیقت کشور بدون شاه را به تن مرده تشبیح مینمودند. اما در ابیات مزبور نکتهای وجود دارد که از خصوصیات شاهنامه است و باید گفت که در هیچ منبعی از آن ذکری به میان نیامده است و آن مهره انداختن در جام در پشت فیل یا بر روی زمین است<ref>بدین قرار مهرههایی مانند تاس یا قاپ در دوران کهن وجود داشته است.</ref>. این عمل مشابه استخاره نمودن با تسبیح یا مانند آن است که قبل از کاری مهم مثل جنگ، شاهان ایران انجام میدادند و اگر استخاره درست میآمد روحیهٔ قوای جنگنده مضاعف میشد و در جنگ پیشرو با اعتماد به نفس بیشتری پیکار میکردند.
== آغاز جنگ بزرگ (شاهنامه)==
جنگ بزرگ کیخسرو ویژگیهایی دارد که جنگهای دیگر آن ویژگیها را نداشته است، حکیم طوس چنین روایت میکند که کیخسرو عاقبت نیا را بکشت یعنی پدر بزرگش از نسب مادری بنام [[افراسیاب]] پادشاه برزگ کشور [[توران]]. البته کیخسرو از طرف نسب پدری یعنی [[سیاوش]] نیایش [[کیکاووس]] پادشاه ایران بود. در حقیقت دو پادشاه بزرگ و کهنسال ایران و توران جنگ بزرگ را رهبری میکردند و در این میانه کیخسرو که نوهٔ هر دوی ایشان بود به نفع نیای پدری یعنی کیکاووس علیه نیای مادریاش افراسیاب و به کین پدرش [[سیاوش]] قیام نمود. سرانجام هم نیای مادری را سر برید و بعد از همین احوال ناشایست مورد ملامت و شماتت نزدیکان قرار گرفت و فرّهٔ ایزدی روی از وی بر تافت و دیگر کسی در پادشاهی سخن و فرمان او را نبرد. بقول فرودسی:
{{شعر}}
{{ب|چو پیکار کیخسرو آمد پدید|زمن جادویها بباید شنید}}
{{ب|بدین داستان دُر ببارم همی|به سنگ اندرون لاله کارم همی}}
{{ب|تو از کار کیخسرو اندازه گیر|کهن گشته کار جهان تازه گیر}}
{{ب|که کین پدر باز جست از نیا|به شمشیر و هم چاره و کیمیا}}
{{ب|نیا را بکشت و خود ایدر نماند|جهان نیز منشور او را نخواند}}
{{پایان شعر}}
طبق متن شاهنامه قبل از جنگ بزرگ ایران و توران، کیخسرو زهرچشمی از تورانیان گرفته و [[پیران ویسه]] را که از متحدان [[افراسیاب]] بشمار میرفت هلاک و احتمالاً خاکش را ضمیمیهٔ خاک خویش ساخته بود. [[کیخسرو]] در منصب سردار سپاه ایران بود نه در مقام پادشاه ایران، چون هنوز کیکاووس بر مسند پادشاهی ایران جلوس داشت و در ایام کهنسالی بر تمام اقوام و قبایل ایرانی و غیر ایرانی سروری مینمود.
مقامی که کیکاووس داشت هر شاهی نمیتوانست بر آن دست یابد یعنی همهٔ اقوام و قبایل وی را به رهبری برگزیده باشند. تنها افراد شاخص و با خصوصیتهای ویژه در طول تاریخ به چنین مقامی میرسیدند یعنی همه او را به رهبری و پیشوایی قبول داشتهاند. اگر موردی همشأن و همکسوت کیکاووس را در تاریخ آن دوران از متون و منابع دیگر بخواهیم دریابیم فقط [[دیوک]] رهبر و پیشوای قبیله [[ماد]] و سپس پادشاه همهٔ ایران است که همه او را به رهبری برگزیده بودند و او چه در قبیله خویش و چه در هنگام پادشاهی بر [[ایران]] صاحب دو منصب مهم بود. نخست وی فرمانده لشکر بود و دیگر در مقام '''داور'''، یعنی قاضی عادل قرار داشت. [[هرودوت]] دربارهٔ دیوک چیزهایی نقل میکند که ممکن است [[کیکاووس]] نیز شامل همان صفات و درجات بوده باشد.
