پسوخه و کوپیدو: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز اصلاح متن با استفاده از AWB
خط ۲:
'''پسوخه و کوپیدو''' عشّاق اساطیری در جهان باستان که در اساطیر [[روم باستان]] بدین نام و در اساطیر [[یونان باستان]] با عنوان '''پسیخه و اروس''' شناخته می‌شدند. گرچه نخستین بار [[افسانه]] مربوط به این عشاق در سدهٔ دوم میلادی توسط [[آپولیوس]] در کتاب [[الاغ طلایی]] روایت شده‌است، امّا قدمت این افسانه بدون شک به اعصار قبل از این دوران باز می‌گردد. در این افسانهٔ بسیار زیبا و سرشار از سمبل‌ها و نمادهای [[فلسفی]]، [[اروس]] یا [[کوپیدو]] (خدای عشق) که پسر [[آفرودیت]] یا [[ونوس]] است، شیفتهٔ دختر زیبایی به نام [[پسوخه]] یا [[پسیخه]] می‌گردد و همهٔ شادی‌ها و نعمت‌های جهان، به جز لذت دیدار خویش را به او ارزانی می‌دارد، و با این کار، حسادت بی رحمانهٔ مادرش، آفرودیت را برمی انگیزد، امّا سرانجام با پادرمیانی [[زئوس]] یا [[ژوپیتر]] همه چیز در آسمان‌ها، پایانی خوش می‌یابد و از ازدواج پسوخه و کوپیدو، [[شهوت]] زاده می‌گردد.
 
داستان عشق پسوخه و کوپیدو تمثیلی از این معناست که: «نفس انسانی، چون با تحمل رنج و اندوه پاک شود، قرین سعادت خواهد شد»<ref> تاریخ تمدن، ویل دورانت، ترجمه: گروه مترجمین، چاپ هفتم، ۱۳۸۰، جلد سوم، پانوشت صفحه:۵۵۲</ref>
 
== معرفی اجمالی افسانه ==
افسانه «پسوخه و کوپیدو» یا «کوپید و پسیخه» که با عناوین مختلف دیگری همچون: ''داستان آمور و پسوخه'' و نیز ''داستان اروس و پسیخه'' و... نیز شناخته می‌شود، داستان بسیار مشهوری است که برای نخستین بار به عنوان یک داستان فرعی و حاشیه‌ای که توسط یک پیرزن [برای یک دختر ربوده شده] روایت می‌شود، در رمان معروف لوسیوس آپولیوس، موسوم به الاغ طلایی، ذکر شده‌است. به احتمال زیاد، [[آپولیوس]] در این رمان، که در قرن دوم میلادی خلق شده‌است، ابتدا از شکل اصلی افسانه پسوخه و کوپیدو، به عنوان یک پایه و مبنا برای داستان خود استفاده کرده، و سپس با توجه به ضرورت‌های موضوعی و نیازهای داستانی در رمان خویش، تغییراتی نیز در این افسانه ایجاد نموده‌است.
 
براین اساس از همان هنگام (سده دوم میلادی) تاکنون، افسانه مذکور به عنوان یک نماد، یا یک تمثیل و اسطوره تعبیر شده‌است. بدین معنا که به این افسانه، بعنوان یک داستان شبیه داستانهای جن و پری نگریسته شده، که در عین حال که آمیخته به تمثیل یا اسطوره و افسانه‌است، اما سنت فولکلوریک تمایل به در هم آمیختن و ترکیب کردن آن با واقعیات دارد.<ref> مشارکت کنندگان ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی در ۱۳ ماه مهٔ ۲۰۱۰</ref>
 
== درباره این افسانه ==
خط ۱۳:
چندین قرن بعد از افلاطون، در آثار و نوشته‌های یک فیلسوف افلاطونی به نام [[آپولیوس]]، اسطوره‌ای پدید آمد که از محبوبیت و رواج زیادی برخوردار شد. این محبوبیت و رواج در حالیست که ماهیت و معنای این افسانه، هنوز تا حدود زیادی مبهم و اسرار آمیز به نظر می‌رسد.
 
