جنبش استقلال‌طلبی هند: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: پیشنهادات⟸پیشنهادهای، آژیرکه⟸آژیر که، ، احذاب⟸احزاب، ، ازتبلیغات⟸از تبلیغات، ، ازحقوق⟸از حقوق...
خط ۱۰:
اولین جنبش نظامی سازمان یافته در بنگال بود که بعداً در قالب اصلی‌ترین جریان جنبش –کنگره ملی هند - پا به عرصه سیاست گذاشتند. رهبران برجسته و میانه رو این جنبش به دنبال حق ذاتی خود در قالب خدمات مدنی هند و نیز حقوق بیشتر اقتصادی برای همه مردم هند بودند. در اوایل قرن بیستم، رهبرانی چون [[لالا لاج پات رای]]، بال گنگادهار تیلاک و بیپین چاندرا بال (که معروف بودند به لال بال پال)، سری آئورو بیندو و چیدام بارام پیلای رویکرد رادیکال تری نسبت به استقلال سیاسی هند ابراز می‌کردند.
 
آخرین مراحل مبارزه برای آزادی از دهه ۱۹۲۰ به بعد، با قبول سیاست [[ماهاتما گاندی|مهاتما کارامچاند گاندی]] در مورد عدم خشونت و مقاومت مدنی، مبارزه مشروطه [[محمدعلی جناح]] برای دفاع ازحقوقاز حقوق اقلیت‌ها در هند و چندین کمپین دیگر همراه بود. انقلابیونی نظیر [[سبهاش چندر بوس|سوبهاش چاندرا بوز]] و [[بی هاگات سینگ]] برای دستیابی به استقلال، موعظاتی در زمینه یک حرکت انقلابی مسلح ارائه دادند. شاعرانی نظیر [[رابیندرانات تاگور]] و [[کازی نازرول اسلام]] از ادبیات، شعر، و سخنرانی به عنوان ابزاری برای بیداری سیاسی مردم بهره بردند. برخی از طرفداران حقوق زنان نظیر [[ساروجینی نایدو]] و [[بگوم روکیا]] از آزادی زنان هندی و شرکت آن‌ها در سیاسیت‌هایسیاست‌های ملی کشورشان حمایت کردند. در طول [[جنگ جهانی دوم]] اوج کمپین‌ها به وسیله ترک جنبش هند (که توسط [[مهاتما گاندی]] رهبری می‌شد) و جنبش ارتش ملی هند (INA) (که توسط نتاجی [[سبهاش چندر بوس|سوبهاش چاندرا بوز]] رهبری می‌شد) و نیز دیگران اتفاق افتاد که در نهایت منجر به عقب‌نشینی بریتانیایی‌ها شد.
 
کار این جنبش‌های مختلف نهایتاً به تصویب‌نامه استقلال هند در ۱۹۷۴ منتهی شد، که به موجب آن سلطنت‌های مستقل هند و پاکستان شکل گرفت. هندوستان تا ۲۶ ژانویه سال ۱۹۵۰ به صورت یک سلطنت پادشاهی باقی‌ماند، سپس قانون اساسی هند مجبور شد تا جمهوری هند را تأسیس کند؛ [[پاکستان]] تا سال ۱۹۵۶ یک سلطنت بود، تا اینکه اولین قانون اساسی جمهوری خواه خود را پذیرفت. در سال ۱۹۷۱، [[پاکستان شرقی]] استقلال خود را اعلام کرد، همان کاری که جمهوری خلق بنگلادش نیز انجام دادند.
خط ۴۸:
شورش‌ها به بخش‌های دیگر شهر اود و نیز ایالات واقع در شمال غربی نیز رسید؛ در آن مناطق طغیان گران شورش‌های مدنی را رهبری می‌کردند که این وضع نهایتاً منجر به قیام مردمی شد. بریتانیایی‌ها در ابتدا فقط گارد گرفته و از خود دفاع می‌کردند و عکس العمل‌های خشنی نشان نمی‌دادند ولی در نهایت مجبور شدند که به این شورش‌ها با خشونت پاسخ دهند. نبود سازماندهی مناسب بین شورشیان، به همراه برتری نظامی بریتانیایی‌ها موجب شد که شورش به سرعت سرکوب شود. بریتانیایی‌ها با گروه اصلی شورش در نزدیک دهلی جنگیدند، و بعد از یک مبارزه و محاصره طولانی مدت، آن‌ها را شکست داده و در ۲۰ سپتامبر ۱۸۵۷ شهر را پس گرفتند. در نتیجه، شورش در مناطق دیگر نیز شکست خورد. آخرین جنگ مهم در قلعه [[گوالیور]] در ۱۷ ماه ژوئن سال ۱۸۵۸ رخ داد که در آن [[رانی لاکسمیبای]] کشته شد. درگیری‌های پراکنده و و جنگ‌های چریکی، که رهبری آن‌ها را تاتیا تپ به عهده داشت، تا بهار ۱۸۵۹ ادامه داشت ولی اکثر آن‌ها در نهایت سرکوب شد.
 
شورش هند در ۱۸۵۷ نقطه عطف مهمی در تاریخ هندوستان به شمار می‌آید. به این دلیل که هم قدرت نظامی و سیاسی بریتانیا را ثابت کرد و همچنین موجب شد که بریتانیا تغییری اساسی در چگونگی کنترل و اداره هندوستان به وجود آورد. مطابق با بیانیه دولت هند در ۱۸۵۸، انجمن از حق مشارکت در اداره هندوستان محروم شد و حیطه فعالتشفعالیتش مستقیماً در اختیار دولت بریتانیا قرار گرفت. در راس سیستم جدید یک وزیر کابینه، که وزیر امور خارجه هندوستان بود، قرار داشت که رسماً از یک شورای قانونی دستور می‌گرفت؛ [[فرماندار کل هندوستان]] (نایب السلطنه) هم مسئول نظارت بر اعمال او و هم مسئول مجلس بریتانیا به منظور پیاده کردن قوانین آن کشور بود. طی یک بیانیه سلطنتی که به مردم هند اعلام شد، ملکه ویکتوریا به مردم قول داد که مطابق قوانین بریتانیا آن‌ها می‌توانند از خدمات عمومی برابر بهره‌مند شدوند، همچنین متعهد شد که به حقوق شاهزادگان بومی هندوستان احترام بگذارد. بریتانیا مصادره کردن زمین‌های شاهزادگان را متوقف کرد، و فرمان داد که به عقاید مذهبی مردم احترام گذاشته شود. همچنین به مردم هندوستان اجازه داد که در خدمات اجتماعی مشارکت کنند (البته عمدتاً به عنوان زیر دست). با اینحال، آن‌ها تعداد سربازان بریتانیایی را نسبت به سربازان بومی هند افزایش دادند، و توپخانه فقط در دست سربازان بریتانیایی بود. [[بهادرشاه (دوم)|بهادرشاه]] به شهر [[یانگون|راگون]] در [[برمه]] تبعید شد و در سال ۱۸۶۲ در همان‌جا در گذشت.
 