==قیام مادیها==
موفقیت قیام مادیها علیه آشوریان بر اثر رفتن [[خشثریته]]<ref>مؤلف [[تاریخ ماد]] در متن [[پارتاتوآ]] آورده. ولی احتمالا پارتاتوآ شهر یا شهردژ بوده چون پسوند «ئوآ» در آخر این اصطلاح مانند [[پارسوآ]] و [[زاموآ]] به معنی آبادی است. شاید مقصود از پارتاتوآ همان [[سیاوش گرد]] باشد.</ref> به طرف آشور ناتمام ماند. آشوریان ایالات [[کیشه سو]] ، [[خارخار]] و [[بیت هامبان]] را حفظ کردند. بعضی از محققان میگویند که قیام به شکست مادیها و مرگ [[خشثریتی]] منجر شد. این واقعه در شاهنامه پناهنده شدن [[سیاوش]] و سپس مرگ وی در توران است که با جزئیات دقیق شرح داده شده است. در واقع شکستی که هرودوت خبر میدهد همان سرگذشت [[سیاوش]] در شاهنامه است و باید تا آغاز «جنگ برزگ کیخسرو» ایرانیان موقتاً در لاک دفاعی فرو رفته باشند، ولی شکست نخوردند. در فقدان سیاوش، [[کیکاووس]] همچنان پادشاه ایران باقی بود تا اینکه کیخسرو از توران به ایران آمد.
واقع امر بر خلاف این نظر که قیام به شکست انجامید در کانون بدوی خود یعنی ایالات [[بیت کاری]] ، [[مادای]] و [[ساپاردا]] ـ یعنی ایران کوچک آن زمان ـ با موفقیت کامل قرین گشت و قدرت آشور در آنجا سرنگون شد و منابع آشوری بعد از آن تاریخ بجای نام سه ایالت مزبور از پادشاهی مستقل [[ماد]] یاد میکنند که خود زادهٔ قیام سال - ۶۷۳ پ. م. - بوده است<ref>استقلال کشور ماد در شاهنامه ممکن است پادشاهی [[کیکاووس]] باشد</ref>.
[[پرونده:سکنهٔ ماد.jpg|بندانگشتی|چپ|گرتهای از یک نقش برجسته. اقوام مختلف سرزمین [[ماد]]]]
اگر به سخن هرودوت اعتماد کنیم رهبر قیام، [[خشثریته]] پسر یا نوهٔ [[دیوک]] بود. ایالت وی موسوم به [[بیت کاری]] که مرکز پادشاهی آن دژ کار کاشی بوده در ناحیهٔ [[همدان]] قرار داشته. دژ کارکاشی<ref>منزل گاه [[کاسیان]]</ref> را باید در یکی از نقاط این محل یعنی در جنوب غربی خاک ماد جستجو کرد بعدها پایتخت پادشاهی [[ماد]] که « جای اجتماع » نامیده میشد <ref>هنگ متنه که به یونانی آگباتانا یا اکباثانا نامیده میشد</ref> در این ناحیه قرار داشته است.
ممکن است قدرت [[دیوک]] در آغاز قیام سال ۶۷۳ تا نقاط جنوبی مادای که کار کاشی در آنجا قرار داشت بسط یافته باشد، ولی دلیلی بر اثبات این مدعی در دست نیست و به هر تقدیر در سالهای ۷۱۷ تا ۷۱۵ پ. م. خاک دیوک تا این محل ممتد نبوده زیرا که میان ناحیهٔ همدان و نواحییکه محتملا دیوک در آنجا حکومت داشته، اراضیی وجود داشت که در دست [[آشوریان]] بوده. بدین سبب خاک [[دیوک]] را، باید در نقطهای از درّهٔ [[قزل اوزن]] که به [[شهر میانه]] نزدیکتر از همدان باشد، جستجو کرد.
در هر حال هنگام اسیر شدن دیوک چنین بوده و به نظر چنین میآید که بعدها خاک دیوک همان ایالت آشوری [[مادای]] شمرده میشده است. چرا که خشثریته در اینجا مستقر نبوده و در ناحیهٔ مادای شخصی بنام [[مامی تیارشو]] متمکن بوده. پاسخ این پرسش معلوم نیست، شاید آشوریان خود عمداً خشثریته را در [[بیت کاری]] منصوب کردند تا از نقطهای که به اصطلاح نفوذ و ریشه محلی داشته است دورش کرده باشند.
باید این نکته را در نظر گرفت که [[خشثریته]] چنانکه پسر یا نوهٔ [[دیوک]] بوده به احتمال قوی در خاک [[آشور]] تربیت یافته بود. شاهنامه میگوید که سیاوش به توران پناهنده شد و [[کیخسرو]] در خاک توران متولد شد و اسارت و تبعید [[دیاکو]] یا همان دیوک در شاهنامه باید سرگذشت کیکاووس باشد که او نیز در هنگام اسارت توسط دیوان مازندران از [[رستم]] کمک میطلبد. به استناد شاهنامه سیاوش تنها رفت ولی در آنجا خانواد تشکیل داد. شاید هوخشتره با فن محاصرهٔ آشوریان که جز ایشان تقریباً کسی از آن اطلاع نداشت آشنا بوده جز این توجیهی نداشته باشد که وی مدتی در خاک آشور بسر برده است. آشوریان محتملا معتقد شده بودند که جوان مادی که دست پرورده دولت ایشان بود<ref>این خصوصیات شامل احوال کیخسرو است</ref> مانند بسیاری از دیگر دست پروردگان ایشان سیاستی را تعقیب خواهد کرد که به سود [[آشور]] باشد.
