فردگرایی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Hamid Hassani (بحث | مشارکت‌ها)
←‏اقتصاد: ویرایش جزئی
Fatranslator (بحث | مشارکت‌ها)
جز افزودن ناوباکس> {{جهان‌بینی}} (درخواست کاربر:Kian)+تمیز+
خط ۱:
{{بیطرفی}}
{{نوارکناری فردگرایی}}
'''فردگرایی''' یا '''فردباوری'''<ref>[http://news.gooya.com/politics/archives/2013/11/171297.php دولت- ملت و یکپارچگی ملی! گفتگو با داریوش آشوری]</ref>{{انگلیسی|individualism}} دیدگاه [[اخلاقی]]، [[فلسفه سیاسی]]، ایدئولوژی یا مرام اجتماعی است که بر ارزش اخلاقی [[فرد]] تأکید می‌کند.<ref name="britannica.com">http://www.britannica.com/EBchecked/topic/286303/individualism "Individualism" on Encyclopædia Britannica Online</ref><ref>[[Ellen Meiksins Wood]]. ''Mind and Politics: An Approach to the Meaning of Liberal and Socialist Individualism''. [[انتشارات دانشگاه کالیفرنیا|University of California Press]]. 1972. ISBN 0-520-02029-4. Pg. 6</ref> «فردیت» به یک تعبیر بدین معناست که هر آدمیزاد دارای خلوت و حریم خصوصیِ فیزیکی و روانی، و عقیده فردی و دیگر حقوق اساسی است که در هر شرایطی می‌بایست محترم شمرده شوند.<ref>در جستجوی "فردیت"، گمشده جوامع سنتی http://www.bbc.co.uk/blogs/legacy/persian/viewpoints/2013/06/post-596.html</ref> فردگرایان اِعمال اهداف و خواسته‌های شخص را ترویج می‌کنند و بنابراین برای [[استقلال]] و اتکای به نفس ارزش قائل می‌شوند<ref name="thefreedictionary.com">http://www.thefreedictionary.com/individualism "individualism" on The Free Dictionary</ref> و از این دفاع می‌کنند که منافع فرد باید نسبت به [[حکومت]] یا یک گروه اجتماعی در اولویت باشد،<ref name="thefreedictionary.com" /> و در عین حال با دخالت خارجی در امور شخصی توسط جامعه یا [[نهاد|نهادهایی]] چون دولت مخالفت می‌کنند.<ref
name="thefreedictionary.com" />
 
فردگرایی فرد را در مرکز توجه خود می‌نهد<ref name="britannica.com" /> و بدین ترتیب «با این بنیان اساسی شروع می‌کند که فردِ بشرْ در تقلای خود برای آزادی دارای اهمیت اساسی است.»<ref name="ReferenceA" /> لیبرالیسم، اگزیستانسیالیسم و آنارشیسم مثال‌هایی از جنبش‌های هستند که فرد بشر را چون واحدی مرکزی برای تحلیل در نظر می‌گیرند.<ref name="ReferenceA">[[L. Susan Brown]]. ''[[The Politics of Individualism: Liberalism, Liberal Feminism, and Anarchism]]''. BLACK ROSE BOOKS LID. 1993</ref> بنابراین فردگرایی «حق فرد برای آزادی و رسیدن به استعداهای نفس خویش» است.<ref>[[Ellen Meiksins Wood]]. ''Mind and Politics: An Approach to the Meaning of Liberal and Socialist Individualism''. [[انتشارات دانشگاه کالیفرنیا]]. 1972. ISBN 0-520-02029-4 Pg. 6-7</ref>
 