این افسانه، داستان پسیخه (روح) و عشق او به اروس یا همان کوپید یا کوپیدو (الوهیت عشق) را روایت می‌کند و شرح آن به طور مفصل در کتاب «مسخ» یا همان «الاغ طلایی» اثر آپولیوس آمده‌است. این داستان در عین این که بسیار جالب و خواندنی است، سرشار از نمادگرایی فلسفی به نظر می‌آید.<ref> اساطیر جهان، از مؤسسه لاروس، زیرنظر: پیر گریمال، ترجمه: مانی صالحی علامه، چاپ اول، ۱۳۸۶، جلد دوم، صفحه: ۹۹</ref>
 
لازم به توضیح است که در دین [[روم]] باستان و اساطیر رومی، [[کوپیدو]]، خدای عشق محسوب می‌شود که با [[اروس]] در اساطیر [[یونان]] مطابقت دارد.<ref> تاریخ تمدن، ویل دورانت، ترجمه: گروه مترجمین، چاپ هفتم، ۱۳۸۰، جلد سوم، پانوشت‌های صفحات:۴۱۶ و ۴۱۷</ref>
 
[[ویل دورانت]] ضمن اشاره به این نکته، افسانه پسوخه و کوپیدو را، یکی از موضوعات تکراری و عمده در نقاشی‌های باقی‌مانده از اساطیر یونانی می‌داند و می‌نویسد:
 
«...[[عشق]] غالباً بر صحنه‌های موجود در نقاشی‌های باقی‌مانده از اساطیر یونان، سلطه دارد: دختری[که همان پسوخه‌است]، نشسته و در دریای تفکر غوطه ور است و با اروس که در جوارش ایستاده، بی ارتباط نیست؛ مردان و زنان جوان، عاشقانه بر چمن، جست و خیز می‌کنند؛ پسوخه و کوپیدو چنان به جشن و شادی مشغولند که گویی در آن شهر، هرگز چیزی به جز [[عشق]] و [[شراب]] نبوده‌است...»<ref> تاریخ تمدن، ویل دورانت، ترجمه: گروه مترجمین، چاپ هفتم، ۱۳۸۰، جلد سوم، پانوشت‌های صفحه: ۴۱۷</ref>
 
== اروس و پسیخه ==
[[پرونده:Psyche_et_LAmourPsyche et LAmour.jpg|بندانگشتی|پسیخه و آمور، اثر ویلیام آدولف بوگرو، سال ۱۸۸۹ میلادی]]
در دائرةالمعارف لاروس افسانه پسوخه و کوپیدو، با عنوان اروس و پسیخه چنین مورد اشاره قرار گرفته‌است:
 
خط ۹۹:
پس از این واقعه، اروس که زندگی بدون پسیخه را برای خود غیرممکن می‌دید، به [[المپ]] رفت تا از [[زئوس]]، یعنی خدای خدایان، برای ازدواج با این [[میرنده]](وجود غیرابدی)، یعنی پسیخه، اجازه بگیرد. زئوس، موافقت خویش با این ازدواج را، با کمال میل و رضایت تام، اعلام نمود و متعاقب آن آفرودیت نیز با پسیخه آشتی نمود و میان آن دو صلح و صفا برقرار گردید.
 
بدین ترتیب پسیخه و اروس (در روایت [[آپولیوس]]: پسوخه و کوپیدو) برای مدتها در کنار یکدیگر و عاشقانه زندگی کردند. بعدها پسیخه برای اروس فرزندی به دنیا آورد که [[ولاپتشنس]] Voluptuousness یا [[شهوترانی]] نام گرفت.<ref> اساطیر جهان، از مؤسسه لاروس، زیرنظر: پیر گریمال، ترجمه: مانی صالحی علامه، چاپ اول، ۱۳۸۶، جلد دوم، صفحات: ۹۹ و ۱۰۰</ref>
 
== نقش آپولیوس در خلق این افسانه ==
خط ۱۰۵:
[[ویل دورانت]] در کتاب [[تاریخ تمدن]] بر استادی [[آپولیوس]] در توصیف داستانهای اتفاقی که در نوشته [[لاتین]] او، [[الاغ طلایی]] نقل شده، تأکید کرده و در این مورد نحوهٔ روایت افسانه پسوخه و کوپیدو توسط آپولیوس را مثال زده‌است:
 
«... به عنوان مثال، در فرازی از الاغ طلایی، پیرزنی، دختر ربوده شده‌ای را با نقل داستان پسوخه و گوپیدو دلداری می‌دهد و تعریف می‌کند که چگونه پسر [[ونوس]]، شیفتهٔ دختر زیبایی گشت و همهٔ شادی‌ها به جز لذت دیدار خویش را به او داد، حسادت بی رحمانهٔ مادرش را برانگیخت، و سرانجام همه چیز در آسمان‌ها، پایانی خوش یافت. با وجود ذوق آزمایی‌های فراوان، قلم هیچ هنرمندی داستان این عشق اساطیری را، بهتر از این عجوزه سپیدموی (که آپولیوس او را به سخن گفتن واداشته)، بازگو نکرده‌است.»<ref> تاریخ تمدن، ویل دورانت، ترجمه: گروه مترجمین، چاپ هفتم، ۱۳۸۰، جلد سوم، پانوشت‌های صفحه:۵۵۲</ref>
 