==مقایسه جنگ بزرگ با قیام مادیها==
منابع میخی آغاز «قیام مادیها» را از سال - ۷۱۳ - و ادامهٔ آن را تا سال - ۶۱۲ پ. م. - که نتیجهٔ قطعی قیام منجر به تسخیر [[نینوا]] و انهدام دولت آشور بود گزارش میکنند، در این مقطع صد ساله رهبری قیام را [[دیاکو]] و سلالهٔ او به سرانجام رساند. الواح میخی خبر میدهند که دیاکو در سال ۷۱۳ پ. م. بدست [[سارگون دوم]] پادشاه وقت آشور اسیر و با خانواده خویش به [[هامات]] تبعید شد<ref>سارگون دوم عاقبت در خلال این قیام توسط قبیله مادی [[کولومیان]] هلاک شد همچنین بنظر میرسد منظور از هامات همان [[همدان]] امروزی باشد.</ref>.
شاهنامه نیز این قیام عظیم را با عنوان «جنگ بزرگ» به تصویر میکشد و میگوید که پیشوای استقلال خواهی ایرانیان در مقابل دشمنی چون [[توران]] کیکاووس بود. طبق متون رهبری قیام را پس از کیکاووس پسرش سیاوش ادامه داد و سپس به ثمر نشاندن قیام را [[کیخسرو]] تکمیل نمود. یعنی وی توانست حیات دولت توران را با قتل [[افراسیاب]] برای همیشه خاتمه دهد.
نکات مشترکی میان این دو قیام وجود دارد که قابل تأمل است نخست همزمانی قیامهای مزبور یعنی اینکه سرانجام جنگ بزرگ و سرانجام قیام مادیها در سال - ۶۱۲ پ. م. - با پیرزوی قطعی ایرانیان پایان مییابد. بدون تردید این دو حادثه زمان و مکان مشابهی دارند. نکته دوم وجود یک سلالهٔ در رهبری هر دو قیام است که از نیا آغاز گشته و به نوه خاتمه مییابد. کیکاووس، سیاوش و کیخسرو در شاهنامه. دیوک، فرورتیش و کیاکسار در متون [[هرودوت]] و دیاکو، خشثریته و هوخشتره در منبع میخی [[آشور]]. نکته قابل ذکر تشابه و یکسان بودن خشثریته، فرورتیش، فرائورت است.
اسامی دیگری در منابع مزبور از قبیل [[پارتاتوآ]]، [[پروتوتی]]، [[مامی تیار شو]]، [[دوساننی]]،[[مادیا]] و دیگران هست که هنوز نقش و تطبیق آنها به بررسی موشکافانهتری نیاز دارد که باید حل شود. علیأیحال باید دیاکو، دیوک و کیکاووس را سه نام برای یک تن بشمار آورد، همچنین خشثریته، فرورتیش و سیاوش را نیز باید در یک نفر خلاصه نمود. اسامی هوخشتره، کیاکسار و کیخسرو نیز باید نام یک رجال تاریخی بحساب آیند.
جنگ بزرگ و قیام مادیها که نتیجهٔ یک قرن تلاش و مجاهدت بود به استقلال ایرانیان انجامید، دقیقاً روشن نیست که آخرین جنگ سرنوشت ساز چند سال بطول انجامید اما قطعاً پایان کار همان سال ۶۱۲ پ. م. - باید بوده باشد. طبق متن در اواخر قیام و آغاز جنگ بزرگ، کیخسرو سرداران بنام را که برای تصرّف ایالات مرزی فرستاده بود فرا میخواند و ظاهراً در نظر داشت کار قیام را به نتیجه رساند. او پس از اظهار سرداران و مرزداران در پایتخت، پیکهایی به تمام کشورهای تابعه گسیل مینماید سران و جنگجویان تمام ایالات را در پایتخت گرد آورده سازماندهی مینماید و جنگ بزرگ را آغاز میکند. اولین اقدام کیخسرو اینگونه شروع میشود:
{{شعر}}
{{ب|به مرزی که لشکر فرستاده بود|بسی پند و اندرزها داده بود}}
{{ب|چو [[لهراسپ]] چون [[اشکش]] تیز چنگ|که از ژرف دریا ربودی نهنگ}}
{{ب|دگر نامور [[رستم]] پهلوان|پسندیده و راد و روشن روان}}
{{ب|بفرمودشان بازگشتن به در|هر آن کس که بُد گُرد و پرخاشگر}}
{{ب|در گنج بگشاد و روزی بداد|بسی از روان پدر کرد یاد}}
{{پایان شعر}}
در این گزارش عباراتی بکار گرفته شده است که یحتمل ریشهٔ تاریخی دارند، سه متحد نامی [[لهراسپ]]، [[اشکش]] و [[رستم]] هستند که هر کدام از شاهان کشورهای هم پیمان با [[ایران]] میباشند. فعلاً فقط کشور رستم ینعی [[زابل باستانی]] شناخته شده است ولی موقعیت آن معلوم نیست. خاک لهراسپ هم در هالهای از ابهام قرار دارد و اشکش در متون دیگر محتملا همان [[اسکیتها]] یا [[اسکیتهای آشکودا]] باید باشند. اگر این فرض هم قرین به حقیقت باشد لااقل جایگاه تاریخی اسکیتها در [[شاهنامه]] معیّن شده است.
