[[پرونده:Turkey.Konya005.jpg|بندانگشتی|250px|چپ|آرامگاه منسوب به حسام الدین چلبی در [[قونیه]]، [[ترکیه]]]]
'''حُسامالدین حسن چلبی (اورموی الاصل)<ref>اورمیه در گذر زمان - حسن انزلی - انتشارات دستان - 1384 - صفحه 810 </ref> ''' از [[عارف|عارفان]] و ارباب طریقت و از جمله [[اخی|اخیها]] و [[فتی|فتیان]] بود.
== زندگی ==
حسام الدین چلبی در سال ۶۲۲ قمری در قونیه متولد شد ولی چون خانواده او اصلاً اهل اورمیه بوده و به قونیه مهاجرت کرده بودند به همین دلیل مولانا او را در مقدمه مثنوی اورموی اصل خوانده است.<ref>Franklin D. Lewis, "Rumi: Past and Present, East and West: The life, Teaching and poetry of Jalal Al-Din Rumi", Oneworld Publication Limited, 2008
According to Franklin: “Rumi traces Hosam al-Din’s descent through a famous but uneducated mystic, Abu al-Vafa Kordi (d. 1107). This would mean Hosam al-Din had some Kurdish blood, which makes perfect sense, since Rumi describes his family as hailing from Urmia in Northwestern Iran”(pg 215-216).</ref><ref>“Husam al-Din Chelebi’s grandfather was a great saint, Shaykh Taj al-Din Abu al-Wafa, who was Kurdish and died in Baghdad in 1107. Although this great saint was illiterate, he was a Gnostic. Some members of the community who only valued education levels, high positions, wealth, and physical appearances asked him to preach to them in order to embarrass this great saint. Shaykh Abu al-Wafa al-Kurdi replied: “God willing, I shall preach tomorrow. Be present. ” The night he supplicated sincerely to God, performed the ritual prayer, and went to bed. In his dream he saw the Prophet of Islam. The Prophet gave good news to this illiterate Kurdish saint: “God manifested Himself to him through his name ‘Alim (All knowing) and Hakim (All-Wise). ”. The next day when he sat on the Kursi, or chair, to begin his sermon in the mosque, his first sentence was: “I slept as a Kurd at night and got up as an Arab in the morning”(Şefik Can, M. Fethullah Gulen, Zeki Saritoprak, "Fundamental of Rumi's Thought: A Mevlevi Sufi Perspective", Tughra; Second edition edition (December 1, 2005). Pp 78)</ref><ref>در تلخیصالآثار فی عجائبالاقطار که کتابی در جغرافیاست تألیف عبدالرّشیدبن صالحبن نوری باکویی در ذیل عنوان «اُرمیه</ref><ref>http://www.khoynegar.ir/content/2012/02/article416.php</ref> (لقب دیگر او «ابن اخی ترک» بخاطر این بود که یکی از [[خانههای]] فتوت دور و ور قونیه را پدر وی محمد صاحب بود<ref>Şefik Can, M. Fethullah Gulen, Zeki Saritoprak, “Since Husam al-Din’s father was the head of Akhi group living in and around Konya, he was called “Akhi Turk”. (pg 78)</ref>) که از سال ۶۶۲ تا ۶۷۲ [[هجری قمری]] مصاحب و همنشین [[مولوی]] بود و بوجود آمدن [[مثنوی معنوی]] یادگار این دورهاست و حتی نظم کتاب شریف مثنوی به درخواست او صورت گرفت اما قبل از آغاز نظم دفتر دوم زوجهٔ حسام الدین وفات یافت و مولانا هم پسر جوانش [[علاءالدین محمد]] را که سی و شش سال داشت از دست داد و از شدت تأثر به جنازهٔ او حاضر نشد. درست است که بین علاءالدین با پدر دراین ایّام اختلافاتی وجود داشت اما بدون شک این اختلافات مانع از تأثر شدید پدر در مرگ فرزند نشد. به این ترتیب مدت دو سال نظم مثنوی متوقف شد و در سال [[۶۶۲ (قمری)|۶۶۲]] هجری قمری مجدداً آغاز شد.