در ۱۸۷۶ [[ملکه ویکتوریا]] لقب شهبانوی هندوستان را نیز گرفت.
خط ۶۳:
 
== پیدایش ناسیونالیزم هندی (۱۸۸۵–۱۹۰۵) ==
تا سال ۱۹۰۰، اگرچه کنگره به صورت یک سازمان سیاسی کاملاً هندی ظاهر شده بود، ولی به دلیل شکست در جذب مسلمانان دستاوردها و موفقیت‌هایش تحلیل رفت، زیرا مسلمانان احساس می‌کردند که دارای تعداد نمایندگان مناسب در خدمات دولت نمی‌باشند. مبارزات اصلاح طلبان هندو در برابر تغییر مذهب، ذبح گاو، حفظ و حراست از زبان اردو در متون عربی موجب شد که مسلمانان به این فکر بیافتند که اگر قرار باشد کنگره به تنهایی نماینده مردم هند باشد، حقوق آن‌ها نادیده گرفته خواهد شد. سید احمد خان حرکتی را برای احیای مسلمانان آغاز کرد که با تأسیس کالج شرقی-انگلیسی موهامادان در ۱۸۵۷ در علیگره به اوج خود رسید. نام [[دانشگاه مسلمان علیگره]] را در ۱۹۲۰ به [[اوتار پرادش]] تغییر دادند. هدف این کالج آموزش دانش آموزان توانگر و دانا بود، با تأکید بر این موضوع که آموزه‌های اسلام با دانش مدرن غربی منافاتی ندارد. با این وجود تفاوت‌هایی که میان مسلمانان هندی وجود داشت مانع می‌شد که بتوان تمامی آن‌ها را به یکصورتیک صورت از لحاظ فرهنگی احیا کرد.
 
احساسات ناسیونالیستی در میان اعضای کنگره منجر شد تا این جنبش در بدنه دولت نمایان شده و در قانون و حکومت هندوستان نیز حرفی برای گفتن داشته باشد. افراد کنگره خود را وفادار به تاج و تخت می‌دانستند، ولی می‌خواستند که در اداره کشور خود نقش فعال داشته باشند، ولو به عنوان بخشی از فرمانروایی. این تمایل توسط دادابهای نارجی شکل گرفت؛ او کسی بود که در انتخابات مجلس عوام انگلیس به عنوان اولین عضو هندی انتخاب شد.
خط ۷۳:
ولی با دستگیری تیلاک تمامی امیدها برای هجوه همگانی در میان مردم هندوستان ار بین رفت، و کنگره نیز اعتبار خود را در میان مردم از دست داد. یک هیئت نمایندگی از مسلمانان با نایب السلطنه، مینتو (۱۰–۱۹۰۵)، ملاقات کرد؛ این هیئت به دنبال گرفتن یک امتیاز انحصاری شامل توجهات ویژه به خدمات دولت و حوزه انتخابیه، از اصلاحات قانونی قریب‌الوقوع به وجود آمده بود. بریتانیایی‌ها از طریق افزایش تعداد دفاتر انتخابی رزرو شده برای مسلمانان در اعلامیه شورای هند در سال ۱۹۰۹ توانستند برخی از دادخواست‌های مجمع مسلمانان را مرتفع سازند. مجمع مسلمانان اصرار بر جدایی از کنگره حاکم هندوها را داشت، با سر دادن شعار " ملتی در حصار یک ملت. "
 
دیواره بنگال، ۱۹۰۵ در ماه ژوئیه سال ۱۹۰۵، فرمانروا کارزون، نایب السلطنه و فرمانده کل (۱۹۰۵–۱۸۹۹)، دستور به تیغه کشی و جداسازی [[ایالت بنگال]] را داد؛ احتمالاً به دلیل بهبود در کارهای اجرایی در منطقه بزرگ و پرجمعیت بنگال. این تصمیم به دلیل افزایش درگیری‌های بین مسلمانان و هندوهای حاکم در بنگال توجیه پذیر بود. با این وجود، مردم هند این تیغه کشی را تلاشی از طرف بریتانیا، به منظور مختل کردن رشد جنبش ملی در بنگال و جداسازی هندوها و مسلمانان منطقه می‌دانستند. طبقه روشنفکر بنگالی‌های هندو، تأثیر چشمگیری بر سیاست‌های ملی و محلی داشتند. این تیغه کشی به شدت خشم بنگالی‌ها را برانگیخت، و دولت در همگام کردن افکار عمومی مردم هندوستان با خود شکست خورد. آشفتگی‌های گسترده‌ای در خیابان‌ها و مطبوعات از پس آن پدید آمد و کنگره از تحریم محصولات انگلیسی با علامت سوادشی طرفداری کرد. هندوها اتحاد خود را با بستن راخی به مچ دست یکدیگرویکدیگر و به جا آوردن آراندهان (نپختن غذا) نشان دادند. در این زمان ناسیونالیست‌های بنگالی هندو شروع به نوشتن مقالات تندی در روزنامه‌ها کردند، و در نتیجه به آشوبگری متهم شدند. یک هندو که ویراستار روزنامه بود به نام "Brahmabhandav Upadhyay"، کسی که به تاگور در تأسیس مدرسه اش در [[شانتینیکتان]] کمک کرد، دستگیر و زندانی شد؛ وی اولین کسی بود در حبس بریتانیا یی‌ها در قرن بیستم در تلاش برای دستیابی به استقلال کشته شد.
مجمع تمامی مسلمانان هند
 
مجمع تمامی مسلمانان هند توسط کنفرانس تمامی مسلمانان تحصیلکرده هندوستان در [[داکا]] ([[بنگلادش]] امروزی)، در ۱۹۰۶، شکل گرفت. این مجمع در متن وقایعی که بر سرتیغهسر تیغه کشی بنگال در ۱۹۰۵ پدید آمد، تشکیل شد. برای تشکیل یک حزب سیاسی که از منافع مسلمانان پراکنده در هندوستان بریتانیایی دفاع کند، مجمع مسلمانان نقش مهمی را در طول دهه ۱۹۴۰در جنبش استقلال هند ایفا کرد و نیز به صورت نیروی محرکه‌ای برای خلق پاکستان در شبه قاره هند شد؛ ولی زمانی که مجمع مسلمانان قطعنامه پاکستان را بر مبنای نظریه دو ملت جناح تصویب کرد، رهبران ناسیونالیست مانند مولانا آزاد و دیگران در برابر آن ایستادند.
 
