واقعیت حاد: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز v1.39b - Fixed using ویکیپدیا:ویکیپروژه تصحیح ویکیپدیا (عنوان شروع شده با یک "=") برچسب: WPCleaner |
|||
خط ۱:
== حاد واقعیت ==
=== شناخت بودریار ===
[[ژان بودریار]] به عنوان یکی از شخصیتهای [[پست مدرنیسم]]، با [[مارکسیسم]] شروع کرد. تجربه وی از [[شورش]] [[ماه مه]] ۱۹۶۸ [[فرانسه]] زمینه خوبی برای احساس نیاز به تجدید نظر در دستاوردهای [[مارکسیسم]] برایش فراهم ساخت. هرچند در آن دوره، آغاز با [[مارکس]]، انتقاد از مارکس و عبور از او به یک مد تبدیل شده بود. همچون همان مراسم آیینی [[بلوغ]] برای نوجوانان برخی قبایل که اینک افراد اندیشمند برای اثبات توانایی علمی خود، باید عبور از [[مارکس]] را به دیگران نشان دهند. اندیشهها و نوشتههای [[بودریار]] حتی در آخرین آثارش نیز به نوعی متأثر از مارکسیسم باقی ماند؛ بدین گونه که مفاهیمی ضد مارکسیستی ارائه کرد. توجه به شیوه مصرف (نشانهها) به جای شیوه تولید، عرضه تصویری جدید از توده، جدایی توده از روشنفکران و عدم امکان نفوذ در تودهها و مهیا سازی آنها برای انقلاب و... ، از جمله توجهات ضد مارکسیستی وی میباشد. دیدگاههای بودریار را میتوان خوانشی مارکسیستی مربوط به ما بعد دوران صنعتی و عصر اطلاعات به حساب آورد. [[بودریار]] برای این خوانش جدید از [[ساختارگرایی]] و [[نشانه شناسی]] و همچنین دیدگاههای [[مک لوهان]] استفاده کرد. سلطه رمزگان بر زندگی بشر، از کلیدیترین ابزارهای مفهومی مورد توجه بودریار است. شاید روشنترین شاخصه دوران پست مدرن از منظر [[بودریار]] را باید همین ویژگی رمز گونگی آن قلمداد کرد. البته [[بودریار]] از واژه [[پست مدرن]] کمتر استفاده کرده است.
==== نظریه حاد ـ واقعیت ====
'''حادّ واقعیت''' از سوی [[بودریار]] به کار رفته است. این اصطلاح را به چند گونه به [[فارسی]] ترجمه کردهاند. فرا واقعیت، فزون واقعیت و حاد واقعیت از نمونه ترجمههای آن است. در این میان، احتمالاً '''حاد واقعیت''' یا واقعیت تشدید یافته با مراد [[بودریار]] سازگاری بیشتری داشته باشد. با توجه به عبارتهای مختلف [[بودریار]] میتوان گفت: او '''حاد واقعیت''' را امری به غایت شبیه امر واقعی، بلکه عین امر واقعی و تسخیر کننده جایگاه آن میداند. به طوری که '''حاد واقعیت''' غیاب و نبود امر واقعی را پنهان میسازد. کسی متوجه این جا به جایی و این پنهان کاری نیست. در این حالت، '''حاد واقعیت،''' واقعی تر از امر واقعی میشود. به بیان دیگر، چنان ماهرانه جایش را اشغال میکند که واقعی تر از خود آن جلوه گری مینماید. البته '''حاد واقعیت،''' نه تنها جای امر واقعی را میگیرد، بلکه هیچ ربطی هم بدان ندارد؛ یعنی رونوشتی از امر واقعی نیست. بدل ظریف و واقع نمای آن نمیباشد. '''حاد واقعیت''' به چیزی ورای خود ارجاع نمییابد و امری خود بنیان است.
