جدایی دین از دولت: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز اصلاح متن با استفاده از AWB |
||
خط ۱۰:
== روابط بین دین و سیاست در جوامع امروزی ==
روابط بین دین و سیاست امروزه دارای اقسام و طیف گستردهای در میان حکومتهای جهان است. از یک سو در برخی کشورها همانند [[ترکیه]] و [[فرانسه]]، جدایی دین از سیاست تا حدی پیش رفتهاست که از ورود دین و مذهب در دولت به شدت حراست میگردد و از سوی دیگر، در برخی دیگر از کشورها همانند [[ایران]] قوانین و زمامداری کشور بر اساس شریعت و قوانین [[اسلام]] پایهگذاری گردیدهاست. البته در بسیاری از کشورها همانند [[ایالات متحده آمریکا]]، این روابط کمابیش حد واسطی بین این دو دیدگاه هستند.
حتی در کشورهای به ظاهر [[سکولاریسم|سکولار]] نیز، روابط دین و سیاست همچنان دیده میشود. در انگلستان، بر طبق قوانین مرسوم، ملکه این کشور رهبر کلیسای انگلیس نیز هست، و در آلمان کلیساها رسماً از دولت کمک دریافت میکنند. حتی در [[هندوستان]] نیز، بعد از گذشت نیم قرن از درگذشت [[گاندی]]، دولت [[واجپایی]] خود را دولتی هندو خواندهاست.
=== در ایالات متحده آمریکا ===
خط ۲۹:
پیوند دین و سیاست در ایران پیشینهای کهن دارد. در زمان هخامنشیان، [[کورش بزرگ]] خود را صاحب [[فر]]، و حکومت خویش را از اینرو منشا یافته از [[اهورامزدا|آهورا مزدا]] میدانست.<ref>کتاب ''The Iranians: Persia, Islam and the Soul of a Nation'' نوشته S. Mackey انتشارات Penguin Group چاپ سال ۱۹۹۶</ref>
در دوران [[صفویان|صفوی]] نیز، [[شاه]] هم رئیس دولت و هم رهبر دینی بود<ref name=nasr>''در جستجوی امر قدسی''. [[سید حسین نصر]]. انتشارات نی. ISBN 964-312-848-2 ص۴۳۵</ref>. در دوره مشروطیت، [[قانون اساسی مشروطه]] به سال ۱۹۰۶ نیز سلطنت را «موهبتی خدادادی» دانست، و در زمان [[حکومت پهلوی]] مقام شاهنشاه «سایه خدا بر روی زمین» نامیده میشد.<ref name=nasr/>
اما حکومت توسط مقام روحانیت چنانکه در ایران امروز دیده میشود پدیدهای است که پیشتر هم در کشور هایی مانند پاکستان و افغانستان به عنوان [[جمهوری اسلامی]] دیده شده است، ولی مقامات جمهوری اسلامی ایران بر این باورند که جمهوری اسلامی ایران چه در عالم تسنن، چه در عالم تشیع سابقه نداشته است.<ref name="nasr"/>
[[سید روح الله خمینی]]، بنیانگذار [[حکومت جمهوری اسلامی ایران|جمهوری اسلامی ایران]] در طول عمرش و بهویژه در سالهای پایانی از نظریه جدایی دین از سیاست بهعنوان «اسلام آمریکایی» نام میبرد، تا جایی که در مورد دخالت نکردن دین در سیاست اظهار داشت:
سطر ۳۸ ⟵ ۳۷:
{{نقل قول|«اسلام آمریکایی این بود که ملاها باید بروند درسشان را بخوانند، چه کار دارند با سیاست ... از بس تزریق شده بود در این مغزها که باورشان آمده بود که باید برویم توی مدرسه درس بخوانیم و چه کار داریم به این که به ملت چه میگذرد ... امر حکومت با قیصر است به ما چه ربطی دارد!»}}
و در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی در [[جماران]] در ششم خرداد [[۱۳۶۰]] همچنین گفت:
{{نقل قول|«این را بدانید که تنها روحانیت میتواند در این مملکت کارها را از پیش ببرد. فکر نکنید که بخواهید کنار بگذارید روحانیت را.»}}
سطر ۵۰ ⟵ ۴۹:
حائری یزدی در کتاب خود '''[[حکمت و حکومت]]''' بخوبی این نظر را بیان کرده است:
{{نقل قول| خلاصه کلام این است که نه از مفهوم نبوت و نه از مفهوم امامت، هیچ ایما و اشارهای به تشکیل یک نظام سیاسی که مسئولیت اجرای تکالیف را بر عهده بگیرد استنباط نمیشود، تنها این خود مردم و مکلفیناند که باید همانگونه که در تدبیر بهزیستی خود و خانوادهی خویش میکوشند به همان نحو، فرد اکمل و اصلح جامعه خود را که احیانا پیامبر و یا امام است شناسائی کرده و برای زمامداری سیاسی کشور خود انتخاب نمایند .... آئین کشور داری نه جزوی از نبوت است و نه در ماهیت امامت که همه دانائی است، مدخلیت دارد <ref>حائری یزدی، مهدی. ''حکمت و حکومت'' مجله حکومت اسلامی شماره ۱ ص ۹۹.
همچنین [[مهدی بازرگان]] مینویسد:{{نقل قول| گرچه در احادیث و کلمات پیامبران توصیههائی در زمینههای مختلف زندگی وجود دارد، خطبههای [[نهج البلاغه]] و نامههای حضرت امیر، ضمن آنکه شامل خداشناسی، دینشناسی و تعلیم و تربیت است نسبت به اخلاق و تربیت اجتماعی و مسائل حکومتی و اداره حکومت عنایت وافر دارد، اما آنان افزون بر وظایف رسالت و امامت، معلم و مصلح و موظف به خدمت و اعمال صالح بودند .... تعلیماتی که از این نظرها دادهاند در عین ارزنده و ممتاز بودن، جز دین و [[شریعت]] حساب نمیشود و مشمول "ان هو الا وحی یوحی" نمیگردد<ref>مجله کیان شماره ۲۸ صفحه ۵۵</ref>.}}
سطر ۶۴ ⟵ ۶۳:
{{الهیات}}
{{مباحث دین}}
[[رده:جدایی دین از سیاست]]
[[رده:دین و سیاست]]
|