در سال ۱۹۰۶، [[محمدعلی جناح]] به کنگره ملی هند پیوست، که بزرگترین سازمان سیاسی هندوستان به شمار می‌آمد. مانند بیشتر کنگره‌های آن زمان، جناح از استقلال طلبی آشکارا و به یکباره حمایت نمی‌کرد، و دلیل آن تأثیرات سودمند بریتانیا بر روی سطح تحصیلات، قوانین، فرهنگ، و صنعت هند ی‌ها بود. جناح تبدیل به عضوی در میان شصت نفر عضو شورای قانون گذار شاهنشاهی شد. شورا بواقعبه واقع هیچگونه قدرت و اختیاری نداشت، و شامل شمار زیادی از وفاداران طرفدار راج غیر منتخب و اروپاییان بود. جناح نقش مهمی در تصویب قانون منع ازدواج کودکان و قانونی کردن وقف (نوعی بخشش مذهبی) برای مسلمانان داشت. او همچنین در انجمن سندهارست، جایی که به تأسیس آموزشکده ارتش هند در دهرادان کمک کرد، به کار مشغول بود. در طول [[جنگ جهانی اول]]، جناح برای حمایت از تلاش‌های بریتانیا در جنگ، به دیگران اعتدال گرایان هندی پیوست، به امید اینکه هندی‌ها با آزادی سیاسی پاداش خود را خواهند گرفت...
 
== جنگ جهانی اول ==
خط ۹۳:
 
== اصلاحات بریتانیا ==
بریتانیا سیاست چماق و هویج را در تشخیص میزان و چگونگی حمایت هندوستان در طول جنگ و نیز در پاسخ به درخواست‌های ملی آن‌ها اتخاذ کرد. در اوت سال ۱۹۱۷، وزیر امور خاجهخارجه هند، [[ادوین مونتاگ]]، بیانیه تاریخی در مجلس ارائه داد: «سیاست بریتانیا در مورد هند افزایش دخالت هندی‌ها در تمامی شاخه‌های حکومت و رشد تدریجی نهادهای خودگردان با نگاهی به تحقق تدریجی دولت مسئول در هند به عنوان بخش جدایی ناپذیری از حکومت بریتانیا بود.» راه‌های دستیابی به اهداف پیشنهادی بعدها در عملکرد دولت هند در ۱۹۱۹ مورد توجه و تحسین قرار گرفت، به این دلیل که اصول سیستم حکومتی متشکل از دو رکن مستقل، یا یک دولت دوگانه را معرفی می‌کرد که در آن قانونگذاران منتخب هندی و نیز مقامات بریتانیایی در قدرت شریک بودند. عملکرد دولتشوراهایدولت‌شوراهای ایالتی و مرکزی و نیز حق رایرارای را بسیار گسترش داد. سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل که در این جنبش نهادینه شده بود تغییرات وسیعی را در سطوح استانی به وجود آورد: سهام کارهایی که زیاد بحث انگیز و پیچیده نبودند مانند کشاورزی، حکومت محلی، حوزه سلامت، آموزش، و امور عام‌المنفعه، به هندی‌ها واگذار شد؛ در حالیکه موضوعات حساس تر نظیر امور مالی، مالیاتی، و قانونگذاریدرقانون‌گذاری در اختیار مدیران استانی بریتانیایی باقی‌ماند.
 
== ورود گاندی به هند ==
خط ۹۹:
مهاتما کارامچاند گاندی ([[مهاتما گاندی]]) رهبری برجسته در جنبش ملی هند در آفریقای جنوبی، و صدایی رسا در مخالفت با تبعیض و بدرفتاری با نیروی کار زحمتکش بود. وی همچنین توانست رفتارهای سرکوبگرانه پلیس، مانند عملکرد رولات، را کنترل کند. در طول اعتراضات، گاندهیجی مفهوم ساتیاراگا را که از فلسفه [[بابا رام سینک]] (رهبر جنبش کوکا در سال ۱۸۷۲ در پنجاب) الهام گرفته شده بود، کامل کرد. در ژانویه ۱۹۱۴ (قبل از شروع جنگ جهانی اول) گاندهیجی موفق بود. قانونی منفوری که بر ضد هندی‌ها وجود داشت لغو شد و تمامی زندانیان سیاسی هندی توسط ژنرال جان اسموتس آزاد شدند.
 
گاندی در ۹ ژانویه ۱۹۱۵ به هندوستان برگشت، و در همان ابتدا، به منظور حمایت از قلمرو تجارتگرایتجارت‌گرای واحد که حزب کنگره درخواست کرده بود، وارد یک نزاع سیاسی شد. گاندی معتقد بود که توسعه صنعتی و آموزشی که اروپاییان با خود به ارمغان آورده بودند، برای کاستن از مشکلات هندی‌ها، مورد نیاز است. گوپال کریشنا گوخاله، کسی که رهبر هند و یکی از اعضای قدیمی کنگره بود، مربی گاندی شد. در ابتدا، ایده‌ها و استراتژی‌های گاندی در ارتباط با نافرمانی مدنی بدون خشونت از نظر بعضی از مردم هند و نیز اعضای کنگره غیر عملی بود. به گفته گاندی، «نافرمانی مدنی در واقع نقض مدنی مصوبات قانونی غیر اخلاقی است.» این کار باید بدون اعمال خشونت و با قطع همکاری با دولت فاسد انجام می‌شد. زمانی که گاندی در جریان اعتراضات عمل ضد رولات در پنجاب از ساتیاگراها استفاده کرد، تواناییش در آگاه‌سازی میلیون‌ها نفر از عوام الناس بر همگان روشن شد. گاندی احترام زیادی برای لوکمانیا تیلاک قائل بود. برنامه‌های او همگی از برنامه چاتوسوتری تیلاک الهام گرفته شده بود.
 
