ابرهة بن صباح: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۱۸:
در لشکر ابرهه ۹ یا ۱۳ فیل بود. به راه خویش ادامه داد تا وقتی که به [[مغمس]] رسید. در آنجا لشگریان خود را آمادة حمله کرد، و فیل خویش را نیز آماده ساخت و سوار شد، و آماده شد تا وارد [[مکه]] شود. وقتی به [[وادی محسر]]، فی‌مابین [[مزدلفه]] و [[منا]]، رسید، [[فیل]] بر زمین نشست، و از جای برنخاست تا بسوی کعبه برود. همینکه روی او را به طرف جنوب یا به طرف شمال یا به طرف مشرق می‌گردانیدند، از جای برمی‌خاست و هروله کنان به راه می‌افتاد؛ اما، بلافاصله، وقتی که او را به طرف [[کعبه]] می‌گردانیدند، بر زمین می‌نشست. در همان اثنا که در چنین وضعیتی بسر می‌بردند، خداوند متعال «[[طیر ابابیل]]» را بالای سر آنان فرستاد، و آن پرندگان با سنگریزه‌های [[سجیل]] لشگریان ابرهه را نشانه گرفتند؛ و آنها همه را مانند کاه خرد شده و نیم خورده بر زمین ریختند. پرندگان جثه‌هایی به اندازة [[پرستو]] [[چلچله]] داشتند.
 
هر یک از آن پرندگان سه سنگریزه در اختیار داشت؛ یکی به [[منقار]]، و دو تا در میان انگشتان پاهایش. سنگریزه‌ها به اندازة دانه‌های نخود بودند. همینکه هر یک از آن سنگریزه‌ها به یکی از لشگریان ابرهه اصابت می‌کرد، اعضای او را متلاشی می‌گرد، و هلاکش می‌ساخت. سنگریزه‌ها به همة آنان اصابت نکرد. پای به فرار گذاشتند، و چون امواج دریا در یکدیگر فرو رفتند. در راه و بیراهه یکی پس از دیگری از مرکبشان بر زمین می‌افتادند، و بر سر هر آبشخوری در میان راه، چند تن از آنان بر زمین می‌افتادند و از میان می‌رفتند. خود ابرهه را نیز، خداوند متعال بر او دردی بی‌درمان مسلط گردانید که بر اثر آن انگشتانش بندبند جدا می‌شدند و می‌افتادند. وقتی به صنعا رسید، از شدت لاغری و نزاری همچون جوجه‌ای پرکنده شده بود. دیری نپایید که سینه‌اش نیز برشکافت و قلبش از قفسة سینه بیرون افتاد، و در گذشت.(نیازمند منبع)
البته این بخش از افسانه های اسلامی می باشد. و مانند دیگر داستانهای مذهبی ساختگی است و با وقاعیت همخوانی ندارد.
 
== پانویس ==