نکته اساسی در طرح مفهوم '''حاد واقعی''' از سوی '''بودریار،''' رابطه و نسبتی است که وی میان واقعیت و بدلهای آن، که به وسیله بشر و به مدد تکنولوژی ساخته شده است، برقرار میسازد. در واقع، [[بودریار]] در این جا نیز به نوعی تبارشناسی در خصوص بدلهای امر واقعی دست میزند. وی در ابتدا متأثر از [[فوکو]] بود. در همین تبارشناسی وقتی به مرحله '''حاد واقعی''' پا میگذارد، همانطور که پیش از آن از [[مارکس]] جدا شده بود. وی در یک تقسیمبندی، سه نوع بدل یا وانموده از واقعیت را، که به تدریج ارتباط خود را با واقعیت منقطع میسازند، مطرح میکند. به طوری که در مرحله پایانی به کلی از واقعیت جدا میشود و راهی جداگانه و مستقل میپیماید. وی در «مبادله نمادین و مرگ» و در ذیل عنوان نظم وانمودهها، سه نوع یا سه سطح نظم برای وانمودهها برمیشمارد.
خط ۱۲:
[[بودریار]] در وانمودهها شمایل و بت را مثالی برای وانموده میآورد که جای خدای واقعی را میگیرند و گویی همینها اصلند و خدایی وجود ندارد. وی خروش شمایل شکنان برای از میان بردن تصاویر را ناشی از درکشان از قدرت متعالی وانمودهها میداند که چنین قدرتی میتواند خداوند را از آگاهی انسانها پاک نماید.
==== مراتب حاد واقعیت ====
وی در ادامه همین نوشتار، مراحل زنجیرواری را که تصویر پشت سر میگذارد تا به حاد واقعی برسد این گونه برمیشمارد:
الف. تصویر بازتابی از واقعیتی ابتدایی است. ب. تصویر واقعیتی ابتدایی را میپوشاند و تحریف میکند. ج. تصویر غیاب واقعیتی ابتدایی را میپوشاند. د. تصویر هیچ گونه مناسبتی با هیچ واقعیتی ندارد و وانمودهای ناب از خودش است.
در مرحله اول، تصویر جلوهای نیک است و بازنمایی در اینجا متعلق به نظام [[عشا ربانی]] است. در مرحله دوم، تصویر جلوهای است اهریمنی و متعلق به نظام پلیدی؛ و در مرحله سوم، تصویر خود را به منزله یک جلوه مینمایاند و متعلق به نظام جادوگری است. اما در مرحله پایانی، تصویر دیگر به هیچ رو از آن نظام جلوهها نیست، بلکه به نظام وانمودن تعلق دارد. ورود به عرصهای که گستره نشانهها به جای آنکه چیزی را پنهان کند. هیچ را پنهان میکند. در واقع ورود به عصر وانمودهها است؛ عصری که در آن درست را از نادرست و امر واقعی را از احیاء مصنوعی آن نمیتوان باز شناخت و این به دلیل جدایی رمزگان و دالها از واقعیتها و مدلولهای خود است. رمزگان میتوانند مستقل از واقعیات و با تکیه بر یکدیگر به حیات خود ادامه دهند و به بازتولید دست بزنند، بدون آنکه نیازی به امر واقعی داشته باشند. رمزگان به شبیهسازی واقعیت رو میآورند و در مراحلی بر واقعیت نیز پیشی میگیرند و با حضور همه جایی و با وجود واقعیت گون خود، عرصه را بر امر واقعی تنگ میسازند. سر انجام، این حاد واقعی است که وجود و حضور دارد و نه امر واقعی.
