جریانهای روشنفکری در ایران: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز اصلاح متن با استفاده از AWB |
جز تمیزکاری و اصلاح متن با استفاده از AWB |
||
خط ۱۴:
همچنین نباید از نقش جنبش باب در شکلگیری نگاه نقادانه به مذهب و سنتهای ایرانی غافل شد. جنبش باب اگرچه به شدت سرکوب و محکوم شد ولی اندیشههای ایرانی را تا اندازهای متأثر کرده و به شکل غیرمستقیم بر نگاه ایرانیان به دین تأثیر گذاشت.
در این دوران گروههای روشنفکر در گروهها و انجمنهای پنهانی متشکل شدند. از جمله این انجمنها میتوان به [[فراموشخانه]] میرزا ملکم خان، [[لژ بیداری ایران]]، [[انجمن آدمیت]] و [[انجمن ترقی]] اشاره کرد. این گروهها با پخش اعلامیهها و انتشار روزنامهها افکار خود را منتشر میکردند. این گروه به لزوم اصلاحات سیستم ارضی و اداری و کم شدن نقش [[روحانیون]] از جامعه و نیز محدود ساختن حاکمان در چهارچوب [[قانون]] تأکید میکردند.<ref name="rasekhoon.net">http://www.rasekhoon.net/article/show-82813.aspx</ref>
با پیروزی مشروطه خواهان و آزادی نسبی شکل گرفته در مطبوعات، روشنفکران ایرانی جایگاه اجتماعی و سیاسی خود را پیدا کرده و از همان آغاز با روحانیت و دربار به مشکل برخوردند. از جمله مهمترین این روزنامه نگاران روشنفکر میتوان به جهانگیرخان صوراسرافیل و علی اکبر دهخدا اشاره کرد. صوراسرافیل در جریان استبداد صغیر اعدام شده و به یکی دیگر از سمبلهای روشنفکری تبدیل گشت. از دیگر روشنفکران مؤثر در تاریخ سیاسی ایران باید به [[علیقلی خان سردار اسعد]] بختیاری اشاره کرد. او یکی از سه فاتح تهران جریان مشروطیت بود که به مقام وزارت جنگ و سردار سپهی رسید. او دو دوره در پاریس اقامت داشت و نهایتاً برای مبارزه با محمدعلی شاه به ایران آمده و با قشون بختیاری به تهران آمد.
خط ۵۸:
در کنار اینان برخی از روشنفکران دینی بشدت مشغول به چالشهای [[اسلام]] و [[مدرنیته]] بودند. آنها سعی میکردند تا شرایط جدید را فهمیدنی سازند و موضعی مشخص در میانه تقابل اسلام و غرب ارائه دهند. البته این دسته دیدگاههایی بشدت متعارض دارند و اشتراکشان تعلق خاطر به مباحث فلسفی اسلامی و غربی است. از مهمترین چهرههای آن میتوان از [[علی شریعتی]]، [[مهدی بازرگان]]، [[عبدالکریم سروش]] و [[محمد مجتهد شبستری]] یاد کرد.
از دیگر ویژگیهای روشنفکری در دوران جنگ سرد (پهلوی دوم) اتهام بستن به آنان دربارهٔ شکستها و ناکامیهای ملی بود. سردسته این گروه علی شریعتی بود که میگفت: «من ادعا میکنم در تمام این دو قرن گذشته در زیر هیچ قرارداد استعماری امضای یک آخوند نجفرفته نیست؛ در حالی که در زیر همة این قراردادهای استعماری امضای آقای دکتر و آقای مهندس فرنگ رفته هست»<ref
همچنین جلال آل احمد به ویژه با دو کتاب «غرب زدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» تندترین حملات را به جریان روشنفکری داشت. او دربارهٔ شیخ فضل الله نوری از مخالفان مشروطه و یکی از مهمترین نمادهای جریان روحانیت و سنتی ایران که او را مقتول روشنفکران مشروطه میدانستند، مینویسد: «من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد»<ref>جلال آل احمد: در خدمت و خیانت روشنفکران</ref>
|