Franklin D. Lewis, "Rumi: Past and Present, East and West: The life, Teaching and poetry of Jalal Al-Din Rumi", Oneworld Publication Limited, 2008
According to Franklin: “Rumi traces Hosam al-Din’s descent through a famous but uneducated mystic, Abu al-Vafa Kordi (d. 1107). This would mean Hosam al-Din had some Kurdish blood, which makes perfect sense, since Rumi describes his family as hailing from Urmia in Northwestern Iran”(pg 215-216).
</ref><ref>
“Husam al-Din Chelebi’s grandfather was a great saint, Shaykh Taj al-Din Abu al-Wafa, who was Kurdish and died in Baghdad in 1107. Although this great saint was illiterate, he was a Gnostic. Some members of the community who only valued education levels, high positions, wealth, and physical appearances asked him to preach to them in order to embarrass this great saint. Shaykh Abu al-Wafa al-Kurdi replied: “God willing, I shall preach tomorrow. Be present.” The night he supplicated sincerely to God, performed the ritual prayer, and went to bed. In his dream he saw the Prophet of Islam. The Prophet gave good news to this illiterate Kurdish saint: “God manifested Himself to him through his name ‘Alim (All knowing) and Hakim (All-Wise).”. The next day when he sat on the Kursi, or chair, to begin his sermon in the mosque, his first sentence was: “I slept as a Kurd at night and got up as an Arab in the morning”( Şefik Can, M. Fethullah Gulen, Zeki Saritoprak, "Fundamental of Rumi's Thought: A Mevlevi Sufi Perspective", Tughra; Second edition edition (December 1, 2005). Pp 78)
</ref> <ref>در تلخیصالآثار فی عجائبالاقطار که کتابی در جغرافیاست تألیف عبدالرّشیدبن صالحبن نوری باکویی در ذیل عنوان«اُرمیه</ref><ref>http://www.khoynegar.ir/content/2012/02/article416.php</ref> (لقب دیگر او «ابن اخی ترک» بخاطر این بود که یکی از [[خانه های]] فتوت دور و ور قونیه را پدر وی محمد صاحب بود<ref>
Şefik Can, M. Fethullah Gulen, Zeki Saritoprak, “Since Husam al-Din’s father was the head of Akhi group living in and around Konya, he was called “Akhi Turk”. (pg 78)
</ref>) که از سال ۶۶۲ تا ۶۷۲ [[هجری قمری]] مصاحب و همنشین [[مولوی]] بود و بوجود آمدن [[مثنوی معنوی]] یادگار این دورهاست و حتی نظم کتاب شریف مثنوی به درخواست او صورت گرفت اما قبل از آغاز نظم دفتر دوم زوجهٔ حسام الدین وفات یافت و مولانا هم پسر جوانش [[علاءالدین محمد]] را که سی و شش سال داشت از دست داد و از شدت تأثر به جنازهٔ او حاضر نشد. درست است که بین علاءالدین با پدر دراین ایّام اختلافاتی وجود داشت اما بدون شک این اختلافات مانع از تأثر شدید پدر در مرگ فرزند نشد. به این ترتیب مدت دو سال نظم مثنوی متوقف شد و در سال [[۶۶۲ (قمری)|۶۶۲]] هجری قمری مجدداً آغاز شد.
ذکر چلبی در مثنوی معنوی بارها آمدهاست چنانکهچنانکه مثنوی را به تعبیر شاعرانه حسامی نامه نیز خواندهاست. حسام الدین نزد مولانا مقامی والا و عزیز داشت تا بدانجا که آوردهاند: «روزی مولانا با جمع اصحاب به عیادت چلبی میرفت در [[میان محله]] سگی برابر آمد، کسی خواست او را برنجاند فرمود که سگ کوی چلبی را نشاید زدن.»
