سگ باسکرویل: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
شاهین 24 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
شاهین 24 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲:
'''درنده باسکرویل''' {{انگلیسی|The Hound of the Baskervilles}} نام یک رمان جنایی است که به [[قلم]] سر [[آرتور کانن دویل]] نوشته شده‌است که سومین [[داستان بلند]] [[شرلوک هولمز]] محسوب می‌شود.درنده ی باسکرویل را غالبا بهترین داستان بلند [[شرلوک هولمز]] میدانند ابتدا از اوت 1901تا آوریل 1902 به صورت پاورقی ماهانه در مجله ی استرند در انگلستان و تقریبا همزمان(از سپتامبر 1901 تا مه 1902)در مجله ی استرند چاپ ایالات متحدهم منتشر شد.این اثر نخستین بار در 25 مارس 1902به صورت کتاب به چاپ رسید یعنی قبل از آنکه آخرین قسمت آن در مجله ی استرند منتشر شود.نخستین چاپ کتاب در ایالات متحده نیز در آوریل 1902 منتشر شد و در عرض پنج روز پنجاه هزار نسخه از چاپ اول آن به فروش رفت.چاپ نخستین بخش های این داستان در مجله ی استرند مردم را سخت به هیجان آورده بود چون به نظر میرسید نشانه ی بازگشت پیروز مندانه ی هولمز از آغوش مرگ باشد.البته با خواندن کتاب مشخص میشد که موضوع به این صورت نیست؛هولمز هنوز به زندگی بازنگشته بود و این فقط بخشی از خاطرات دکتر واتسن بود.با وجود فشار های شدید اجتماعی،سِر[[آرتور کانن دویل]] هنوز اعتقاد داشت که کارآگاه مشهور همچنان باید در اعماق آبشار رایخن باخ بماند.
==داستان==
سر چارلز باسکرویل یکی از فراد سرشناس دارتمور به طرز مشکوکی میمیرد.افراد محلی مرگ او را به یکی از داستان های خرافی نسبت میدهند که به نظرآن ها سگ تازی غول پیکری با ظاهر ترسناک او را کشته است و نفرینی خانواده ی باسکرویل را گرفتار کرده است.وارث سر چارلز، سر هنری باسکرویل از آمریکای شمالی بزودی به انگلستان می آید ولی دکتر مورتیمر دوست سر چارلز و همسایه ی او نگران آن است که آن داستان های ترسناک سر هنری را از آنجا دور سازد.برای همین به لندن پیش شرلوک هولمز میرود و داستان را برای او تعریف میکند و از او میخواهد که این پرونده ر به عهده بگیرد و اورا کمک کند.ولی شرلوک هولمز آن داستان را باور نمی کند و به نظر او خرافاتی بیش نیست اما دکتر مورتیمر به او می گوید که در کنار جسد سر چارلز ردپاهای عجیبی را دیده که به نظر شبیه به ردپاهای سگ تازی غول پیکری هستند و... .<ref>کانن دویل،آرتور.کتاب های کارآگاه.نشر هرمس.مژده دقیقی.چاپ پنجم،1394</ref>
==طرح داستان ==
 
این داستان را کانن دویل در مدت کوتاهی پس از بازگشت از [[آفریقای جنوبی]] که در آن او را به عنوان یک پزشک داوطلب در بلومفونتن استخدام کرده بودند نوشته بود.او این داستان را به همراه [[روزنامه نگاری]] به نام برترم فلچر رابینسون (۱۹۰۷ - ۱۸۷۰) به اتمام رساند.ایده‌های او از افسانه ریچارد کبل که با الهام از افسانه باسکرویل بود سر چشمه گرفت.آرامگاه وی در شهر دوون از باکفستلی است.لرد ریچارد کبل در سال ۱۶۰۰ زندگی می‌کرد و یکی از ارباب‌های محله باکفستلی بود.او علاقه زیادی به شکار داشت و در آن روزها لقب او "انسان هیولا" بود.او با این لقب تبدیل به یک شیطان شده بود.در آن زمان شایعه شده بود که همسرش را به قتل رسانده.در پنجمین روز از ژوئیه ۱۶۷۷ او فوت کرد و او را در گورستان دفن کردند.بعضی‌ها روح او را در آرامگاهش می‌دیدند که در حال [[جیغ زدن]] بود.
کانن دویل شرح می‌دهد که عمارت باسکرویل را از عمارت کرومر در نورفوک الهام گرفته.برخی از شخصیت‌های داستان از اقامت کانن دویل در هتل رویال لینکس در کرومر الهام گرفته شده.