این لفظ همچنین برای اشاره به «کیفیت فرد بودن؛ فردیت» مربوط به داشتن «مشخصه فردی؛ یک [[ویژه‌خویی|ویژه‌خو]]» مورد استفاده قرار گرفته است<ref name="thefreedictionary.com" /><ref name="thefreedictionary.com" /> زین رو فردگرایی با منافع هنری و بوهمی و شیوه‌های زندگی که در آن گرایشی برای خویش آفرینی وجود دارد و همچنین با مواضع فلسفی و اخلاقیات [[اومانیسم|اومانیستی]].<ref>"The leading intellectual trait of the era was the recovery, to a certain degree, of the secular and humane philosophy of Greece and Rome. Another humanist trend which cannot be ignored was the rebirth of individualism, which, developed by Greece and Rome to a remarkable degree, had been suppressed by the rise of a caste system in the later Roman Empire, by the Church and by feudalism in the Middle Ages.[http://www.historyguide.org/intellect/humanism.html "The history guide: Lectures on Modern European Intellectual History"]</ref><ref>"Anthropocentricity and individualism...Humanism and Italian art were similar in giving paramount attention to human experience, both in its everyday immediacy and in its positive or negative extremes...The human-centredness of Renaissance art, moreover, was not just a generalized endorsement of earthly experience. Like the humanists, Italian artists stressed the autonomy and dignity of the individual."[http://www.britannica.com/EBchecked/topic/275932/humanism/11824/Anthropocentricity-and-individualism "Humanism" on Encyclopædia Britannica]</ref> مرتبط است تا سنت یا دیدگاه‌ها و رفتارهای توده‌ای مردمی<ref name="thefreedictionary.com" /><ref name="jstor.org">http://www.jstor.org/pss/2570771 Bohemianism: the underworld of Art by George S. Snyderman and William Josephs</ref>
 
فردگرایی را می‌توان جهان‌بینی‌ای تصور کرد که فرد در مرکز آن قرار دارد. اهدافِ فردی، ویژگی‌های منحصربه‌فرد، فرمان راندن بر خویشتن، کنترلِ شخصی در عین احترام به فردیت دیگران و توجه به مسائلِ اجتماعی از خصوصیاتِ این نوع جهان‌بینی است. [[جمع گرایی]] را نیز می‌توان وجودِ یک سری تعهدهای گروهی و متقابل میان اعضای گروه بدانیم که افراد موظف به اجرای آن‌ها هستند.<ref name="d">مبانی شناخت انسان– اثر مایکل آیزنک– ترجمهٔ ب. کوشا- چاپ اینترنتی – ویرایش اول ۱۳۸۷- (فصل اول) ص69-77 [http://www.4shared.com/dir/i3pcT7K6/mabani_shenakht_ensan.html نسخهٔ PDF]</ref>
 
اغلب پنداشته می‌شود آنچه در یک فرهنگ صادق است برای تک تکِ افرادِ درون آن فرهنگ نیز درست می‌باشد. به عبارتِ دیگر افراد درونِ یک فرهنگِ فردگرا، همگی فردگرا بوده (فرد محوری) و آنهایی که در فرهنگِ جمع‌گرا زندگی می‌کنند همگی جمع‌گرا هستند (جمع محوری). باید گفت که این دیدگاه همیشه صحیح نیست. تریاندیس و همکارانش (۲۰۰۱) چندین فرهنگ را مطالعه کردند و به این نتیجه رسیدند که تنها حدود % ۶۰ افرادی که در یک فرهنگِ فرد گرا زندگی می‌کنند فرد محور هستند. در فرهنگ‌های جمع گرا نیز حدود %۶۰ از افراد جمع محور بودند؛ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که بینِ خصوصیاتِ یک فرهنگ و افراد درون فرهنگِ مزبور رابطهٔ کاملاً مستقیم وجود ندارد.<ref name="d" />
 
هر انسان ادراکی از وجود خویشتن دارد که آن را می‌توان [[هویت]] شخصی یا خود نام نهاد. مجموعه این تصورات در یک کلیت کم وبیش منسجم وحدت می‌یابند و خودپنداشت فرد را می‌سازند. خودپنداشت مجموعه تصورات انسان دربارهٔ ویژگیهای درونی و برونی خویش است.<ref>Lapsley,D. H. (1988). Self,ego and identity:Integrative Verlag Inc</ref> همانگونه که انسانْ واجدِ خودپنداشتِ فردی می‌شود، بتدریج واجد تصوراتی از جامعه و فرهنگی که درآن زیست می‌کند نیز می‌شود که می‌توان آن راخودپنداشتِ جمعی نامید. خودپنداشت فردی ناظر به هویت شخصی و خودپنداشت جمعی ناظر به هویت جمعی و یا ملی است.<ref>مقاله برگزیده فردگرایی - پور حسین، رضا - عضو هیئت علمی دانشگاه تهران</ref>
خط ۲۲:
 
