کیچ: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جایگزینی «کیچ» معادل فارسی اش
معادل فارسی
خط ۱:
{{ویکی‌سازی}}
[[پرونده:The Widow (Boston Public Library).jpg|بندانگشتی|بیوه، یا «گربه‌ای به نام پریسا» مثالی پریسا از چاپ سنگی‌های محبوب اواخر قرن ۱۹ از یک نقاشی اثر فردریک دیلمن]]
'''کیچ''' یا '''«امر پریسا'''» {{به آلمانی|Kitsch}} وام‌واژه‌ای آلمانی به معنی پرزرق و برق، چشم پرکن، باسمه‌ای، آبکی، قلنبه‌سلنبهقلنبه‌سلنبه، ومزخرف، جلف، خز، جواد، شله‌قلمکار، پرطمطراق و به طور کلی پریسا است. این واژه به آثار هنری اطلاق می‌شود که در مقیاس انبوه تولید می‌شوند و تقلید ناموفقی از استانداردهای زیباشناسی فرهنگ نخبه هستند.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده = کامران فرهت |نشانی =http://www.mehrnameh.ir/article/1605/کیچ-حرف-اول-را-می‌زند-در-حاشیه‌ی-هنر-معاصر-در-عصر-جهانی‌شدن |عنوان =کیچ حرف اول را می‌زند؛ در حاشیه هنر معاصر در عصر جهانی‌شدن | ناشر =مهرنامه شماره ۹|تاریخ = اسفند ۱۳۸۹ |تاریخ بازدید =}}</ref>{{سخ}}
این واژه در برگردان فرانسوی جستار مشهور [[هرمان بروخ]] به معنای «هنر پست» آورده شده‌است اما [[میلان کوندرا]] این معنی را سوءتعبیر می‌داند و معتقد است با این معنا، «پریسا» چیزی جز اثری ساده و ناشی از بدسلیقگی نیست.
 
== تبارشناسی ==
اولین بار این واژه در سال ۱۸۷۸ در مونیخ در وصف یک تابلوی نقاشی به کار رفت. بر اساس این تاریخچه بعضی معتقدند که خاستگاه واژه پریساکیچ آلمانی است و برای اثبات ادعایشان به کلمه kitschen که در جنوب غربی آلمان به معنی روفتن گل و لای است، استناد می‌کنند. در عین حال پاره‌ای براین اعتقادند که پریساکیچ ریشه در کلمه انگلیسی Sketch دارد و آن طرح‌ها یا نقاشی‌های سردستی بود که جهانگردان آمریکایی و انگلیسی آن زمان به قیمتی ارزان به عنوان سوغاتی از بازارهای هنری مونیخ می‌خریدند. در اوایل سده بیستم میلادی این کلمه کاربرد بیشتری پیدا کرد و پریساکیچ به مفهوم ارزشی منفی در متون نقد هنری به کار برده شد و پس از به نقد دیگر شاخه‌های هنر تعمیم یافت.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده = ناصر غیاثی|نشانی = http://zamaaneh.com/literature/2007/10/post_434.html |عنوان =کیچ چیست؟ | ناشر =رادیو زمانه |تاریخ = ۲۷ مهر ۱۳۸۶ |تاریخ بازدید =}}</ref>
 
== معنی و کاربرد ==
واژه پریسا در قلمرو هنر به معنای آثار تکراری، تقلیدی و قابل دسترس است که با ویژگی‌هایی نظیر تکرار امر آشنا، تکثر، تقلید، بهره‌گیری از عواطف کاذب، به جای تعقل و دور بودن از ایده همراه است.<ref name=" رویکرد کیچ">{{یادکرد وب | نشانی=https://jfava.ut.ac.ir/article_56376_917ff87965bfbf6db3f40c8890f23fdf.pdf | عنوان=بررسی رویکرد کیچ در عرصه ارتباطات بصری | ناشر=نشریه هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۰، شماره ۳ | تاریخ=پاییز ۱۳۹۴ | نویسنده=میترا معنوی راد، فاطمه مرسلی توحیدی}}</ref>
واژه‌نامه آمریکن هریتیج پریساکیچ را حالت احساسی عوامانه و مبتذل و ذوق سطح پائین ولی پرمدعا توصیف کرده است.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده =ربع رشیدی |نشانی = |عنوان =کیچ، یک اتهام هنری یا ... (در حاشیه جایزه معمار ۸۲) | ناشر =مجله مهر شماره ۳۲ |تاریخ =۲۰ دی ۱۳۸۲ |تاریخ بازدید =}}</ref>
[[میلان کوندرا]] در «[[هنر رمان]]» دربارهٔ این واژه نوشته‌است:
 