بصیرت گاندی باعث شد خیلی زود بسیاری از مردم عوام هند به جنبش بپیوندند، و در نتیجه جنبش از یک کشمکش مربوط به نخبگان به یک مبارزه ملی تبدیل شد. علل مبارزه به تمامی صنایع و مصالحی که اقتصاد مردم هند را تشکیل می‌داد گسترش یافت. برای مثال در چامپاران، بیهار گاندی از حقوق زارعین فقیر و کشاورزان بدون زمین که مجبور به پرداخت مالیات‌های ظالمانه بودند حمایت کرد. سود حاصل از محصولات کشاورزان برای امرار معاش و پرداخت هزینه‌های زندگی کافی نبود.
خط ۱۱۹:
 
== پورنا سواراج ==
پیرو رد پیشنهاداتپیشنهادهای کمیسیون سایمون توسط هندی‌ها، کنفرانسی متشکل از تمامی احزاب در می ۱۹۲۸ در بمبئی تشکیل شد. این به معنی تزریق تدریجی حس مقاومت در میان مردم بود. این کنفرانس یک کمیته تهیه پیش نویس را به رهبری [[موتیلال نهرو]] برای دستیابی به یک قانون اساسی و نظامنامه برای هند منصوب کرد. جلسه کلکته [[کنگره ملی هند]] از دولت بریتانیا خواست تا وضعیت سلطه حاکم بر هند را تا دسامبر ۱۹۲۹ متوقف کند، در غیر اینصورت باید منتظر یک جنبش اعتراض آمیز گسترده مدنی باشد. با این حال، در سال ۱۹۲۹، در میان افزایش نارضایتی‌های سیاسی و جنبش‌های منطقه‌ای، فراخوانی برای استقلال کامل از بریتانیا در بین رهبری کنگره شکل گرفت. کنگره ملی هند، با ریاست جواهر لعل نهرو، در جلسه تاریخی لاهور در دسامبر ۱۹۲۹ قطعنامه تقاضای استقلال کامل از بریتانیا را تصویب کرد. این قطعنامه به کمیته ملی کار برای راه‌اندازی یک جنبش نافرمانی مدنی در سراسر کشور مجوز داد. تصمیم بر این شد که روز ۲۶ ژانویه سال ۱۹۳۰ به عنوان روز [[پورنا سواراج]] (روز استقلال) در نظر گرفته شود. بسیاری از احزاب سیاسی هند و انقلابیون هندی از طیف گسترده‌ای با یکدیگر متحد شدند تا جشن آن روز را با غرور و افتخار برگزار کنند.
 
== جلسه کنگره کراچی-۱۹۳۱ ==
خط ۱۳۰:
در آوریل ۱۹۳۰ برخوردهای شدیدی از سوی پلیس در [[کلکته]] اتفاق افتاد، و در حدود ۱۰۰۰۰۰ نفر در طی جنبش نافرمانی مدنی (۱۹۳۰–۳۱) زندانی، و در [[پیشاور]] به روی تظاهر کنندگان غیر مسلح، در [[کشتار بازار کیسا خوانی]]، آتش گشوده شد.
 
این کشتار باعث تحریک مردم و شروع جنبش دیگری به نام خدای خدمتکار شد (که خان عبدل غفار خان پایه ریز آن، و گاندی فرمانه آن بود). زمانی که گاندی در زندان بود، اولین میز گرد در نوامبر ۱۹۳۰ در لندن برگزار شد که در آن هیچ‌یک از نمایندگان کنگره ملی هند حضور نداشتند. تحریماتیتحریم‌هایی که روی کنگره بود، به دلیل سختی‌های اقتصادی که به واسطه ساتیاراگا ایجاد شده بود، برداشته شد. گاندی به همراه دیگر اعضای کمیسیون کار کنگره، در ژانویه ۱۹۳۱ از زندان آزاد شد.
در مارس ۱۹۳۱، پیمان گاندی-ایروین امضاء شد، و دولت متعهد شد تا تمامی زندانیان سیاسی را آزاد کند (با این وجود برخی از انقلابیون مهم و کلیدی آزاد نشدند و مجازات اعدام [[بی هاگات سینک]] و دو تن از همراهانش بعدها خشم علیه کنگره را، نه فقط در بیرون بلکه در میان اعضای خود کنگره، برانگیخت). در عوض، گاندی پذیرفت که دست از جنبش نافرمانی مدنی کشیده و به عنوان تنها نماینده کنگره در میزگرد دوم که در سپتامبر ۱۹۳۱ در [[لندن]] برگزار د شرکت کند. این کنفرانس در دسامبر ۱۹۳۱ با شکست مواجه شد. گاندی به هندوستان برگشت و در ژانویه ۱۹۳۲ تصمیم گرفت که جنبش نافرمانی مدنی را دوباره از سر بگیرد.
 
خط ۱۴۲:
 
== فعالیت‌های انقلابی ==
صرفنظر از برخی انحرافات گمراه کننده، شورش مسلحانه در مقابل حکمرانان بریتانیایی پیش از شروع قرن بیستم سازماندهی نشده بود. انقلاب زیرزمینی هند با گرد آوری جنبشها از اولین دهه قرن بیستم، با گروه‌هایی در بنگال، ماهاراشترا، ادیشا، بیهار، اوتار پرادیش، پنجاب، و بعد ریاست جمهوری مادراس شامل آنچه که امروزه هند جنوبی نامیده می‌شود، برخاستند. بسیاری از گروهها در حوالی هند پراکنده شده بودند. جنبشهای برجسته خاص از بنگال برخاستند، خصوصاً در اطراف بخش بنگال در سال ۱۹۰۵، و در پنجاب در مورد اولی، جوانان تحصیل کرده، باهوش و متخصص طبقه متوسط شهری بودند، کمیته بادراکوک که از انقلاب «کلاسیک» هند می‌آمدند، در حالیکه دومی پایه حمایتی کلانی در جامعه نظامی و روستائی پونجاب داشت. سازمان‌هایی مانند جوگانتار و آنوشیلان سامیتی در دههٔ ۱۹۰۰ پدیدار شدند. جنبش‌ها و فلسفه انقلاب حضور خود را در سال ۱۹۰۵ در طول بخش بندی بنگال یافتند. احتمالاً اولین گام‌ها جهت سازماندهی انقلابیون توسط آروبیندو گاش، برادرش بارین گاش، بوپندرانات داتا و غیره انجام شد. وقتی آنها حذبحزب جوگانتار را در آوریل سال ۱۹۰۶ تشکیل دادند، جوگانتار به عنوان دایره داخلی آشیلان سامیتی که در بنگال حاضر بود، عمدتاً به عنوان یک جامعه انقلابی در ظاهر یک انجمن ورزشی، بوجود آمد.
 
