کتاب توبیاس: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات ردهٔ همسنگ (۲۶) +تمیز (۱۱ core): + رده:ادبیات حکمت
جز مسأله --> مسئله وپ:همزه با استفاده از AWB
خط ۶:
 
== خلاصه ==
کتاب توبیاس داستان یک اسرائیلی از قبیله [[نفتالی]] به نام توبیت را بیان میکند که در [[نینوا]] زندگی میکند. او توسط سارگون دوم پادشاه آشوریان در سال ۷۲۱ قبل از میلاد از سرزمین اسرائیل تبعید شده است. توبیت توسط پدربزرگ پدری خود بزرگ شده بود و به پرستش خدا در معبد اورشلیم پایبند مانده بود و مانند بقیه مردم به پرستش گوساله طلایی در دان توسط یروبعام روی نیاورده بود. در زمان تبعید او سعی داشت قوانین خاکسپاری یهودی را در مورد اسرائیلیهایی که کشته شده بودند اجرا کند. او در نینوا فردی را که در خیابان کشته شده بود دفن کرد. در آن شب او خوابیده بود تا اینکه مدفوع یک پرنده بر چشمانش افتاد و او را کور کرد. این مسالهمسئله باعث ایجاد دردسر در ازدواجش شد و او آرزوی مرگ کرد. در این زمان در سرزمین مادها (ایران) زنی جوان به نام سارا نیز درخواست مرگ میکرد. او هفت شوهر قبلی خود را به خاطر یک شیطان به نام آسمودئوس از دست داده بود. آسمودئوس در هر هفت ازدواج قبلی او قبل از اینکه ازدواج رسمی شود در شب عروسی شوهر او را میکشت. خدا فرشته خود رافائل را به صورت یک انسان فرستاد تا توبیت را آرام کند و سارا را از شیاطین نجات دهد. در ادامه داستان پسر توبیت به نام توبیاه یا توبیاس به سراغ پولی که پدرش قبلاً در سرزمین ماد گذاشته بود میرود. رافائل خود را به صورت یک انسان در میاورد و در سفر همراه توبیاس میشود. تحت راهنمایی رافائل توبیاس به سرزمین مادها میرود. در زمانی که توبیاس میخواست پای خود را در رود دجله بشورد یک ماهی به او حمله میکند و سعی میکند پای او را بخورد. به دستور رافائل او ماهی را میگیرد و قلب و جگر و کیسه صفرای آن را در میاورد تا به دستور رافائل به عنوان دارو استفاده کند. بعد از رسیدن به سرزمین مادها رافائل به توبیاس میگوید که او با سارا ازدواج کند زیرا سارا دخترخاله او است. او به توبیاس میگوید که قلب و جگر ماهی را بسوزاند تا شیاطینی که شوهران سارا را میکشتند دور کند. آندو ازدواج کردند و بوی قلب و جگر ماهی آسمودئوس را به مصر دور کرد و رافائل او را زندانی کرد. پدر سارا که انتظار داشت توبیاس نیز مانند شوهران قبلی بمیرد برای او قبری تهیه کرده بود. صبح روز بعد از زنده ماندن توبیاس متعجب شده و برای او جشنی بسیار بزرگ ترتیب میدهد. توبیاس که به دلیل مسائل عروسی گرفتار میشود از رافائل درخواست میکند که پول پدرش توبیت را به او بازگرداند. بعد از جشن عروسی، توبیاس و سارا به نینوا میروند و رافائل به او میگوید که کیسه صفرای ماهی را برای بینا کردن پدرش استفاده کند. در این زمان رافائل به آنها میگوید که او یک فرشته بوده است و به بهشت بازمیگردد و توبیت خدا را ستایش میکند. توبیت به پسرش میگوید که از نینوا خارج شود زیرا خداوند آن را نابود خواهد کرد. بعد از دعا، توبیت در سن بالا میمیرد. بعد از خاک کردن پدر و مادرش، توبیاس به همراه همسرش به سرزمین مادها بازمیگردد.
 
== محل ==
خط ۱۷:
نسخه اصل نوشته شائول شاکد در [[تاریخ یهود کمبریج]]، فصل دوازده:
{{چپ‌چین}}
*Shaul Shaked,Iranian influence on Judaism: first century B.C.E. to second century C.E. Volume 1: Introduction: The Persian Period, in The Cambridge History of Judaism Volume 1: Introduction: The Persian Period, pp. 308-325 308–325
{{پایان چپ‌چین}}
ترجمه فارسی آن:
خط ۲۹:
}}
{{اسفار کتاب مقدس}}
 
[[رده:ادبیات حکمت]]
[[رده:اسفار مشکوک]]