انوما الیش: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏top: می گذرد به می‌گذرد با استفاده از AWB
خط ۲۷:
ائا (مرد – خدا) آنگاه مردوک که قهرمان اسطوره در شکل بابلی آن است را در وجود می آورد. اما پیش از تولد مردوک به شرح نخستین مناقشه میان خدایان اولیه و خدایانی که در وجودند برمی خوریم. تیامات و آپسو از سر و صدای خدایان جوانتر آشفته می شوند، و با مومّو وزیر آپسو برای نابودی آنان به مشاوره می نشیند. تیامات مایل به نابودی فرزندان خود نیست، اما آپسو و مومّو نقشه ای طرح می کنند، نیت آنان برخدایان دیگر آشکار می گردد و هراسان می شوند. اما ائا که همه آگاه است برای مقابله با این دسیسه نقشه ای می چیند، وی آپسو را با افسون به خواب کرده، او را به قتل می رساند، مومّو را در بند می کند و از بینی او طناب می گذراند. آنگاه ائا حجرۀ مقدس خویش را بنا می کند و آن را آپسو می نامد، و در آرامش عمیقی به استراحت می پردازد. در این حجره تولد مردوک صورت می گیرد، و به دنبال ان شرحی از زیبایی و نیروی عظیم او می آید. لوح نخستین با شرح آمادگی برای مناقشه تازه ای مان خدایان نخستین و خدایان جوانتر به پایان می رسد. فرزندان دیگر تیامات، او را به خاطر خاموش ماندنش به هنگام نابودی آپسو سرزنش می کنند و موفق می شوند او را برانگیزانند تا برای نابودی آنو و همدستانش اقداماتی بنماید. زن- خدای تیامات کینگو اولین فرزند خود را رهبر حمله قرار می دهد، او را مسلح می کند، و الواح سرنوشت را در اختیار او می گذارد. تیامات آنگاه گروهی هیولا در وجود می آورد، همچون کژدم- مرد Scorpion-man اسب- مرد Centaur که نقش آنها را بر مهرها و سنگهای مرزنمای بابلی می بینیم. تیامات، کینگو را در رأس این گروه قرار می دهد تا انتقام آپسو را بگیرد.[۱۷]
 
لوح دوم به شرح عکس العمل مجمع خدایان پس از دریافت خبر حمله قریب‌الوقوع می پردازد. انشار مشوش می شود. وی نخست پیروزی پیشین ائا را بر آپسو به او یادآوری می کند و به او پیشنهاد می کند با همان شیوه با تیامات برخورد نماید، اما ائا یا از رفتن سر باز می زند و یا ناموفق می ماند، در اینجا متن قطع می شود و مشخص نیست بر ائا چه می گذردمی‌گذرد. از سوی مجمع خدایان به آنو اختیار داده می شود تا به نزد تیامات، او را از تصمیم خویش منصرف نماید، و او نیز ناموفق باز می گردد. آنگاه انشار در مجمع خدایان پیشنهاد می کند که این وظیفه را باید بر عهده پهلوان نیرومند مردوک گذاشت. ائا پدر مردوک به او پند می دهد که آن وظیفه را بپذیرد، و مردوک با این شرط می پذیرد که در مجمع خدایان به او قدرت کامل و مساوی داده شود، و کلام او تعیین کننده بی تغییر سرنوشت باشد. لوح دوم در اینجا پایان می یابد.[۱۸]
 
لوح سوم پس از بیان مختصری از رئوس تصمیم خدایان، با یک جشن به پایان می رسد.