[[آنوشیلان سامیتی]] و [[جاگینتار]] شعبه‌های متعددی در سرتاسر بنگال و سایر قسمتهای هند باز کردند و زنان و مردان جوان را برای شرکت در فعالیتهای انقلابی استخدام کردند. بسیاری از قتل و غارتها انجام شدند، بسیاری از انقلابیون نیز دستگیر و به زندان افکنده شدند. رهبران حزب جوگانتار مانند [[بارین گاش]] و [[باگا جاتین]]، شروع به ساخت مواد منفجره کردند. از برجسته‌ترین رویدادهای ترور سیاسی، بمب آلیپوربود، [[کشتار مظفرپور]] تلاش در انجام بسیاری از فعالیت‌ها کرد و بسیاری از آنها محکوم به تبعید ابد شدند، در حالیکه [[خودیرام بس]] اعدام شد. تأسیس [[ایندیاهاوس]] (India House) و جامعه‌شناس هندی تحت شیمجا کریشما وارما در لندن در سال ۱۹۰۵ جنبش رادیکال را به خود بریتانیا برد. در اول ماه ژوئیه ۱۹۰۹، یک دانشجوی هندی به نام [[مادان لا دینگرا]]، توسط خانه هند در لندن شناسائی شده و [[ویلیام هات کورزون وایل]]، یک M.P بریتانیائی در لندن، به ضرب گلوله کشته شد. در سال ۱۹۱۲ توطئه دهلی-لاهور توسط [[راش بهاری بوز]]، عضو سابق جوگانتار، برنامه ریزی شد، تا نایب السلطنه وقت هند، چارلز هاردینگ را ترور کنند. این توطئه در تلاشی برای بمب گذاری اجتماع نایب السلطنه در ۲۳ دسامبر ۱۹۱۲ به دلیل انتقال پایتخت امپراطوری از کلکته به دهلی، به اوج خود رسید. طی عواقب بعدی این اتفاق، پلیس متمرکز و تلاش‌های زیرکانه‌ای توسط پلیس هندی بریتانیایی جهت تخریب انقلاب زیرزمینی پونجابی و بنگال انجام شدند، که برای مدتی فشار زیادی را متحمل شدند. راش بهاری برای مدت زمان سه سال موفق به فرار از دستگیری شد. اما تا زمان شروع [[جنگ جهانی اول]] در اروپا، جنبش انقلابی در بنگال (و پونجابی) مجدداً احیاء شده و برای فلج کردن حکومت محلی به حد کافی قوی بود. در سال ۱۹۱۴، انقلابیون هندی، توطئه هائی علیه قانون بریتانیا چیدند، اما این برنامه شکست خورد و بسیاری از انقلابیون زندگی خود را فدا کردند و سایرین دستگیر شده و به زندان سلولی (کالاپانی) در [[جزایر آندامان]] و [[نیکوبار]] فرستاده شدند. طی [[جنگ جهانی اول]]، انقلابیون تصمیم به وارد کردن اسلحه و مهمات از [[آلمان]] کرده و یک انقلاب مسلح در مقابل بریتانیا را به اجرا در آورند.
 
