روانشناسی فرگشتی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۳:
'''روانشناسی فرگشتی''' یا '''تکاملی''' {{به انگلیسی|Evolutionary psychology}}، که به صورت (EP) نیز شناخته میشود، رویکردی در علوم اجتماعی و طبیعی است که به بررسی صفات روانی نظیر حافظه، ادراک و زبان از طریق چشماندازهای تکاملی نوین میپردازد. این شاخه به دنبال شناسایی این است که کدام صفات روانی انسان، در نتیجهٔ سازگاری فرگشت پیدا کردهاند و به این ترتیب از نتایج کارکردی انتخاب طبیعی یا انتخاب جنسی هستند.<ref>ویکیپدیای انگلیسی</ref>
روانشناسی فرگشتی رویکردی بهنسبت جدید در [[روانشناسی]] است. از این دیدگاه، [[رفتار]] انسان و عملکردِ ذهنی او به [[انتخاب طبیعی]] نسبت داده میشود. طبقِ گفتهٔ وود و ایگلی (۲۰۰۲) «روانشناسانِ فرگشتی، فعالیتهای مردان در [[جامعه]] را، بازتابِ [[رقابت]] ایشان در بهدست آوردنِ منابع با هدفِ جذبِ زنان میدانند. زنانِ جامعه نیز در جریانِ تطور زیستی، کسی را به عنوانِ جفت ترجیح میدهند که از عهدهٔ تامینِ منابع برای آنها و فرزندانشان برآید. از این دیدگاه، مردان تمایل دارند برای اطمینان یافتن از [[قطعیت پدری]] شان و در نتیجه تامینِ منابع برای فرزندانِ زیستی (حقیقی) شان، بر تمایلات جنسیِ زنان [[نظارت]] و [[کنترل]] داشته باشند.<ref name="نسخهٔ دیجیتال">مبانی روانشناسی زیستی، مایکل آیزنک 2004، ترجمهٔ آرش حسینیان [http://ahpub.ir/مبانی-روانشناسی-زیستی-1/ نسخهٔ دیجیتال]</ref>
دیدگاهِ فرگشتی همچنین عقیده دارد که گرایش به نظارت و کنترلِ زنان توسط مردان در تمامی فرهنگها مشترک است. به این ترتیب از این دیدگاه، تمایلاتیِ که طیِ تکامل در مردان به منظورِ جمعآوری منابع و کنترلِ میل جنسیِ زنان ایجاد شدهاست، مسئولِ تقسیمبندی جنسیتیِ موقعیت، [[قدرت]] و منابع در تمامیِ [[فرهنگ|فرهنگها]] به شمار میآید.<ref
اندیشهٔ کلیدی در روانشناسیِ تکاملی این است که سازوکارهای روانی هم مثل سازوکارهای زیستی نتیجهٔ میلیونها سال تکامل از طریقِ انتخابِ طبیعی است. به این ترتیب فرضِ روانشناسی تکاملی بر این است که سازوکارهای روانی مبنایی وراثتی دارند و در گذشته احتمالِ بقاء و تولید مثلِ نیاکانِ ما را افزایش دادهاند. برای روشنتر شدنِ این نکته میل به خوردنِ شیرینی را در نظر بگیرید. این تمایل را میتوان سازوکاری روانی که اساسی وراثتی دارد تلقی کرد، وانگهی بشر از این رو این تمایل را دارد که عملِ مزبور بختِ نیاکانِ ما را برای بقاء بیشتر کردهاست: یعنی میوهای که مزهٔ شیرینتری داشته از ارزشِ تغذیهای بالاتری هم برخوردار بودهاست، لذا با خوردنِ آن احتمالِ بقاء و دوامِ ژنهای مربوط به این کار نیز افزایش یافتهاست. (سیمونز ۱۹۹۲)<ref>نقل از روانشناسی هیلگارد – جلد اول صفحهٔ ۳۲</ref>
|