{{نقل قول|نگرش کیچپریسا و رفتار کیچپریسا وجود دارد. نیاز انسان کیچ‌منش یا پریسا-مرد {{به آلمانی|Kitschmensch}} به کیچ،پریسا، عبارت است از نیاز به نگریستن خویشتن در آینهٔ دروغ زیباکننده، و بازشناختن خشنودانه و شادمانهٔ خویش در این آینه. در نظر [[هرمان بروخ|بروخ]]، کیچپریسا از دیدگاه تاریخی، به [[رمانتیسم]] احساساتی قرن نوزدهم مربوط می‌شود. زیرا در [[آلمان]] و [[اروپای مرکزی]]، قرن نوزدهم بسی رمانتیک‌تر از نقاط دیگر (و خیلی کمتر از [[رئالیسم|رئالیست]]) بوده است؛ در این‌جاست که کیچپریسا بی‌اندازه شکفته می‌شود، در این‌جاست که کلمهٔ کیچپریسا پدید می‌آید و هنوز هم فراوان به کار برده می‌شود. ما در [[پراگ]] دشمن اصلی هنر را در کیچپریسا دیده‌ایم. در [[فرانسه]] چنین نیست. در این‌جا در مقابل هنر حقیقی، تفریح و تفنن گذاشته می‌شود، و در مقابل هنر وزین و والا، هنر سبک‌مایه و رشدنایافته؛ و اما من هرگز از رمان‌های پلیسی [[آگاتا کریستی]] به خشم نیامده‌ام! در عوض، [[چایکوفسکی]]، [[سرگئی راخمانینوف|راخمانینوف]]، [[ولادیمیر هوروویتز|هوروویتز]] وقتی که [[پیانو]] می‌زند، فیلم‌های بزرگ [[هالیوود|هالیوودی]]، [[کرامر بر ضد کرامر]]، [[دکتر ژیواگو (فیلم)|دکتر ژیواگو]] (بیچاره [[بوریس پاسترناک|پاسترناک]]!)، کسانی و چیزهایی هستند که من عمیقاً و صمیمانه از آنها نفرت دارم؛ و بیش از پیش از روحیهٔ کیچپریسای موجود در آثاری که از نظر شکل مدعی [[نوگرایی|نوگرایی‌اند]] برآشفته می‌شوم. (اضافه کنم: نفرتی که [[نیچه]] نسبت به «کلمه‌های زیبا» و «رداهای نمایشی» [[ویکتور هوگو]] در خود احساس می‌کرد، نشانهٔ بیزاری از کیچپریسا قبل از پیدایش کلمهٔ آن بود)<ref>{{پک|کوندرا|۱۳۸۶|ک=هنر رمان|ش=۱|ص=۲۳۵}}</ref>}}
 
== پریسا در سیاست ==
میلان کوندرا «پریسا» را در سیاست نیز نشان می‌دهد و می‌نویسد که هیچ‌کس بهتر از سیاستمداران به این موضوع پی نبرده‌است. به مجرد آنکه سر و کلهٔ یک عکاس در نزدیکی آنها پیدا شود، به شتاب به سوی اولین کودکی که دم دستشان است می‌روند، او را در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند. برای تمام سیاستمداران، برای تمام احزاب و برای تمام دار و دسته‌های سیاسی «پریسا» کمال مطلوب ادراک زیبایی است.
 
وقتی در یک جامعه چندین گروه در کنار یکدیگر به فعالیت سیاسی مشغولند و متقابلاً نفوذ و تأثیر دیگری را بی اثر ساخته یا محدود می‌کنند کم و بیش می‌توان از حاکمیت «پریسا» در زمینهٔ تفتیش عقاید، رهایی یافت. اما در سرزمینی که فقط یک حزب سیاسی تمام قدرت را در قبضهٔ خود دارد، در واقع جامعه در قلمرو “پریسا«پریسا»ی توتالیتر است.»<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =کوندرا | نام =میلان | پیوند نویسنده =میلان کوندرا | عنوان =[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/694812 بار هستی] | ترجمه =پرویز همایون‌پور| سال =۱۳۸۶| ش=۲|ناشر =نشر قطره | مکان =تهران |صفحه=۲۶۶| شابک =۹۷۸-۹۶۴-۳۴۱-۲۲۵-۸}}</ref>
 