[[پرونده:Bhagat Singh Sukh Dev Raj Guru.jpg|بندانگشتی]]
در سال ۱۹۰۵ طی مراسم [[جشن دوسهرا]]، [[وینایاک دامودار]] سوارکار یک آتش بازی از کالاها و لباس‌های خارجی را سازماندهی کرد. او به همراه دانشجویان و دوستانش یک گروه سیاسی به نام [[آبیناو بارات]] را تشکیل داد. وینایاک کمی بعد به دلیل فعالیتهایش از دانشگاه اخراج شد اما با اینحال اجازه برگزاری امتحانات دوره لیسانس به او داده شد. او پس از اینکه به کالج حقوق (قانون) در وینایاک لندن ملحق شد، در [[ایندیا هاوس]] در بارات باوان سکنی گزید. ایندیاهاوس که توسط [[پاندیت شیامجی]]، فعال سیاسی و اجتماعی تبعیدی سازماندهی شده بود، مرکزی پیشرفته برای فعالیت‌های سیاسی دانشجویان بود. سوارکار به زودی جامعه هندی را جهت کمک به سازماندهی هم شاگردیهای هندیش با هدف نبرد برای تکامل قطع وابستگی ازراهاز راه انقلاب پیداکردپیدا کرد. سوارکار مشغول مطالعه شیوه‌های انقلابی بود و با فردی کهنه کار از انقلاب روسیه سال ۱۹۰۵ در تماس بود. او دفترچه دستورالعمل ساخت بمب و سایر شیوه‌های جنگ‌های چریکی را بین دوستانش پرینت و منتشر کرد. در سال ۱۹۰۹، مادان لال دینگرا، دنباله رو سرسخت و دوست سوارکار، MP بریتانیائی، سر کورزون وایل را دریک تجمع ترور کرد. عملکرد دیگرا باعث تحریک جدال و ستیز در بریتانیا و هند شد، و این به نوبه خود باعث برانگیختن تحسین و اعتراض شد. سوارکار مقاله‌ای منتشرکردمنتشر کرد که طی آن کشتار را تصدیق کرده و تلاش کرد به شکل سیاسی و برای دفاع قانونی از دینگرا حمایت و پشتیبانی فراهم کند. در جلسه‌ای که هندی‌ها برای اعتراض به اعمال دینگرا فراخوانده شده بودند، سوارکار با نیت اعتراض مخالفت کرد و وارد منازعه‌ای داغ و مشاجره‌ای خشمگین با سایر ملازمان شد. محاکمه‌ای سری و محدود و محکومیتی که رای آن مجازات اعدام برای دینگرا بود، فریاد و مخالفت را بین دانشجویان هندی و کمیته سیاسی برانگیخت. سوارکار که در مقابل رای به شدت مخالفت می‌کرد، با مسئولین بریتانیائی در ادعای جنازه دینگرا به دنبال اعدام او مخالفت کرد. سوارکار دینگرا را به عنوان قهرمان و شهید نامید و با شدت بیشتری شروع به تشویق انقلاب کرد. سوارکار در لندن جامعه هندی آزاد(FIS) را پیدا کرد و در دسامبر ۱۹۰۶ شاخه‌ای از جامعهٔ آبیناو بارات را باز کرد. این تشکیلات تعدادی دانشجوی هندی رادیکال شامل باپات P.M، آیر V.V.S. ، [[مادانلال دینگرا]] و [[ویرندرانات کاتوپادایا]] ایجاد کرد. سوارکار مدتی در پاریس زندگی کرد و پس از رفتن به لندن به دفعات از شهر دیدن می‌کرد. وقتی که تحصیلدار ناسیک، A.M.T.Jackson توسط جوانی تیرخورد،تیر خورد، سرانجام وییر سوارکار وارد شبکه مسئولین بریتانیائی شد. او با ذکر ارتباطش با ایندیا هاوس در قتل درگیر شد. سوار کارد در۱۳ ماه مارس ۱۹۱۰در لندن دستگیر و به هند فرستاده شد. وقتی کشتی S.S Morea در هشتم ژوئیه ۱۹۱۰ به بندر مارسلس رسید، سوارکار از سلولش به سمت پنجره کشتی فرار کرد و به داخل آب شیرجه زد، او با امید اینکه دوستش در ساحل بوده و او را سوار ماشینش کند، به سمت ساحل شنا کرد. اما دوستش دیر به آنجا رسید، و آژیرکهآژیر که صدا کرده بود، باعث شد سوارکار دوباره دستگیر شود. سوارکار طی محاکمه اش به ۵۰ سال زندان محکوم شد و در۴ ژوئیه۱۹۱۱ به زندان سلولی بدنامی در جزایر آندامان و نیکوبار منتقل شد. در دوم ماه مه ۱۹۲۱ برادران سوارکار به زندانی در راتناجیری و پس از آن به زندان مرکزی یراودا منتقل شدند. او سرانجام در ۶ ژانویه ۱۹۲۴ تحت محدودیتهای شدید و سخت آزاد شد- او نباید محدوده تناجیری را ترک می‌کرد و از انجام فعالیتهای سیاسی برای مدت ۵ سال آینده منع شده بود. اما محدودیت‌های سیاسی در فعالیتهای او تازمانیتا زمانی که استقلال استانی (ایالتی) در سال ۱۹۳۷ داده شد، اعمال نشد.
 
حزب گادار از خارج از کشور به فعالیت می‌پرداخت و با انقلابیون در هند همکاری می‌کرد. این حذبحزب در کمک به انقلابیون داخل هند برای دستیابی به جنگ‌افزارهای خارجی بسیار تأثیر گذار بود. پس از جنگ جهانی اول، فعالیت‌های انقلابیون به تدریج کاهش یافت زیرا آنها به دلیل دستگیری رهبران برجسته، فشارهای عمده‌ای را تحمل می‌کردند. در دههٔ ۱۹۲۰، برخی از فعالیت‌های انقلابی شروع به سازماندهی مجدد کردند.
 
انجمن جمهوری خواه سوسیالیست هندوستان(HSRA) به رهبری چاندراسکار آزاد تشکیل شد. سرقت قطار کاکوری توسط اعضاء HSRA در سطح وسیعی انجام شد. [[باگات سینگ]] و [[باتوکشوار دوت]] بمبی را در ۸ آوریل ۱۹۲۹ داخل مجلس قانونگذاری مرکزی در راستای مخالفت با تصویب لایحه امنیت عمومی و لایحه مشکلات بین کارفرما و کارگر انداختند، در حالیکه شعارهایی از انقلاب زینداباد سرمی دادند، اما کسی در حادثه بمبگذاری کشته یا مجروح نشد. باگات سینگ پس از واقعه بمبگذاری پس از اینکه محاکمه‌ای انجام شد، تسلیم شد. شوکدو و راجگورو نیز طی تجسسهایی بعد از حادثه بمبگذاری دستگیر شدند. به دنبال محاکمه (مورد بمبگذاری مجلس مرکزی)، باگات سینگ، [[سوکدو]] و [[راجگرو]] در سال ۱۹۳۱ اعدام شدند. [[آلاما مشرقیخاکسار]] تحریک را برای راهنمائی بویژه مسلمانان به سوی جنبش استقلال تأسیس کرد.
 
[[سوریا سن]]، به همراه سایر فعالیت‌ها، جهت دستیابی به اسحلهاسلحه و مهمات و تخریب سیستم ارتباطی دولت و به منظور تأسیس یک دولت محلی، به اسلحه خانه چیتاگونگ در ۱۸ آوریل ۱۹۳۰ حمله کردند. [[پریتیلاتا واددار]] رهبر حمله به یک انجمن اروپائی در چیتاگونگ در سال ۱۹۳۲ بود، در حالیکه بینا داس تلاش کرد تا استنلی جکسون، فرمانده بنگال را داخل سالن جلسه عمومی دانشجویان [[دانشگاه]] کلکته ترور کند، به دنبال کیس حمله به اسلحه خانه[[چیتاگونگ]]، سوریا سن اعدام و بسیاری دیگر تا ابد به زندان سلولار در آندامن تبعید شدند. در سال ۱۹۲۸ داوطلبان بنگال شروع به فعالیت کردند. در ۸ دسامبر ۱۹۳۰، گروه سه نفره بنی-بادال-دینش از حذب،حزب، به دبیرخانه ساختمان نویسندگان در کلکته وارد شدند وکل ان اس سیمپسون(Col.N.S Simpson) بازرس کل زندانها را به قتل رساندند.
 
