عبدالله معظمی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز اصلاح متن با استفاده از AWB
جز تمیزکاری و اصلاح متن‌‌‌‌‌ با استفاده از AWB
خط ۹۸:
اعتراض نامه «علیه تشکیل کنسرسیوم و یادآوری زیانهای این قرارداد برای ملت ایران» را غیر از دکتر معظمی، [[مهندس مهدی بازرگان]]، [[دکتر یدالله سحابی]]، مهندس خلیلی، دکتر بیژن، دکتر جناب، دکتر [[محمد قریب]]. دکتر نعمت‌الهی، دکتر رحیم عابدی، مهندس انتظام، دکتر میربابائی، مهندس [[منصور عطائی]]، [[دکتر کریم سنجابی]] دکتر نواب، دکتر [[آل بویه]]، مهندس حسیبی.. اعتراض نامه فوق را امضاء کردند.
 
شاه بسیار عصبانی شد و دستور داد استادان امضاکنندگان نامه اعتراضی به [[قرارداد کنسرسیوم]] را از دانشگاه اخراج کنند.<ref name="ReferenceA">علی‌اکبر سیاسی، گزارش یک زندگی، لندن، پاکاپرینت، ۱۳۶۶، صص۲۴۶–۲۴۷</ref>
دکتر [[علی‌اکبر سیاسی]] می‌نویسد:
 
{{نقل قول|«روزی سپهبد زاهدی نخست‌وزیر تلفن کرد به دیدنش بروم. در این ملاقات پس از تعارفات معمول ورقه‌ای از کشوی میزش بیرون آورد و جلوی من گذاشت و گفت: اعلیحضرت امر فرموده‌اند اینها را از دانشگاه اخراج کنید. روی ورقه اسامی این استادان نوشته شده بود: دکتر عبدالله معظمی، دکتر سحابی، مهندس بازرگان، دکتر جناب، دکتر سنجابی، دکتر آل‌بویه، دکتر نواب، مهندس حسیبی، دکتر عابدی، دکتر محمد قریب... گفتم به چه مناسبت؟ علت چیست؟ چه گناهی کرده‌اند؟ گفت عجب! جنابعالی بیانیه آنها را نخوانده‌اید؟ بیانیه چاپی را نشان داد که ندیده بودم. آن را با عجله خواندم و ناراحت شدم. خلاصه‌اش این بود که امضاکنندگان، لایحه پیشنهادی به مجلس مربوط به قرارداد نفت با کنسرسیوم را به ضرر ایران دانسته ضمناً وقایع بیست‌وهشتم مرداد را صحنه‌سازی اعلام داشته و معتقد بودند که دولت ملی مصدق را خارجیان از کار انداخته و دولت دست‌نشانده خود را سر کار آورده‌اند. نخست‌وزیر گفت اعلیحضرت فوق‌العاده خشمناکند و اخراج فوری اینها را می‌خواهند. گفتم من‌که از این موضوع به‌کلی بی‌خبر بودم. باید به من مجال دهید در این‌باره تحقیقاتی بکنم، شاید این اعلامیه ساختگی باشد یا در تنظیم آن یا هنگام چاپ آن تصرفاتی صورت گرفته باشد. نخست‌وزیر گفت: خود دانی، من امر اعلیحضرت را به جنابعالی ابلاغ کردم. گفتم همین دو روزه نتیجه را به جنابعالی اطلاع خواهم داد.»}}<ref>علی‌اکبر سیاسی، گزارش یک زندگی، لندن، پاکاپرینت، ۱۳۶۶، صص۲۴۶–۲۴۷<name="ReferenceA"/ref>
 
== پایان زندگی ==
خط ۱۰۸:
اخیراً گزارش‌هایی می‌رسد که پاره‌ای عناصر که در گذشته عملیات خائنانه آنها ثابت و روشن بوده از مراحم دولت و ارفاقی که دربارهٔ آنان شده سوء استفاده نموده، به تشکل جلسات و تحریک علیه انتظامات عمومی مبادرت نموده، به فعالتهایی به منظور فراهم آوردن زمینه برای تجدید عملیات خائنانه خود می‌نمایند لذا دستور داده شد آقایان دکتر عبدالله معظمی، سعید فاطمی، نیکپور نائینی، [[باقر کاظمی]]، [[شمس الدین امیر علائی]] که محرکین اصلی و منشاء فساد می‌باشند برابر ماده ۵ قانون حکومت نظام بازداشت و تحت بازجویی قرار گیرند.<ref>اطلاعات ۸۰ سال - جلد اول (۱۳۰۴–۱۳۵۷)، صفحهٔ ۱۵۳</ref>
 
جرم دکتر معظمی و دیگران این بود که با لایحه کنسرسیوم و کودتا علیه دکتر محمد مصدق مخالفت کردند.<ref>علی‌اکبر سیاسی، گزارش یک زندگی، لندن، پاکاپرینت، ۱۳۶۶، صص۲۴۶–۲۴۷<name="ReferenceA"/ref> دکتر معظمی پس از آزادی از زندان به دام داری پرداخت و با کمک مهندس [[شریف امامی]] شوهر خواهرش موسسه‌ای در کرج تأسیس کرد و بدین سان به امرار معاش پرداخت. او تا پایان عمر به آرمان دکتر مصدق باور داشت و بارها گفت: تا فقر فرهنگی و فکری در میهن ما درمان نشود، ملت ایران راه به جایی نخواهد برد.
 
دکتر عبدالله معظمی در سال ۱۳۵۰ در سن ۶۲ سالگی در اثر سکته قلبی درگذشت و در گورستان [[ابن بابویه]] به خاک سپرده شد.