==== دنیای ترسیمی بودریار ====
دنیایی که [[بودریار]] برای خود ساخته یا معتقد است در خارج شاهد پیدایش و حضور آن است، دنیایی است که به کمک رمزگان و تکنولوژی، بویژه تکنولوژی رسانهای ساخته و پرداخته شده است. در واقع، منشأ اصلی خلق '''حاد واقعیت''' را رسانه و سلطه رمزها میداند. در عین حال، عرصه حضور حاد واقعی را صرفاً در صفحه و شبکه نمیبیند، بلکه همه زندگی را اعم از [[اقتصاد]]، [[سیاست]]، [[اجتماع]] و ... متأثر و مملو از حادهای واقعی مییابد. گزارشگر تلویزیونی که صحنه آرام پس از آشوب خیابانی را نشان میدهد، اما میگوید: بیم آن میرود که شبانه آشوب از سر گرفته شود. در این صورت، آیا آشوبگران به دلیل همین جملات، آن پیش گویی را محقق نمیسازند؟ یا رأی دادن در [[انتخابات]]، ناشی از [[تبلیغات]] و [[سیاست]] سطحی است یا نتیجه سیاست واقعی؟ آیا امروزه غذا، فقط غذا است یا با سبک زندگی، که حاصل عمل رسانهای است، پیوند خورده است. در اینگونه موارد، مرز میان امر واقعی و '''حاد واقعی''' از بین رفته است و واقعیت بر طبق رمزها ساخته میشوند؛ رمزهایی که در سیاست، در [[آموزش و پرورش]]، [[صنعت]]، [[زندان]]، [[معماری]]، کالاهای مصرفی، نظر سنجیها و غیره ساخته میشوند.
=== به سمت [[مصرف گرایی]] ===
صنعتی شدن با افزایش تولید همراه گردید و تکنولوژی امکان تولیدات گسترده و یکسان را فراهم کرد. در آن زمان، اصل تولید به مسئله جدیدی تبدیل شد و تمام تلاشها صرف حل همین مسئله میگردید. تقاضای بازار در اولویت دوم قرار داشت. در این دوره، شیوه تولید که مورد توجه [[مارکس]] نیز قرار گرفت، اولویت و مسئله نخست [[نظام سرمایه داری]] به حساب میآمد. اما با رشد صنعت و افزایش تولیدات، ایجاد تقاضا برای کالاهای تولیدی به امری مهم بدل گردید. اگر مصرفکنندهای نباشد، جامعه صنعتی در خطر اضمحلال خواهد بود. در این وضعیت، تولید تقاضا به جای تولید کالا به مسئله اول تبدیل گردید.
تلاشها برای رفع این مشکل، که اتفاقاً با موفقیت نیز همراه بود، به ایجاد جامعه مصرفی انجامید. انسانهایی به وجود آمدند که مصرف کردن به اولویت نخست آنان تبدیل گردید. در شرایط جدید توجه به شیوه تولید برای فهم نظام مبتنی بر سرمایه کافی نیست و به جای شیوه تولید، باید به شیوه مصرف پرداخت. از این رو، [[بودریار]] جامعه مصرفی و اقتضاءات آن را مورد توجه قرار داد. وی در چند کتاب نخست خود، همچون «نظام ابژهها»، «جامعه مصرفی» و «آیینه تولید» و به کمک نظریات نشانه شناختی، ایده جدید خود را مطرح ساخت تا در آینده دیدگاههای [[پست مدرن|پُست مدرنی]] خود را بر پایه آن استوار سازد.
=== تفسیر بودریار از حاد واقعیت در رسانه ===
ییشینه نظرات [[بودریار]] دربارهٔ [[رسانه]] را میتوان در نظریات [[مدرنیسم|مدرنیستی]] هنر مشاهده کرد. نظریات مدرنیستی هنر، این احساس را تقویت کردهاند که یک اثر هنری را میتوان و باید بر اساس قاعده و اصول خود آن و بدون مراجعه به سایر اشیاء در جهان تجربه کرد. آثار هنری به نوعی حضور خود را میتابانند.