در روز ۱۳ مارس ۱۹۴۰، [[اودهام سینگ]] به [[مایکل اودیر]] (آخرین قتل سیاسی خارج از هند) که در کل مسئول قتل‌عام [[آمریتسار]] بود، در لندن شلیک کرد، اما با تغییر سناریوی سیاسی در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ - با رهبران اصلی با در نظرگرفتن گزینه‌های متعدد که توسط بریتانیائیهابریتانیایی‌ها پیشنهاد می‌شد و با پلتیکهای مذهبی که روی کار می‌آمدند- فعالیتهای انقلابی به تدریج کاهش یافتند. بسیاری از انقلابیون گذشته با پیوستن به کنگره و سایر احذاباحزاب به پلتیک جریان اصلی ملحق شدند، خصوصاً طرفداران کمونیست، در حالیکه بسیاری از طرفداران عمل در زندان‌های مختلف کشور نگهداشته شدند.
 
== فرایند پایانی جنبش استقلال هندیها ==
در سال ۱۹۳۷، رأی گیری استانی انجام شد و کنگره در ۷ استان از ۱۱ استان به قدرت رسید. این نشانه مقتدری از پشتیبانی مردم هند برای استقلال کامل بود.
 
با شروع جنگ جهانی دوم، نایب السلطنه لینلیتگو، به صورت یکطرفه، بدون مشورت با نمایندگان منتخب هندی، هند را طرف بریتانیا اعلام کرد. در اعتراض به عملکرد لیلیتگو، رهبر کل کنگره از شوراهای دولت محلی استفاءاستعفا داد. اما بسیاری افراد تمایل به پشتیبانی از جنگ بریتانیا داشتند، و قطعاً ارتش هندی بریتانیایی بزرگترین نیروی داوطلب بود که در آن ۲٬۵۰۰٬۰۰۰ مرد در طی جنگ وجود داشت.
 
به ویژه در طی جنگ بریتانیا در سال ۱۹۴۰، گاندی دربرابر جنبش‌های نافرمانی مدنی کلان که از داخل و خارج از حذبحزب او می‌آمد، مقاومت کرد، با اظهار اینکه به دنبال آزادی هند در خاکسترهای یک بریتانیای ویران شده نیست. در سال ۱۹۴۲، کنگره جنبش رهایی هند را آغاز کرد. خشونت وجود داشت اما راج اقدامات جدی انجام داد و دهها هزار نفر از رهبران کنگره، از جمله همه اشخاص مهم استانی و ملی را دستگیر کرد. آنها تا نزدیک پایان جنگ در سال ۱۹۴۵ آزاد نشدند.
جنبش استقلال شاهد قیام سه جنبش بود: اولین آنها، توطئه کاکوری(۹ اوت ۱۹۲۵) به رهبری جوانان هندی تحت رهبری پاندیت [[رام پراساد بیسمیل]] بود؛ جنبش دوم جنبش آزاد هیند، به رهبری نتاجی [[سوباس چاندرا بوز]] بود که آغاز آن در حین جنگ بود و با آلمان و ژاپن برای جنگ با بریتانیا ملحق شد. جنبش سوم در اوت ۱۹۴۲ آغاز شد، رهبر آن لال باهادور شاستری بود و مرد عادی بود که نتیجه آن شکست مأموریت کریپس برای دستیابی به توافق عامه با رهبری سیاسی هندی برای انتقال قدرت پس از جنگ بود.
 
خط ۱۶۸:
جنبش رهایی هند (برات کودو آندولان) یا جنبش اوت یک جنبش نافرمانی مدنی در هند بود که در نهم اوت سال ۱۹۴۲ در پاسخ به درخواست گاندی مبنی بر استقلال فوری هند آغاز شد و علیه فرستادن هندی‌ها به جنگ جهانی دوم بود. او از تمام معلمان خواست که مدارس خود و هندیهای دیگر خواست که شغلهای خود را ترک کرده و در جنبش شرکت کنند. به علت نفوذ سیاسی گاندی افراد زیادی درخواست او را اجابت کردند.
 
در هنگام جنگ، حزب کنگره در جلسه (Wardha) واردهای کمیته کاری در سپتامبر سال ۱۹۳۹ موضوع حمایت از جنگ بر ضد فاشیم را تصویب کرد اما در عوض وقتی آنها درخواست استقلال کردند، این موضوعات رد شدند. در ماه مارس سال ۱۹۴۲ دولت بریتانیا که با شبه قاره‌ای مواجه شد که با اکراه و بی میلی در جنگ شرکت کرده بودند، و همچنین با شرایط وخیم تر شدن جنگ در اروپا و آسیای جنوب شرقی و همچنین با نارضایتی سربازان هندی –به خصوص در اروپا- و غیرنظامیان در شبه قاره مواجه شد، نماینده‌ای را تحت نظارت [[استافورد کریپس]] به هند فرستاد که به مأموریت کریپس معروف شد. هدف این مأموریت مذاکره با کنگره ملی هند بود تا به جای انحطاط و توزیع قدرت از راس و نایب السلطنه به قوه مققنهمقننه منتخب هند، در طول جنگ به یک همکاری کلی دست یابند. با این وجود مذاکرات با شکست مواجه شدند، در اشاره به نیاز اصلی یک چهارچوب زمانی برای حرکت به سوی دولتی مردمی و نیاز به تعریف قدرتهایی که نادیده گرفته شدند، به ویژه توصیف پیشنهاد وضعیت - حکومت محدود که برای جنبش هند غیرقابل قبول بود با شکست مواجه شدند. کنگره برای تقویت حکومت بریتانیا و رفع نیازهای آن و بدست آوردن لغتی قطعی در مورد استقلال، تصمیم گرفت جنبش رهایی هند را آغاز کند.
 