وی معتقد است که نهضت‌های سیاسی بر اساس رفتار و کردار عقلایی پی ریزی نمی‌شود، بلکه بر تصورات، کلمات و الگوها متکی است، که مجموعاً فلان یا بهمان «پریساپریسای سیاسی» را بوجود می‌آورد. اندیشهٔ راه پیمایی بزرگ، آنگونه «پریساپریسای سیاسی» است که افراد چپ را - متعلق به هر دوره و زمان و از هر فرقه‌ای که باشند- متحد میکند. راه پیمایی بزرگ، یک رهروی غرورآفرین به پیش است: رفتن به سوی دوستی، برادری، مساوات، عدالت و خوشبختی و به رغم موانع و مشکلات، باز هم دورتر رفتن، چراکه این موانع و مشکلات است که یک راه رفتن معمولی را به یک راه پیمایی بزرگ مبدل می‌کند.
دیکتاتوری طبقهٔ رنجبران یا دموکراسی؟ نفی جامعهٔ مصرفی یا توجیه افزایش تولید؟ گیوتین یا الغاء مجازات مرگ؟ اینها هیچ‌کدام تعیین کننده نیست. آنچه باعث می‌شود کسی چپ باشد، این نظریه یا آن نظریهٔ سیاسی نیست، بلکه قدرت و جذابیت «امر پریسا» است که هر نظریه‌ای را در خود جذب می‌کند و آن را، راهپیمایی بزرگ در مسیر تعالی و پیشرفت می‌نامد.»<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =کوندرا | نام =میلان | پیوند نویسنده =میلان کوندرا | عنوان =[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/694812 بار هستی] | ترجمه =پرویز همایون‌پور| سال =۱۳۸۶| ش=۲|ناشر =نشر قطره | مکان =تهران |صفحه=۲۷۲| شابک =۹۷۸-۹۶۴-۳۴۱-۲۲۵-۸}}</ref>
 
و باز می‌نویسد:
خط ۳۳:
سابینا با خود فکر می‌کند سناتور چطور می‌داند که آنها خوشبختی را تداعی می‌کنند؟ اگر همان لحظه سه نفر از بچه‌ها یکی از آنها را به باد کتک بگیرد باز همین معنی را تداعی می‌کند؟{{سخ}}
کوندرا از این ماجرا چنین نتیجه می‌گیرد که وقتی قلب، لب به سخن باز می‌کند، شایسته نیست که خرد اعتراض کند. در قلمرو «پریسا» دیکتاتوری قلب حاکم است. البته باید اکثریت مرم در احساساتی که توسط «پریسا» برانگیخته می‌شود، سهیم باشند. «پریسا» آنچه را که غیرعادی و نامتعارف است، کنار می‌گذارد و خواستار تصوراتی است که عمیقاً در ذهن انسان نقش بسته‌است: دختر حق ناشناس، پدر رها شده، کودکانی که در چمن می‌دوند، خیانت به وطن، خاطرهٔ نخستین عشق.{{سخ}}
«پریسا» ما را پیاپی به رقت وامی‌دارد و دوباره می‌گریاند. نخستین اشک می‌گوید: چقدر زیباست کودکانی که روی چمن می‌دوند! دومین اشک می‌گوید: چقدر زیباست، هیجان و رقتی که - از مشاهدهٔ کودکان – همگام با تمامی بشریت احساس می‌کنیم. تنها دومین اشک بازتاب «پریسا»ی حقیقی است. دوستی و برادری میان افراد بشر فقط بر اساس «پریسا» به وجود می‌آید.»<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =کوندرا | نام =میلان | پیوند نویسنده =میلان کوندرا | عنوان =[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/694812 بار هستی] | ترجمه =پرویز همایون‌پور| سال =۱۳۸۶| ش=۲|ناشر =نشر قطره | مکان =تهران |صفحه=۲۹۲| شابک =۹۷۸-۹۶۴-۳۴۱-۲۲۵-۸}}</ref>
 
حال به این بیندیشیدیم که ما در زندگی تا چه حد گرفتار «پریسا» هستیم. ما در زندگی روزمره‌مان و در رابطه با اطرافیان مان همواره به دنبال استعاراتی زیبا هستیم که احساسات ما و دیگران را تحت تأثیر قرار بدهد و یا بر روی دیگران اثری که می‌خواهیم بگذارد؛ استعاراتی که جز دروغ زیبا هیچ نیست.
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/wiki/کیچ»