پژوهشگران اسطوره شناس لاروس نیز، در ارتباط با نقش آپولیوس در خلق این افسانه نوشته‌اند:
خط ۱۱۱:
[[لوسیوس آپولیوس]] می‌توانست به اعتبار نقل این افسانه با مهارت و استادی تمام در کتاب [[الاغ طلایی]] یا همان ''مسخ'' یا ''تناسخ''، خالق افسانه پسوخه و کوپیدوس محسوب شود، امّا بدست آمدن تصویری از پسوخه در نقاشی‌ها و کنده کاری‌های [[اسکندریه]] ای، که هیچ ارتباطی با داستان آپولیوس ندارند روشن نمود که این افسانه قبل از آپولیوس نیز، رایج بوده‌است. در نقش‌های اسکندریه، پسوخه همچون دختر جوانی با بالهای پروانه توصیف شده که در حال بازی کردن با کوپیدو (اروس) است.
 
امّا حتی اگر آپولیوس، شخصیت‌های این داستان را از خودش ابداع و خلق نکرده باشد، ولی بدون شک حوادث و ماجراهای داستان، حاصل نبوغ و اندیشهٔ خودش بوده، که با استفاده از موضوع کهن و عامیانهٔ «[[دیو]] مهیب و دختر زیباروی» و با ارائهٔ چندین صحنه از افسانه‌های سنتی و کلاسیک اساطیری، این اثر پر راز و رمز را خلق کرده‌است.<ref> اساطیر جهان، از مؤسسه لاروس، زیرنظر: پیر گریمال، ترجمه: مانی صالحی علامه، چاپ اول، ۱۳۸۶، جلد دوم، صفحه: ۱۰۰</ref>
 
== رمزها و نمادها در این افسانه ==
پسوخه و کوپیدو یک افسانهٔ [[اسطوره]] ای رمزی و نمادین و سرشار از نمادگرایی [[فلسفی]] است.<ref> اساطیر جهان، از مؤسسه لاروس، زیرنظر: پیر گریمال، ترجمه: مانی صالحی علامه، چاپ اول، ۱۳۸۶، جلد دوم، صفحات: ۹۹ و ۱۰۰</ref>
 
لغت «پسیخه» (Psyche) در اصل به معنای [[روح]] است<ref> تاریخ تمدن، ویل دورانت، ترجمه: گروه مترجمین، چاپ هفتم، ۱۳۸۰، جلد سوم، پانوشت‌های صفحه:۸۵۲</ref> و کلماتی مثل «پسیکولوژی» (Psychology) به معنای [[روانشناسی]] از همین کلمه مشتق شده‌اند.
 
در واقع آپولیوس در این افسانه، به شرح سرگذشت و ماجرای «روح انسانی» (پسیخه) پرداخته‌است. روحی که به نظر او، انعکاس و جلوه‌ای از زیبایی مطلق است، امّا با شهوات حقیر و تمایلات نفس فرومایه و خصوصاً بوسیله کنجکاوی، به زمین زنجیر شده‌است.
 
روح تا قبل از پشت سر گذاشتن مقدمات و آزمونهای لازم و ضروری، نمی‌تواند مشاهدهٔ جمال الهی را تحمل کند و روح باید در سیر صعودی خود، از عشق کمک بگیرد و عشق است که در نهایت امکان دسترسی به عالم الهی، یعنی مُثُل را به روح می‌دهد.<ref> اساطیر جهان، از مؤسسه لاروس، زیرنظر: پیر گریمال، ترجمه: مانی صالحی علامه، چاپ اول، ۱۳۸۶، جلد دوم، صفحه: ۱۰۰</ref>
 
در مجموع، داستان عشق پسوخه و کوپیدو، تمثیلی است از نفس انسانی که چون با تحمل رنج و اندوه پاک شود، قرین سعادت خواهد شد.<ref> تاریخ تمدن، ویل دورانت، ترجمه: گروه مترجمین، چاپ هفتم، ۱۳۸۰، جلد سوم، پانوشت‌های صفحه:۵۵۲</ref>
 
== ارتباط این افسانه با علم الاساطیر هلنی ==