طوس، رستم و گودرز جهت ابلاغ پیغام به کشورهای دوست اعزام میشوند، انتخاب این سه تن نشانهٔ این است که آنها از متحدان اصلی و قابل اعتماد [[کیخسرو]] هستند. نامهها به [[خط پهلوی]] نگاشته و اعلامیهٔ جنگ بزرگ به شاهکان اعلام شد. ظاهرا خبر حمله به خاک [[توران]] از مدتها پیش آرزوی ملل تحت ستم بود زیرا به محض دریافت خبر، ساکنان تمام بلاد از آن استقبال کرده و بیدرنگ قوای جنگیشان را به پایتخت یا «محل اجتماع» گسیل داشتند.
{{شعر}}
{{ب|چو آن نامه بر خواند هر مهتری|کجا بود در پادشاهی سری}}
{{ب|زگردان گیتی برآمد خروش|زمین همچو دریا برآمد به جوش}}
{{ب|بزرگان هر کشوری با سپاه|نهادند سر سوی درگاه شاه}}
{{ب|چو شد ساخته جنگ را لشکری|زهر نامداری به هر کشوری}}
{{ب|از آن پس بگردید گِرد سپاه|بیاراست بر هر سوی رزمگاه}}
{{پایان شعر}}
شاهکان ایالات ( کدخدایان ) به همراه لشکریانشان در تختگاه کیخسرو یا همان «محل اجتماع» حضور به هم رساندند و گردان جنگی آمادهٔ پیکار شد. ولی به استناد بیت آخر '''سان''' دیدن کیخسرو از جنگجویانی که سازمان جنگی قبیلهای داشتند برای «جنگ بزرگ» مناسب نبودند، کیخسرو فرمان آرایش نظامی جدید را برحسب نیاز صادر نمود.
بار دیگر متون تاریخی این خبر [[شاهنامه]] را تأیید میکنند<ref>صفحه ۲۱۱ کتاب [[تاریخ ماد]]</ref>. در حدود - ۷۰۰ پ. م. - اراضیی که بعدها تحت عنوان [[ماد]] متحد گشت از لحاظ قومی رنگارنگ بود. نواحیی که ساکنان اصلی آن [[کوتی]]، [[لولویی]] و تا حدی [[هوریانی]] و [[اورارتویی]] بودند و بیش از همه نواحی اطراف [[دریاچه ارومیه]] یعنی [[ماننا]] و مردم اراضی مجاور آن، از لحاظ فرهنگ و تمدن تفوّق داشتند.
[[پرونده:شاهک اسیر.jpg|بندانگشتی|چپ|گرتهای از یک نقش برجسته. شاهک ماد]]
همانطور که کیخسرو از سه یار نزدیک رستم، طوس و گودرز کمک طلبید، [[خشثریته]] خداوند ده [[کار کاشی]] نیز موفق به جلب و یاری دو متحد به اسامی [[مامی تیار شو]] خداوند پیشین ده در ایالت مادای و [[دوساننی]] خداوند پیشین ده در ایالت ساپاردا گشت. هر یک از این سه تن، پیشوای ساکنان محلی یکی از سه ایالت یعنی [[بیت کاری]]، [[مادای]] و [[ساپاردا]] بودند <ref>رئیسان آن ایالت که از طرف [[آشور]] توأما منصوب بودند با مشکلات زیادی مواجه بودند. صفحهٔ ۲۴۷</ref>. بدین قرار مردم سه ایالت یکجا و به ریاست سه پیشوای متساویالحقوق وارد گیرودار جنگ شدند ولی ریاست خشثریته مانند [[کیخسرو]] بلامعارض بود. به احتمال قوی وی رسماً به سمت پیشوای نظامی [[اتحادیه قبایل ماد]] برگزیده شده بود. ولی این انتخاب در مدارک [[آشور]] منعکس نشده زیرا که آشوریان بالطبع سِمت او را رسمی نمیشناختند.
در نوشتههای [[اسرحدون]] جنگ با خشثریته به احتمال قوی، در اظهاریهای مبهم زیر منعکس است: '' من کشور بارنا کا، دشمن محتال، و ساکنان کشور تیلاشوری که نامش در دهان مردم [[مخرانو]] است پایمال کردم. '' از اینجا معلوم میشود که صحنهٔ اصلی عملیات جنگی در ناحیهٔ جنوب [[همدان]] کنونی بوده است. لحن مبهم و خودستایانهٔ این گزارش اجازه نمیدهد که واقعا در این مورد آشوریان را پیروز بپنداریم. واقع امر را سئوالاتی که از هاتف به عمل آمده روشن میکند.