هدف جنبش این بود که با گروگانگیری جنگ متحد، دولت بریتانیا را بر سر میز مذاکره بیاورد. درخواست مقاومت مصمم اما منفعل که دلالت بر اطمینانی داشت که گاندی برای جنبش پیش بینی کرده بود به بهترین شکل توسط ندای او برای انجام دادن یا مردن توصیف شده است و در ۸ اوت در گووالیا تنک مایدان در بمبئی منتشر شد و از آن زمان با عنوان اوت کرانتی مایدان (پایه و اساس انقلاب اوت) دوباره نامگذاری شد. با این حال رهبری کل کنگره، نه فقط در سطح ملی، در کمتر از ۲۴ ساعت بعد از سخنرانی گاندی دستگیر شد، و اکثر افراد کنگره بقیه مدت جنگ را در زندان گذراندند.
خط ۱۸۱:
همچنین مراجعه شود به: ایندین فریز لژیون، باتاگلیونه آزاد هیندوستان، کپت موهان سینگ، لیگ استقلال هند، و محاکمات INA
 
نتاجی [[سبهاش چندر بوس|سابهاس چاندرا بوز]] که دو بار در سالهای ۱۹۳۸ و ۱۹۳۹ به عنوان رئیس کنگره انتخاب شده بود، شدیداً با ورود اختیاری هند به جنگ مخالفت کرد. او پس ازتبلیغاتاز تبلیغات برای لایحه علیه شرکت در جنگ، در سال ۱۹۳۹ از کنگره استفاءاستعفا داد و حذبحزب جدیدی را آغاز کرد، بلوک پیشرو سراسری هند. در سال ۱۹۴۰، یک سال پس از شروع جنگ، بریتانیائی‌هابریتانیایی‌ها بوز را در کلکته در حبس خانگی قراردادند. اما او فرار کرد و از افغانستان به سمت آلمان به منظور یافتن کمک محوری برای تشکیل یک ارتش برای جنگ با بریتانیایی‌ها حرکت کرد. او در اینجا با سربازان هندی زندانی ارتش دشمن، آروین رومل (POWs) که به عنوان لژیون (هنگ) هند آزاد شناخته می‌شد، متحد شد. بوز راهی آسیای جنوبی ژاپنی شد که در آنجا دولت آزاد هندی را تشکیل داد، یک دولت هندی آزاد استانی در تبعید، و ارتش ملی هند را با سربازان هندی زندانی دشمن و هندی‌های تبعیدی با کمک ژاپنی‌ها در آسیای جنوب شرقی را سازماندهی کرد. اهداف آن رساندن هند به یک نیروی جنگجو بود که خشم عمومی را برای الهام بخشی شورش در میان سربازان هندی برای دفاع از راج بریتانیایی افزایش می‌داد.
 
INA برای مشاهده عملکرد در مقابل هم پیمانان، ازجمله ارتش هندی بریتانیائی، در جنگلهای آراکان، برمه و در آسام بود، درحالیکه ایمپال و کوهیما با پانزدهمین ارتش ژاپنی محاصره می‌شدند.
طی جنگ، جزایر آندامان و نیکوبار توسط ژاپنی‌ها تسخیر شده و توسط آنها تسلیم INA شدند. بوز آنها را مجدداً نامگذاری کرد: شهید(Martyr-شهید) و ساراج (استقلال).
 
INAشکست خورد درحالیکه به لوجستیکلجستیک سواشده بدهکاربود، ارتش و منابع ناچیز از ژاپنی‌ها، و فاقد پشتیبانی و آموزش. مرگ فرضی بوز به عنوان اوج جنبش هند آزاد شمرده می‌شود. به دنبال محاصره ژاپن، سربازان INA به هند آورده شده و تعدادی از آنها متهم به خیانت شدند. اما عملکردهای بوز اذهان عمومی را تحت تأثیر قرارداده و سربازان بومی نیروی هندی بریتانیائی را از وفاداری به سمت تاج و تخت به منظور حمایت از سربازانی که راج آنها را دوست و یاور می‌پنداشت، منحرف کرد.
 
پس از جنگ، داستان جنبش هند آزاد و ارتش آن که طی محاکمات سربازان INA مورد توجه عموم قرار گرفت، در سال ۱۹۴۵ بسیار فتنه انگیز بود، طوری که شورشهای توده‌ای وحشت انگیز و طغیانها- نه فقط در هند، بلکه در کل امپراطوری آن- دولت بریتانیا از BBC برای پخش این داستان ممانعت به عمل آورد. روزنامه‌ها خلاصه اعدام سربازان INA را که در ردفورت انجام شده بود، گزارش دادند. در حین محاکمه و پس از آن، شورشیانی که از نیروهای ارتشی هندی بریتانیائی برخواسته بودند، به ویژه در نیروی دریائی سلطنتی که حمایت عموم را در سرتاسر هند، از [[کراچی]] تا [[بمبئی]] و از [[ویزاگ]] تا [[کلکته]] به دست آورده بودند.
خط ۱۹۳:
مقاله اصلی: شورش نیروی دریائی سلطنتی هند
 
پس از دو حمله ژاپنی به جزیره کریسمس در اواخر فوریه و اوایل مارس ۱۹۴۲، روابط بین افسران بریتانیائی و سربازان هندیشان درهم شکست. در شب دهم مارس سربازان هندی به رهبری یک پلیس اهل سیک، شورش کردند تا پنج سربازبریتانیائیسرباز بریتانیایی را کشته و مابقی ۲۱ اروپائی را در جزیره زندانی کردند. پس از آن در تاریخ ۳۱ مارس، یک ناوگان ژاپنی به جزیره آمد و هندی‌ها تسلیم شدند.
 
شورش نیروی دریائی هندی سلطنتی (که شورش بمبئی نیز نامیده می‌شود)، اعتصاب جامعی را در برگرفت و شورش متعاقب آن توسط سربازان هندی نیروی دریائی هندی سلطنتی روی عرشه کشتی و استقرار در ساحل در بندرگاه بمبئی در ۱۸ فوریه ۱۹۴۶انجام شد. شورش از نقطه اولیه در بمبئی گسترش یافته و در سرتاسر هند بریتانیائی، از کراچی تا کلکته مورد حمایت واقع شد و سرانجام ۷۸ کشتی، ۲۰ استقرار در ساحل و ۲۰۰۰۰ سرباز را شامل شد.
 
آشفتگی، اعتصابهای انبوه، تظاهرات و سرانجام حمایت و پشتیبانی برای شورشیان، بنابراین چندین روز حتی پس از انحراف شورش ادامه پیدا کرد. به همراه آن، ممکن است ارزیابی طوری باشد که با عبارات کاملاً مثبت وقطعیو قطعی به دولتی که نیروهای ارتش هند دیگر نمی‌توانند برای پشتیبانی در مواقع بحران به طول کلی به آن اعتماد کنند، وحتی بیشتر اینکه خود آن بیشتر منبع جرقه هائی بود که مشکل را در یک کشور مشعل ساخته و از سناریوی مستعمره سیاسی به سرعت بیرون می‌لغزد.
 
== استقلال و بخش بندی هند ==