بحثی که [[امبرتو اکو]] درباره تلویزیون جدید دارد نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. اکو میگوید: تلویزیون چنان در خود فرورفته و در مداری بسته به فعالیت مشغول است که کاملاً ارتباط آن با جهان خارج قطع شده است. وی به برنامههایی مثال میزند که حول خود تلویزیون میچرخد؛ همچون مصاحبه با بازیگران تلویزیونی، مستند تلویزیونی درباره برنامههای تلویزیونی و غیره. در نظر اکو، اغلب چیزی ارزش خبری مییابد که از آن فیلم برداری شده باشد. جالب و جذاب بودن، نه در آن چیزی است که در تلویزیون ظهور مییابد، بلکه در خود واقعیت ظهور تلویزیونی است. اکو از این طریق به تلویزیون اصالت میدهد و آن را دنیایی در خود فرورفته و بسته میداند، به طوری که دیگر فضای چندانی برای جهان واقعی باقی نمیماند. بودریار همین مسیر را ادامه میدهد. اما در آن گامی از اکو فراتر میگذارد.
مباحث رسانهای [[بودریار]] متأثر از دیدگاههای [[مک لوهان]] در خصوص نقش تکنولوژی رسانهای و اینکه «'''رسانه همان پیام است'''» شکل گرفت. البته وی بر چشمانداز [[مک لوهان]] به تکنولوژی رسانهای نمیایستد و از آن نیز عبور میکند.
==== رسانه همان پیام ====
بودریار تعبیر «رسانه همان پیام» است را برای تحلیل مصرف به کار میبرد و میگوید: پیامی که رمز گشایی و مصرف میشود، مفهوم آشکار اصوات و تصاویر نیست، بلکه این پیام الگوی مقید کنندهای از تفکیک واقعیت به نشانههایی متوالی و معادل است. در رسانه همه چیز در چارچوب الگوی مصرف قرار میگیرد. [[بودریار]] در توضیح این سخنان میگوید: در رسانهها شاهد گسستگی نشانهها و پیامها از یکدیگر هستیم. رسانهها انواعی از نشانهها با پیامهای متضاد را در برنامههای خبری، تفریحی، مستند، گزارشها، فیلمها، مناظرات سیاسی و غیره و به کمک توانمندیهای فنی [[رسانه]] ای و به صورت متوالی در کنار هم میچینند. روند کلان این پیامهای متوالی، یک تأثیر کلی دارد که ما را به مصرف صِرف میکشاند. با توجه به منفعت احساسی و منحصر به فرد گفتمان مصرف، دیگر گفتمانها به نفع آن کنار میروند. با این توضیحات، میتوان گفت ما با [[رسانه]] و نشانههای آن سر و کار داریم؛ اما معنی و پیامی که از [[رسانه]] دریافت میکنیم، معنی و پیام آن نشانهها نیست. در این جا، معنا میمیرد و ما به یک مصرفکننده نشانهها که از مصرف آنها لذت میبریم، تبدیل میشویم. برای ما، دیدن صحنه مجروح شدن یک گاو باز [[اسپانیایی]] به دست گاو یا کشته شدن افرادی در یک نزاع قبیلهای در [[آفریقا]] با دیدن صحنههای یک فیلم جنگی تفاوت چندانی ندارد. بمباران اطلاعاتی رسانهها، ما را با طیف گستردهای از مسائل متنوع و امور در واقع مهم مواجه میسازد که با آنها بیگانهایم یا برای ما مهم نیستند.