==مطالب هرودوت (تاریخ)==
هرودت دربارهٔ [[هوخشتره]] (کیخسرو) <ref>[[کیاکسار]]</ref> مطلبی میگوید که از لحاظ تاریخی واجد اهمیت خاص میباشد. « میگویند او ... اول کسی بود که اقوام ساکن آسیا را به قسمتهای نظامی تقسیم کرد و نخستین بار مقررات جنگی بر قرار کرد که هر نیزهدار و کماندار و سوار جدا باشد. پیش از آن ایشان بینظم و مخلوط بودند.»
چنانکه بارها در مورد [[هرودوت]] ملاحظه شده - همینکه او خود ماهیت پدیده را درک نمیکند - دلیلی است که نوشتهٔ او حقیقت دارد زیرا که از روی قصد مطلبی را اختراع نکرده. البته هرگز لشکری که در آن پیادگان سبک اسلحه و سنگین اسلحه بطور بینظم با سواران مخلوط شده باشد وجود نداشته. حقیقت این است که قبل از هوخشتره مادیها و اقوام تابع در جنگ بصورت دستههای قبیلهای شرکت میجستند و [[هوخشتره]] به متابعت از همسایگان خویش یعنی [[آشوریان]]<ref>که سازمان ارتشی منّظم مدوّن و دقیقی داشتند</ref> برای نخستین بار ارتش منظّم ایجاد کرد که به واحدهای سوقالجیشی و تاکتیکی تقسیم میشد و این تقسیمات مبتنی بر روابط قبیلهای افراد نبوده بلکه از احتیاجات نظامی دولت ریشه میگرفته و وی تقسیم لشکریان را از روی نوع سلاح منتظم ساخت<ref>زیرا در دستجات جنگی قبیلهای جنگاوران، هر کس با استعداد نظامییکه داشت و سلاحی که به دستش میافتاد به صف لشکر قدم مینهاد</ref>.
این عمل در تشکیل و قوام دولت [[ماد]] آخرین گام بود. میدانیم که [[هوخشتره]] دارای افراد و وسایل آزمودهای برای محاصرهٔ قلاع داشت. اکنون ارتش ماد از لحاظ سازمان به هیچوجه از ارتش [[آشور]] عقب نبود و در عین حال مسلماً روحیهٔ جنگی آن از آشوریان بمراتب بهتر و عالیتر بود. زیرا که ارتشی بود مرکب از افراد آزاد جماعات روستایی<ref>جامعهٔ مزبور با اینکه به مستمند و توانگر و تابع و ذیالحقوق تقسیم شده بوده ولی این تجزیه و تقسیم هنوز به درجهٔ غایی نرسیده بوده. جامعهای بود که هنوز در آن چندان بندگی شیوع نداشت و رباخواری به احتمال قوی هنوز نقش مخرّب خویش را بازی نمیکرد.</ref>. ارتش مزبور مسلماً با تاکتیک پیادگان و فن محاصرهٔ قلاع آشوریان و فن سواری و تیراندازی [[اسکیتها]] نیز آشنا بوده.
==فرنگیس دختر افراسیاب و دختر اسرحدون (الواح)==
منابع آشوری [[پارتاتوآ]]<ref>پروتوتی</ref> پادشاه جدید [[اسکیتها]] را صریحاً پادشاه کشور [[ایشکوزا]] یعنی پادشاهی اسکیت در [[آذربایجان]] میخواند و فقط پیشوای اسکیت نمینامد، و حال آنکه در مورد سلف او به «[[ایشپاکای]] اسکیت » قناعت میکند. پارتاتوآ به پیشنهاد آشوریان حاضر شد وارد مذاکره شود و ازدواج با دختر [[اسرحدون]] را بهای دوستی و اتحاد خویش با [[آشور]] قرار دهد<ref>شاهنامه ازدواج سیاوش و فرنگیس را مطرح میکند</ref>. سئوالی که در این باره از هاتف به عمل آمده کاملاً محفوظ مانده است. ظاهراً روحانیان و [[کاهنان]] آشور از طریق هاتف، فکر تحکیم اتحاد با اسکیتها را به وسیلهٔ ازدواج سیاسی تصویب کردند. زیرا از آن تاریخ به بعد پادشاهی اسکیت متحد وفادار آشور گشت. به نظر میرسد که شخص پارتاتوآ نیز در تاریخ آشور نقش مهمی بازی کرده باشد ولی نقش فرزند او [[مادیا]]<ref>مادئی</ref> مهمتر بود.
