آگوستین: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
اصلاح پیوند(ها) به صفحهٔ ابهام‌زدایی (بابل) با استفاده از AWB
خط ۶۴:
دربارهٔ اندیشه‌های اوگوستین دربارهٔ [[خداشناسی]] این امر را باید ذکر کرد که در نظر اوگوستین [[خدا]] را نمی‌توان با این عقل محدود و جزئی شناخت. [[خدا]] تنها و تنها از طریق عقل و آنهم عقل اشراقی است که مورد شناخت قرار می‌گیرد. [[خدا]] سرمدی، خیر محض، وجود مطلق و... است. در اینجا اوگوستین از این سنت نوافلاطونی که به خداوند هیچگونه لقبی را نمی‌داد دور می‌گردد و القاب و صفات مختلفی را به خداوند نسبت می‌دهد. از دیدگاه او مهم‌ترین صفت خداوند وحدت می‌باشد. واین صفتی است که مشرکان را از مسیحیان متمایز می‌سازد. چرا که در تثلیث هر سه [[اقنوم]] یا شخص دارای وحدت جوهر هستند. زیرا اگر دارای وحدت جوهر نباشند پس دارای سه خدای متفاوت خواهیم بود واین امر مستلزم سه خدایی بودن و [[شرک]] در مسیحیت می‌گردد. تمام صفات خداوند عین ذات او هستند زیرا درغیر این صورت دوگانگی بین ذات و صفات پیش می‌آید و درنتیجه خداوند مرکب خواهد شد که برای خداوند این امر نقص محسوب می‌گردد. [[خدا]] جهان را بر اساس عقل خود ایجاد کرده است. وهمچنین او تمام موجودات را در یک آن می‌شناسد تا عرض زمان بر او حمل نگردد. وی تنها خداوند را لایق این امر می‌داند که اورا essentia بنامد. افلاطون عالم مثل را همان عالم معقول و عالم وجود مطلق یا ousia می‌دانست. اوگوستین ترجمه ousia را به essentia پذیرفت و خداوند را وجود مطلق نامید. وی از سردمداران فلسفه ذات گرا essentaialist در مقابل فلسفه‌های جوهر گرا یا substantaialist است. معمولاً درتاریخ فلسفه کسانی که گرایش‌های ارسطویی را پذیرفته‌اند بیشتر جوهرگرا هستند؛ و کسانی که اندیشه‌های افلاطونی را پذیرفته‌اند بیشتر ذات گرا می‌باشند. وجود حقیقی وجودی است که هیچ گونه تغییری در آن رخ نمی‌دهد. چرا که هر تغییر مستلزم نوعی عدم می‌باشد. برای مثال هنگامیکه شکوفه سیبی به یک سیب کامل تبدیل و تغییر می‌کند، پذیرفتن صورت سیب منوط است به عدم صورت شکوفه. پس وجود حقیقی در آن تغییری نمی‌باشد چرا که هر تغییر مستلزم نوعی عدم است. و چون خداوند وجود مطلق است نیز هیچ گونه تغییر و شدنی در آن ایجاد نمی‌گردد. این اصل رانیز اوگوستین وامدار افلاطون و [[پارمنیدس]] و افلاطونیان میانه می‌باشد.
 
[[پرونده:Saint_Augustine_by_Philippe_de_ChampaigneSaint Augustine by Philippe de Champaigne.jpg|چپ|بندانگشتی|250px|نگاره‌ای از آگوستین]]
 
=== تثلیث ===
خط ۸۷:
 
=== فلسفه تاریخ و سیاست ===
در باب فلسفه تاریخ و سیاست اوگوستین به جهان به شکل ثنوی و یا مانوی نگاه می‌کند. فلسفه تاریخ او در کتاب ''در باب شهر خدا'' یافت می‌شود. اوگوستین ملتها را در طول تاریخ به دو قطب شهر خدا و شهر دنیا تقسیم‌بندی می‌کند. مردم شهر خدا کسانی هستند که مرکزیت آنها همان [[اورشلیم]] یعنی زادگاه عیسی مسیح است. اینان مردمی خدایی اند که به [[توحید]] اعتقاد دارند و به خداوند عشق می‌ورزند. نقطه مقابل این شهر شهر دنیا قرار دارد که مرکزیت آنها شهر [[بابل (دولت‌شهر)|بابل]] است و این امر به خاطر فساد و فحشایی که در بابل آن زمان رایج بوده است می‌باشد. مردم شهر دنیا انسان‌های مغرور و متکبر هستند و دین اینان ادیان چند خدایی می‌باشد یعنی مشرک هستند. نکته جالب توجه در نظریات اوگوستین در این باره این امر است که او معتقد است که افرادی هستند که به ظاهر در شهر دنیا هستند ولی در واقع در شهر خدا هستند و همچنین عکس آن یعنی مردمی هستند که به ظاهر در شهر خدا اند ولی در باطن در شهر دنیا می‌باشند. این امر دیدگاه شمول گرایانه اوگوستین به مسیحیت را نشان می‌دهد که از پایه‌های شکل گیری [[نظریه پلورالیسم دینی]] [[جان هیک]] در عصر حاضر است. در واقع در اینجا اوگوستین صرف انجام اعمال ظاهری را مبتنی بر پذیرش مسیحیت نمی‌داند بلکه آنچه اهمیت دارد باطن و نیت اعمال است که برای عشق به خداوند صورت گیرد. همچنین این افراد شهر دنیا و شهر خدا در [[روز قیامت]] از یکدیگر جدا می‌گردند و در قیامت است که مشخص می‌گردد که کدام اهل شهر دنیا و کدام اهل شهر خدا هستند. این نظریات از این حیث در مقوله فلسفه تاریخ می‌گنجد که در واقع اوگوستین اقوام کل تاریخ را به دو قسمت تقسیم‌بندی می‌کند، یعنی به اقوام عالم از دیدی تاریخی می‌نگرد و همچنین به خاطر اینکه مسیحیت حاضر نتیجه گناه تاریخی است که از [[آدم]] تا حالا به افراد رسیده است. در مقوله فلسفه سیاست قرار می‌گیرد به این خاطر که اقوام و ملتهای جهان را با ذکر نام شهر به عنوان مرکزیت این اقوام در دو قسمت شهر دنیا و شهر خدا تقسیم‌بندی می‌کند.
 
=== زیبایی ===