==== مرگ معناها ====
در توضیح [[مرگ]] معناها و حیات مستقل رمزها، میتوان این نکته را افزود که وقتی انسانها خُلق و خوی مصرفی به خود میگیرند و اصل مصرف موضوعیت مییابد، مصرف باید به عنوان یک قاعده حیاتی و به هر قیمتی، تحقق حتمی یابد. از سوی دیگر، حجم وسیع رمزگان قابل مصرف نیز بر انسانها هجوم میآورند. در این حالت، انسانها با مشکل کوتاه شدگی زمان مواجه میشوند؛ بدین معنا که هضم رمزهای فراوان، متنوع و گاه پیچیده و متعارض و درک درست معانی آنها در بازه زمانی اندکی، که در اختیار انسانها قرار میگیرد، امکانپذیر نمیباشد، هنوز پیامهای سابق جذب نشده، پیامهای جدید از راه رسیده است. نتیجه این امر، عقب افتادن از معانی، رهاسازی آنها و بسنده کردن به ظاهر رمزها خواهد بود. مثال برای این نوع جدا افتادن مدلول از دال خود، فردی است که متنی را در ابتدا با تأمل و تأنی و برای فهم معنی میخواند، اما وقتی از درک معانی آن متن درمیماند، به تدریج بر سرعت خواندن میافزاید. سرانجام، در یک عمل طوطیوار به مصرف کلمات رو میآورد. نکته مذکور میتواند دلیلی دیگر بر این سخن بودریار باشد که ما در دنیایی به سر میبریم که در آن، اطلاعاتی هر چه بیشتر و معانی هر چه کمتر وجود دارد. فرضیه [[بودریار]] این است که اطلاعات همبستگی الزامی و اکیدی با دلالت دارد. بدین نحو که اطلاعات مستقیماً مخرب معنا و دلالت بوده یا آنکه آن را خنثی میسازد. [[بودریار]] مدعای خود را به گونهای دیگر نیز پی میگیرد. وی در بحثهای خود به کثرت دالها و تسلسل آنها میپردازد. نتیجه این کثرت و تسلسل آن است که دالها در یک گردش پایان ناپذیر و در یک حرکت دوری هر یک به دیگری اشاره خواهد داشت و هر یک اعتبار خود را از دیگری و با تکیه بر دالی دیگر به دست میآورد. نتیجه این حرکت دوری فراموشی مدلول و معنا و بازی خوردن در جهان دالها خواهد بود.
==== پیش گویی صادق در رسانه ====
[[بودریار]] در استدلالی دیگر به مسئله پیش گویی صادق در رسانه و تبلیغات میپردازد. پیش گویی صادق آن نوع پیش گویی است که به صرف گفته شدن حتماً محقق خواهد شد. همچون برخی شایعات، مثل کمیاب شدن کالایی در بازار در آینده نزدیک، که به صرف شیوع یافتن آن در جامعه آن شایعه تحقق مییابد. بودریار در استدلال خود میگوید: تبلیغات در کار خود به [[دروغ]] متوسل نمیشود و اصلاً کاری به صدق و کذب و حقیقت و خطا ندارند. منطق عملگری آن ورای حقیقت و خطا است که مربوط به امر واقعی است. هنر تبلیغات چیها در این است که طوری حرف میزنند که نه راست است و نه دروغ، نه درست است و نه خطا. تبلیغات به هیچ حقیقت پیشینی اشاره نمیکند، بلکه با ایجاد امید و علاقه نسبت به یک امر آن را به وجود میآورد؛ به این نحو که کالا را به یک شبه واقعهای تبدیل میسازد که با حمایت مصرفکننده از گفتمان آن، به رویداد واقعی زندگی روزمره تبدیل میشود. با این بیان روشن میشود که رسانه با منطق خاص خود، که ورای [[حقیقت]] و خطا است و هر دو مربوط به امر واقع است، محصولات خاص خود را تولید و زندگی خارجی را بر اساس آن شکل و نظم میدهد و با سلطه هر چه بیشتر رسانه، دیگر جایی برای امر واقعی نخواهد ماند. رسانه همه امور را میسازد؛ اموری که ماهیتاً حاد واقعیند و نه واقعی.{{سخ}}
مفهوم فراواقعیت در نشانه شناسی و فلسفه پست مدرن استفاده میشود تا عدم توانایی انسان را در افتراق واقعیت از خیال توضیح دهد، خصوصاً در فرهنگهای پست مدرن با تکنولوژیهای در سطح پیشرفته.
خط ۵۶:
* ورزشکاران حرفهای که به عنوان سوپرمدل و نمونه برتر انسان معرفی میشوند.
=== منابع ===
{{پانویس}}
بودریار، ژان، در سایه اکثریتهای خاموش، ترجمه [[پیام یزدانجو]]، تهران، مرکز، ۱۳۸۱.{{سخ}}
|