== فردگرایی و جامعه ==
در اجتماعی که فردیت اشخاص شکل نگرفته افراد از نظر روانی همه درهم‌گره‌خورده و وابسته به دیگرانند. در چنین جمع توده‌واری احساسات و افکار و واکنشها و سرنوشت افراد همه وابسته به یکدیگر و منبعث از مفاهیم مبهمی از قبیل «نظر جمع» یا رسم و رسوم و سنتهاست؛ افراد نه تنها تشویق نمی‌شوند که از خود نظری داشته باشند بلکه اغلب فقط آنگاه تأیید می‌شوند که به نظر جمع اقتدا کنند و همرنگ جماعت باشند. در چنین جوامعی حتی در مواردی کاملاً شخصی و فردی (نظیر انتخاب رشته دانشگاهی یا همسر و محل سکونت) نیز تصمیمات به صلاحدید خانواده و یا دستور بزرگان گرفته می‌شود. در چنین جمعی افراد از نظر احساس و اندیشه می‌توانند کاملاً وابسته به یکدیگر باقی بمانند و نسل به نسل خوشبختی و استقلال خود را به بهای جلب محبت و رضایت اطرافیان فدا کنند. در چنین شرایطی است که نقش احساسات و عواطف در تعاملات جمعی بسی برجسته‌تر از نقش عقلانیت و اندیشه می‌شود.<ref name="bbc.co.uk" />
 
فردگرایی بر این است که شخصی که در جامعه شرکت می‌کند سعی می‌کند منافع خودش را به پیش ببرد یا اقلاً این حق را مطالبه می‌کند که بدون لحاظ کردن منافع جامعه منافع خود را پی بگیرد (فردگرا الزاماً [[آنارشیسم اگوییستی|اگوییست]] نیست). هیچ فلسفه‌ای که [[قربانی کردن]] منافع شخصی فرد را برای اهداف بالاتر اجتماعی قربانی کند مطلوب فردگرا نیست. به هر روی، [[ژان-ژاک روسو|ژان ژاک روسو]]، ادعا می‌کند که مفهوم [[خواست عمومی]] در [[قرارداد اجتماعی (کتاب)|قرارداد اجتماعی]]<ref>'The Social Contract, trans. Maurice Cranston. Penguin: Penguin Classics Various Editions, 1968–2007.</ref> تنها مجموعهٔ خواست‌های فردی نیست و منافع فرد را به پیش می‌برد (قید قانون به خودی خود برای فرد مفید خواهد بود، چنان‌که فقدان احترام به قانون، از نظر روسو، الزاماً مستلزم شکلی از [[نادانی]] و تسلیم شدن به [[شور (احساس)|شور]] فرد به جای خودمختاری مرجح [[قرارداد اجتماعی (کتاب)|عقل]] است)
خط ۴۵:
تاریخ بشر پر است از قهرمانان و شیاطین فردگرا که یکدسته برای غرور خود قهرمان شده‌اند و دسته دیگر برای نفع جویی پیوسته خود شیطان. این نهاد دوپهلوی فردگرایی است که اگر به اصول اخلاقی انسان معتقد نباشد، به سرعت راه منفعت شخصی را می‌پیماید و چه بسا وقایع تلخی را نیز برای دیگران رقم می‌زند. بخصوص در فلسفه فردگرایی سیاسی، این آثار منفی پر رنگ تر می‌شوند. یک [[سیاست مدار]] فردگرا اگر تنها به منفعت خود بیندیشد برای رسیدن به این منفعت ممکن است ملتی را زیر پای خودش له کند. برای همین سیستم‌های [[دموکراسی|دموکراتیک]] ابزارهای کنترلی بسیار قدرتمندی (مانند روزنامه، دادگاه‌های بین‌المللی، مجلس و..) را برای مقابله با فردگرایی سیاسی بنیان گذاشته‌اند.<ref name="ReferenceB">مقاله فردگرایی و جمع گرایی محمدی، صالح - مقاله تحقیقاتی</ref>
 