==محاصرهٔ گنگدژ==
متن شاهنامه خبر میدهد که کیخسرو با سیهزار شمشیرزن که احتمالا همه از [[ایران]] بودند در قلب لشکر جای گرفت، همچنین در قلب لشکر جنگاوران [[طوس زرینه کفش]] و زرینکلاهان [[منوشان]] که بر کشور [[خوزیان]] فرمانروا بود مستقر شدند. در کنار ایشان از جنگجویان [[کرمان]]، [[گوران]]<ref>که بر کرمان [[آرش زرمزن]] و بر گوران « کوران شه » فرمانرو بود</ref> باضافهٔ جنگجویان [[یمن]] به فرماندهی [[صیاع]] و جنگجویان [[کابل]] به رهبری [[ایرج پیل تن]] و عدهای از دلاوران از « تخمهٔ [[کیقباد]] »<ref>به استناد شاهنامه کیقباد از شمال ایران یا [[مازندران]] بود در ضمن در تاریخ ایران سه تن به این نام بوده که یکی از آنها در جوانمردی بسیار شهر بود.</ref> و گروهی از [[سوریان]] به سرکردگی [[شماخ سوری]] و گروهی نیز از شهر [[داور]] به رهبری [[گیوهٔ رزمزن]] حضور داشتند.
خاک طوس خوزیان بوده و طوس فرزند [[نوذر]] بود، تختگاه نوذر در شهری بنام « دهستان » قرار داشته و محتملا دهستان باید پایتخت کشور [[خوزیان]] بوده است. باری قلب سپاه اینگونه آراسته شد و لشکریانی از [[عیلام]] <ref>[[خوزستان]]</ref>، کرمان، گوران، یمن، کابل و احتمالا [[مازندران]] در آن شرکت داشتند.
سمت راست ( میمنه ) کاملا بر عهدهٔ [[رستم]] و قبایل [[زال دستان]] بود و این نشان میدهد [[زابلیان]] نقش مهمی در جنگ آتی داشتهاند و میتوانستند به تنهایی جناح راست را نگهداری کنند.
سمت چپ ( میسره ) را لشکریانی از تخمهٔ [[پورست]] و تخمهٔ [[زرسپ]] که ظاهرا از قبیله [[زرتشت]] بودند بر عهده داشتند چون ایشان را پرستندهٔ [[آذرگشسپ]] میخوانند. در کنار ایشان خاندان [[گودرز]] <ref>شامل [[بیژن گیو]]، [[رهّام]]، [[هجیر]]، [[شیدوش]] و [[فرهاد]]</ref> از کشور [[اردبیل]] قرار گرفت. فردوسی دربارهٔ اینان مطلبی میگوید که تازگی دارد میگوید آنها با پیلانی که بر پشت آنها صندوقهایی حامل تیراندازان بود وارد میدان نبرد شدند.
{{شعر}}
{{ب|سپهدار گودرز را خواستند|چپ لشکرش را بیاراستند}}
{{ب|بفرمود تا پیش قلب سپاه|به پیلان جنگی ببستند راه}}
{{ب|نهادند صندوق بر پشت پیل|زمین شد به کردار دریای نیل}}
{{ب|هزار از دلیران روز نبرد|به صندوق بر ناوک انداز کرد}}
{{ب|نگهبان هر پیل سیصد سوار|همه جنگجوی و همه نیزهدار}}
{{پایان شعر}}
میدانیم که [[هرودوت]] خبر داده که [[مادها]] تیراندازی را از [[اسکیتها]] فرا گرفتند. از طرفی منابع عبری از پادشاهی [[اشکناز]] یا همان اسکیت های آشکودا در سرزمین [[ماننا]] یا آذربایجان سخن به میان آوردهاند. واقعا اگر تیرانداران جناح چپ سپاه [[کیخسرو]] از آذربایجان یا اردبیل بوده باشند محتملا [[اسکیتهای اشکودا]] که در متون [[عبری]] آمده میتواند در جنوب شرقی [[رود ارس]] و سواحل غربی [[دریای خزر]] مسکن داشتهاند.
به نظر میرسد جنگجویان ایرانی در پایتخت کیخسرو با شور و هیجان گرد آمده بودند سر انجام به پای حصار [[گنگ دژ]] رسیده و ایرانیان توانسته بودند پایتخت [[توران]] را به محاصره در آورند. این محاصرهٔ با عظمت موجب وجد همهٔ جنگجویان شده بود زیرا اکنون بر جایی احاطه داشتند که بزرگترین دشمن ملل یعنی [[افراسیاب]] در آن خزیده بود و آخرین تلاش مزبوحانهاش را انجام میداد. متون تاریخی دربارهٔ محاصرهٔ دژ [[نینوا]] که تسخیر آن هم بسیار شاق بوده خبرهایی میدهند و میگویند: از شهرهای بزرگ جز [[نینوا]] و [[کلخو]] چیزی برای [[ساراک]]<ref>آخرین شاه آشور که چند ماه حکومت داشت</ref> باقی نمانده بود.
