این گفتهٔ خودِ فیتزجرالد است که میگوید: «شک دارم که جز ترجمهای بس یکسویه از عمر خیام به دست دادهباشم؛ لیکن آنچه من انجام میدهم فقط بهصورت حبابی در سطح آب پدید میآید و میشکند».
مدرکی وجود ندارد که فیتزجرالد مذهبی بوده یا نه. درواقع، چنین مینماید که فیتزجرالد دیدی منفی نسبت به مذهب داشته و رفتن از پی دین را غیرمناسب با شرایط خود میدید. علیرغم آنکه برادرش جان، واعظی مذهبی بهشمار میرفت.
مدرکی وجود ندارد که فیتزجرالد مذهبی بوده یا نه. درواقع، چنین مینماید که فیتزجرالد دیدی منفی نسبت به مذهب داشته و رفتن از پی دین را غیرمناسب با شرایط خود میدید. علیرغم آنکه برادرش جان، واعظی مذهبی بهشمار میرفت. البته او دراواخر عمرش خملاتی را زیر لب تکرار می کرد و بایدگفت که دراخر عمرش توجهش به دین زیاد شده بود و ختابه هایی از عیسی مسیح می خواند او در طول زندگی اش علاقهمند به دختر کشیشی شد دختر کشیش که خود هم به او علاقه داشت به علت بی احترامی هایی که او به کلیساکرده بود شرط کرد در صورت توبه و پوزش حاضر به ازدواج میشود.که مورد قبول قرار نگرفت.به هرحال بایک پیردختر ازدواج کرد که به گفته ی بعضی برای باز کردن راه ازدواج ان دختر کشیش بودکه این ازدواج چند ماه بیشتر دوام نیاورد. فیتس دراخر عمرش بینای اش را تاحدی از دست داد و بیماری سختی گرفتارشد یکی از عوامل این بیماری مرگ پشت سر هم افراد خانواده و دوستان بود.زمانی که از پزشک مالج خود شنید که بیماری اش پیشرف کرد ابراز خرسندی کرد وسیید نامه اشرا تنظیم کرد و اشیای گنبها کتابها تابلوهایش رامیان دوستان واشنایان تقسیم کرد و سوار بر کالسکه منزلش را به سمت خانهی دوست کشیشاش ترک کرد .منزل دخترکشیش که اوهم باوجود زیبایی ازدواج نکردبود رفت.بعد از غذا خوردن خستگی رابهانه کرد وبه بستر رفت صبح که دوستش می خواست اورابیدار کند متوجه مرگش شد.او وسیید کرد که قبرش را بیرون از مقبری خانوادگی بگذارند تاهرروز صبح نور خورشید برقبرش بتابد.