پارادایم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
میلادلیوه (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
جز تمیزکاری با استفاده از AWB
خط ۵:
واژهٔ '''پارادایم''' (Paradigm) نخست در سده پانزدهم و به معنی «الگو و مدل» مورد استفاده قرار گرفت. از سال ۱۹۶۰ کلمه پارادایم به الگوی تفکر در هر [[رشته علمی]] یا دیگر متون [[شناخت‌شناختی]] گفته می‌شود.
 
[[لغت‌نامه مریام-وبستر]] این واژه را چنین تعریف می‌کند: «یک چارچوب فلسفی و نظری از یک رشته یا مکتب علمی در کنار نظریه‌ها، قوانین، کلیات و تجربیات به دست آمده که قاعده‌مند شده‌اند». به طور کلی چارچوب نظری و فلسفی از هر نوع.
 
بر اساس ایدهٔ [[توماس کوهن]]، پارادایم آن چیزی است که اعضای یک [[جامعه علمی]] با هم و هر کدام به تنهایی در آن سهیم هستند. مجموعه‌ای از مفروضات، مفاهیم، ارزش‌ها و تجربیات که روشی را برای مشاهدهٔ واقعیت جامعه‌ای که در آن سهیم هستند (به ویژه در رشته‌های روشنفکرانه) ارائه می‌کند. بر اساس ایدهٔ کوهن، پارادایم اصطلاح فراگیری است که همهٔ پذیرفته‌های کارگزاران یک رشته علمی را دربر می‌گیرد و چارچوبی را فراهم می‌سازد که دانشمندان برای حل مسائل علمی در آن محدوده استدلال کنند. کوهن معتقد است پارادایم یک علم تا مدت‌های مدید تغییر نمی‌کند و دانشمندان در چارچوب مفهومی آن سرگرم کار خویش هستند. اما دیر یا زود بحرانی پیش می‌آید که پارادایم را درهم می‌شکند و دگرگونی علمی به وجود می‌آید که پس از مدتی پارادایم جدیدی به وجود می‌آورد و دوره‌ای جدید از علم آغاز می‌شود و در جهان‌بینی علمی دگرگونی به وجود می‌آید.
خط ۱۵:
* آنچه که مشاهده شده و مورد موشکافی قرار می‌گیرد.
* نوع سوالاتی که مورد پرسش قرار گرفته و ارتباط جواب‌ها با موضوع بررسی می‌شود.
* چگونگی ساختارمند کردن این سوالات
* چگونگی تفسیر نتایج تحقیقات علمی
* چگونگی اجرا و هدایت مطالعه تجربی و تجهیزاتی که برای اجرای مطالعه تجربی موجود است.
 
کوهن در توضیح الگووارهٔ علمی واژهٔ «علوم نرمال» را به کار می‌گیرد. بر این اساس، فعالیت‌های روتینی که چالش‌برانگیز نبوده و تلاشی در جهت آزمون مفروضات (انگاره‌های) علم ندارد و در چارچوب هر پارادایم به توسعه و تکمیل آن علم کمک می‌کند، علوم نرمال خوانده می‌شود.
خط ۲۵:
== تغییر الگوواره (پارادایم شیفت) ==
{{اصلی|تغییر الگوواره}}
این واژه نیز اولین بار در سال ۱۹۶۲ توسط [[توماس کوهن]] در کتاب [[ساختار انقلاب‌های علمی]]، برای توصیف تغییر در مفروضات اساسی در دوره حکمرانی یک نظریه از علم به کار گرفته شد و پس از آن در بسیاری از حوزه‌های تجربیات انسانی مورد استفاده قرار گرفت.
 
[[تغییر الگوواره]]، تغییر آرام در روش‌شناسی یا تجربه‌است و غالباً به تغییر اساسی‌ای در تفکر و برنامه اطلاق می‌گردد که سرانجام روش اجرای پروژه‌ها را تغییر می‌دهد.
خط ۳۶:
 
آنچه برای [[علم فیزیک]] در اواخر [[قرن نوزدهم]] اتفاق افتاد یک پارادایم شیفت بود.
[[لرد کلوین]] فیزیکدان مشهور آن زمان گفت «چیز جدید دیگری برای کشف کردن وجود ندارد و آنچه باقی‌مانده‌است تنها اندازه‌گیری دقیق و دقیق‌تر است». تنها پنج سال پس از آن، [[آلبرت انشتین]] مقاله معروف خود را در مورد [[نظریه نسبیت]] ارائه کرد که قوانین [[مکانیک نیوتونی]] (که بیش از سیصد سال برای توضیح حرکت و نیرو به کار می‌رفتند) را به چالش کشید.
 
کوهن بر این باور بود که تکامل تدریجی علم به سمت حقیقت نیست، بلکه دستخوش انقلاب‌های دوره‌ای است که او آن را «تغییر الگوواره» می‌نامد.
خط ۴۶:
 
=== ویژگی علوم اجتماعی ===
کوهن معتقد بود به کار بردن واژه تغییر الگوواره در [[علوم اجتماعی]] صحیح نیست و اصولاً به وسیله این واژه می‌توان علوم اجتماعی را از [[علوم طبیعی]] تشخیص داد. با توجه به کثرت آرا در مورد یک موضوع در علوم اجتماعی واحد و همچنین چند مفهومی بودن واژه‌ها، الگوواره‌ای وجود ندارد.
[[متی دوگان]] جامعه‌شناس فرانسوی، در مقاله‌ای این موضوع را دنبال کرده و نمونه‌های زیادی از عدم وجود الگوواره در علوم اجتماعی، به ویژه [[جامعه‌شناسی]] و [[علوم سیاسی]] ارائه داده‌است.