از روایت [[کتسیاس]] چنین بر میآید که مادیها در آن زمان<ref>حتا از سال پیش از آن</ref> سرگرم محاصرهٔ [[نینوا]] بودند. ساراک و لشکریان آشور در طی سال - ۶۱۳ پ. م. - هیچ اقدامی به عمل نیاوردند حدس زده میشود که شاید واقعاً در نینوا محصور بودهاند. معهذا متن [[تاریخ گد]] تا آنجا که مربوط به سال - ۶۱۲ پ. م. - میباشد و آنچه از کتاب [[ناحوم]] میتوان استخراج کرد همه از کوتاهی مدت محاصرهٔ نینوا و اینکه ناگهان مسخّر شد، حکایت میکنند<ref>صفحه ۲۸۱ کتاب [[تاریخ ماد]]</ref>.
==محاصرهٔ دژ نینوا (تاریخ)==
[[پرونده:نقشه ماد و ماننا.jpg|بندانگشتی|راست|نقشه ماد و ماننا قرنهای ۹ تا ۷ پیش از میلاد]]
متن تاریخ گد بریده بریده است و تا اندازهای که از آن نوشتههای ناقص مفهوم میشود، این بار بابلیان و مادیها اقدامات خویش را هماهنگ ساخته بودند. ظاهرا لشکریان [[نبو پیلسر]] و جنگاوران [[هوخشتره]]<ref>[[کیاکسار]]</ref> در درّهٔ [[دیاله]] به هم رسیدند و یکجا از رود رادان<ref>آدم کنونی</ref> در ملتقای آن از [[رود دجله]] گذشتند و به سوی حصار [[نینوا]] حرکت کردند. از ماه سیمان تا آب<ref>به تقریب ژوئن تا اوت</ref> سه نبرد در زیر حصار پایتخت [[آشور]] وقوع یافت.
سرانجام در ماه آب<ref>تاریخ روز آن معین نیست</ref> بر اثر حملهٔ سختی متحدان وارد [[نینوا]] شدند. جنگهای خیابانی آغاز شد. تمام منابع، به استثنای [[تاریخ گد]] در این رأی متفقند که حمله به نینوا، به سبب طغیان آب<ref>که بطور مصنوعی ایجاد کردند</ref> که محتملا حصار گلین شهر را خراب کرد، به موفقیت انجامید. در همان روزی که محاصره کنندگان وارد نینوا شدند ساراک <ref>[[سین شاریشکون]]</ref> پادشاه آشور خود را به میان شعلههای آتش کاخ در حال اشتعال افکند. کتاب ناحوم تصویر روشنی از شهر نینوا را رسم میکند و به بهترین وجهی وقایع آن روزهای ماه اوت سال - ۶۱۲ پ. م. را شرح میدهد و احساساتی را که اقوام اسیر داشتند بیان مینماید.
{{-}}
==اصطلاحات مشترک شاهنامه و آثار یونانی==
* '''ناوک، مهِتر، کین '''
اصطلاحات ویژه در داستان کیخسرو هر کدام معرف اسم یا صفتی خاص است. این عبارات ویژه بدان جهت مهم است که بجز شاهنامه در منابع یونانی نیز ذکری از آنها به میان آمده و ممکن است اشتراکات «جنگ بزرگ» شاهنامه را با منابع دیگر به ثبوت رساند.در قصهٔ جنگ بزرگ سه عبارت فوق اینگونه توصیف میشود:
{{شعر}}
{{ب|هزار از دلیران روز نبرد|به صندوق بر '''ناوک''' انداز کرد}}
{{ب|چو آن نامه بر خواند هر '''مهتری'''|کجا بود در پادشاهی سری}}
{{ب|که '''کین''' پدر باز جست از نیا|به شمشیر و هم چاره و کیمیا}}
{{پایان شعر}}
'''ناوک''' با فرهنگ اقوام صحراگرد اسکیتها عجین بوده و باستانشناسان نمونههای بسیار زیادی از این تیرها در نواحی مختلف آسیای غربی کشف نمودهاند. در اقصا مرز سرزمین [[اسکیتهای اشکودا]] مانند [[قفقاز]]، قشری از اشیاء اسکیتی از قبیل ناوک، آئینه، انگشتر، گردنبند<ref>گردنبندهای اسکیتی، رابطهٔ اسکیتها را با [[گیزیل بوندا]] و زیورآلات مکشوف از [[تپه مارلیک]] مرتبط میکند.</ref> و غیره در کنار اسکلتهای دراز کشیده یافت شده. پیکانهای معروف «اسکیت - مادی» از [[اورارتو]]، [[آذربایجان]]، [[ارمنستان]]، [[کیلیکیه]]، [[گرجستان]]، [[آشور]]، [[بابِل]]، [[فلسطین]]، کشف شده و همهٔ اینها مربوط به قرنهای هفتم تا چهارم پ. م. بوده است.