{{شعر}}
{{ب| آن سگی را که بود در کوی او | من به شیران کی دهم یک موی او}}
== خاندان چلبی ==
خاندان چلبی از نسل فرزندان [[بهاء ولد]] فرزند [[مولوی]] هستند{{نیازمند منبع}}. ریشه واژه چلبی هنوز روشن نیست و فرضیه ترکی,ترکی، یونانی و سریانی (چلیپا) و کردی و یک زبان ناشناخته آنوتولی برای آن داده شده است<ref>منبع:
W. BARTHOLD-[B. SPULER]). "Chelebi" Encyclopaedia of Islam. Edited by: P. Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill onlien edition </ref>. چلبی در زبان ترکی به معنی بزرگ، آقا و سروراست. در [[زبان کردی]] به معنی خدا و اولیا میباشد<ref>منبع:▼
منبع:
W. BARTHOLD-[B. SPULER]). "Chelebi" Encyclopaedia of Islam. Edited by: P. Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill onlien edition</ref>. در [[زبان سریانی]] این واژه از چلیپا (صلیب) برگرفته شده است و به مردان مقدس اختصاص دارد<ref>منبع:
W. BARTHOLD-[B. SPULER]). "Chelebi" Encyclopaedia of Islam. Edited by: P. Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill onlien edition </ref>. . ریشه این واژه در یونانی به معنی «مقام بالا» و «خوش آواز» است<ref>منبع:▼
</ref>. چلبی در زبان ترکی به معنی بزرگ، آقا و سروراست. در [[زبان کردی]] به معنی خدا و اولیا میباشد<ref>
W. BARTHOLD-[B. SPULER]). "Chelebi" Encyclopaedia of Islam. Edited by: P. Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill onlien edition</ref>. این لقب نخستین بار به '''حسام الدین''' نخستین سر سلسله [[طریقه مولویه]] و از خاص ترینخاصترین شاگردان [[مولانا]] و دوست [[بهاء ولد]] فرزند [[مولانا]] تعلق گرفت. از آن پس این نام به بزرگترین فرزند ذکوراز نسل [[مولانا]] اختصاص داشت و بعدها به عنوان [[نام فامیل]] این خانواده درآمد. ▼
منبع:
▲W. BARTHOLD-[B. SPULER]). "Chelebi" Encyclopaedia of Islam. Edited by: P. Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill onlien edition
</ref>. در [[زبان سریانی]] این واژه از چلیپا(صلیب) برگرفته شده است و به مردان مقدس اختصاص دارد<ref>
منبع:
▲W. BARTHOLD-[B. SPULER]). "Chelebi" Encyclopaedia of Islam. Edited by: P. Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill onlien edition
</ref>. . ریشه این واژه در یونانی به معنی "مقام بالا" و "خوش آواز" است<ref>
منبع:
W. BARTHOLD-[B. SPULER]). "Chelebi" Encyclopaedia of Islam. Edited by: P. Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill onlien edition
▲</ref>. این لقب نخستین بار به '''حسام الدین''' نخستین سر سلسله [[طریقه مولویه]] و از خاص ترین شاگردان [[مولانا]] و دوست [[بهاء ولد]] فرزند [[مولانا]] تعلق گرفت. از آن پس این نام به بزرگترین فرزند ذکوراز نسل [[مولانا]] اختصاص داشت و بعدها به عنوان [[نام فامیل]] این خانواده درآمد.
مقر این طریقه بنا به قولی در شهر [[حلب]] [[سوریه]] بود و این منطقه از سوریه بیشترین مرکز اجتماع [[طریقه مولویه]] بودهاست.
خاندان چلبی همانطورهمانطور که اشاره کردم واقعاً چند ملیتی است و البته نسبتی فامیلی هم با چلبیهای [[عراق]] که [[عرب]] و [[شیعه]] هستند، دارند و همچنین [[شجرهنامه|شجرهنامهای]] دارند که رابطه آنها تا [[بهاءولد]] فرزند [[مولانا]] را نشان میدهد.<ref>[http://www.persianv.com/view/003527.php Persianv.com | عکس و گفتگو با نواده مولانا !!<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
حسامالدین چلپی شاگرد مولانا بوده اما خیلیها این اشتباه را میکنند و فکر میکنند این شخص پسر مولانا بودهاست. بعد از [[مولانا]] پسرش ([[بهاء ولد]]) به حسامالدین مقام چلپی و شیخیت را میدهند. همان طورهمانطور بعد از حسامالدین به تمام فرزندان ذکور و پسر از نسل مولوی مقام چلپی اعطا شد و بعد از این که قانون شناسنامه و انتخاب نام فامیل صادر شد این افراد به اسم چلپی شناسنامه گرفتند. <ref>گفتگو هممیهن با نواده مولوی</ref>
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
== جستارهای وابسته ==
* [[مولانا]]
* [[اسین چلبی]]
* [[بنیاد بینالملی مولانا]]
{{ویکیانبار-رده|Chalapy oghly mausoleum}} ▼
== پانویسمنابع ==
{{پانویس|۲}}
▲{{ویکیانبار-رده|Chalapy oghly mausoleum}}
{{مولوی}}
|