در عرصهٔ محاصرهٔ شهرهایی که به شهادت تاریخ [[اسکیتها]] در آنجا دیده نشده ولی حضور [[ماد]]ها و [[پارسیان]] مشهود گردیده<ref>مثلا [[بابِل]]</ref> ناوک اسکیتی کشف شده است. بدین سبب ممکن است این نوع پیکانها<ref>سیه شد زگَرد سپه آفتاب ..... ز پیکان الماس و پرّ عقاب </ref> اصلا از مادها بوده و فیالمثل اسکیتها آنها را از مادها اخذ کرده باشند نه بالعکس.
'''مهتر'''. بنا به گفتهٔ کتسیاس [[کورش دوم]] در زمانیکه از طرف [[ایشتوویگو]] آخرین پادشاه [[ماد]] به سفارت نزد پیشوای [[کادوسیان]] رفته بود به [[اوگبار]] مهتر<ref>آنکه اسب را تیمار و حفاظت میکند.</ref>، که پیش از آن بردهٔ مردی مادی بود بر خورد کرد، صاحب اوگبار وی را بخاطر خطایی زده بود و اوگبار کورشدوم را برانگیخت که توطئهای بچیند و قدرت را از دست مادیها بیرون آورد و به [[پارسیان]] بسپارد.
'''کین''' به معنی کینه، انتقام و جنگ تعبیر شده و مراد از آن قصاص است، در [[شاهنامه]] کین سیاوش موضوعی بسیار برجسته و مشخصی بود. سیاوش که بیگناه و بطرز فجیعی در [[توران]] کشته شد عاقبت بهانهای شد تا [[کیخسرو]] کین پدر را دستآویز جنگ با [[افراسیاب]] قرار دهد<ref>منم داغدل پور آن بیگناه ..... [[سیاوش]] که شد کشته بر دست شاه</ref>. واژهٔ کین پس از آن دوران به عبارتی مقدس مبدّل شد و آنچنان مهم بود که حتا مورخی چون [[هرودوت]] نا آگاهانه این موضوع را در آثار خود گزارش نموده است. اصطلاح «کین» مندرج در شاهنامه و کتاب هرودوت بدون تردید قصهٔ کیخسرو را با قیام [[مادها]] که در سال - ۶۱۲ پ. م. - با پیروزی پایان یافت پیوند میدهد و شبههای باقی نمیگذارد که « جنگ بزرگ کیخسرو » و « قیام مادها » حادثهای واحد، از دو منبع متفاوت هستند. بدین منوال این قسمت از شاهنامه از فرض تخیلی بودن خارج و به یک حادثهٔ تاریخ مستند میگردد.
هرودوت میگوید هوخشتره پس از اصلاحاتی که در ارتش به عمل آورد - مانند کیخسرو - جنگ با [[آشور]] را آغاز کرد و برای نخستین بار [[نینوا]] را محاصره کرد، جنگ [[هوخشتره]] دنبالهٔ جنگی بود که [[خشثریته]] (سیاوش) با آشور شروع کرده بود. هرودوت این نکته را بطور غیرمستقیم اذعان میکند و میگوید هوخشتره میخواست '''کین''' پدر را بستاند.
اینکه یک پدیدهٔ تاریخی مانند « کین پدر » از دو منبع مختلف شاهنامه و منبع یونانی که هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشتهاند گزارش شده بطور قطع از نظر زمانی و مکانی نیز وقایع مزبور یکسان بوده است. همچنین عبارات مشترک در دو منبع مانند «ناوک، مهتر، و کین خواستن»، همه حاکی از آن است که قصهٔ جنگ بزرگ کیخسرو ریشهٔ تاریخی داشته و هرگز نمیتوان آنرا صرفاً زائیدهٔ تخیلات دانست.
==پانویس==
{{پانویس|2}}
==جستارهای وابسته==
*[[فهرست شخصیتهای اسطورهای شاهنامه]]
*[[فهرست شاهان اسطورهای شاهنامه]]
*[[فهرست پهلوانان ایرانی شاهنامه]]
*[[فهرست ایرانیان در شاهنامه]]
*[[فهرست تورانیان در شاهنامه]]
*[[فهرست زنان شاهنامه]]
==منابع==
* شاهنامه فردوسی. از نسخه مسکو. نشر محمد. ( صفحات: ۱۵۲، ۳۰۲ ). ISBN 964-5566-35-5
* ای. م. دیاکونوف. ''[[تاریخ ماد]]''. ( فصل سوم ). ISBN 964-445-106-6
==پیوند به بیرون==
[[رده:داستانهای شاهنامه]]
[[رده:اساطیر ایرانی]]
{{ویکی نبشته|شاهنامه}}
{{ویکی انبار|Shahnama}}
{{اساطیر ایران}}
|