روح فردگرایی بالنفسه بد نیست بلکه باید تحت کنترل باشد.<ref name="ReferenceB" /> در فلسفه سیاست، تئوری فردگرایی دولتی به این اشاره دارد که دولت باید حافظ آزادی فردگرایان باشد این مصونیت تا زمانی وجود دارد که این افراد نخواهند مانع آزادی دیگران گردیده و یا از دیگران به منظور نفع خود سوءاستفاده کنند. این تقابل با تئوری سیاسی جمع گرایان درجایی که زندگی فردگرایان تحت فشار قرار می‌گیرد و به آنها تحمیل بیرونی صورت می‌گیرد، رد شده و دو گونه تعریف را برای این منظور به وجود آورده‌است که «قریحه فردگرایی» و «آزادی فردگرایان» از آن جمله‌اند. فردگرایان به صورت عمده نگرانند که حقوقشان در تحمیل‌های محیط و جامعه تحت فشار قرار گیرد و برای همین نیز خواستار حمایت از حقوق فردگرایان هستند.
 
== اقتصاد ==
خط ۵۷:
 
'''۱- نیاز به مفاهیمی دقیق تر:''' در [[انتقاد از مفهوم فردگرایی]] فیسک (۲۰۰۲) می‌گوید:<ref name="d">مبانی شناخت انسان– اثر مایکل آیزنک– ترجمهٔ ب. کوشا- چاپ اینترنتی – ویرایش اول ۱۳۸۷- (فصل اول) ص75-76 [http://www.4shared.com/dir/i3pcT7K6/mabani_shenakht_ensan.html نسخهٔ PDF]</ref>
* در مورد فردگرایی" با این نوع دسته بندی [[رینهولد مسنر]]، [[وان گوگ]]، [[مهاتما گاندی]]، [[مایکل جردن]] و [[آدولف هیتلر]] همگی به عنوان انسان‌هایی فردگرا در یک ستون قرار می‌گیرند"!<ref name="d" />
* در مورد جمع گرایی نیز " این نوع دسته بندی تعهدات اجتماعی را با همه نوع گروه و شبکه‌های ارتباطی ترکیب می‌کند. در حالی که اشکالِ گوناگونی از [[جامعه]] وجود دارد و دلیلی ندارد که یک جامعه به دلیلِ تاکیدِ فرهنگی بر یک نوعِ رابطه، عضو پذیری و یا وظایف لزوماً سایر خصوصیاتِ دسته بندیِ اویزرمن را نیز دارا باشد. "<ref name="d" />
'''۲- رابطهٔ فردگرایی و جمع گرایی:''' در سال ۱۹۹۳ توسطِ تیمِ تحقیقاتیِ تریاندیس و در سال ۱۹۹۶ توسط گلفاند، تریاندیس و چان، تحقیقاتِ هافس تد (۱۹۸۰ و ۱۹۸۳) را مورد حمله قرار داد. تریاندیس و هکارانش، به [[مشاهده]] ی درجاتِ مختلفِ فرد گرایی و جمع گرایی در [[فرهنگ]]‌های مختلف پرداختند. یافتهٔ کلیدی آنها این بود که فرد گرایی و جمع گرایی اساساً [[مستقل]] از یکدیگر بوده و با یکدیگر [[همبستگی]] ندارند! این یافته فرضِ هافستد مبنی بر وجودِ یک همبستگی کاملاً منفی بینِ فرد گرایی و جمع گرایی را رد می‌کرد.<ref name="g">مبانی شناخت انسان– اثر مایکل آیزنک– ترجمهٔ ب. کوشا- چاپ اینترنتی – ویرایش اول ۱۳۸۷- (فصل اول) ص77 [http://www.4shared.com/dir/i3pcT7K6/mabani_shenakht_ensan.html نسخهٔ PDF]</ref>
 
خط ۷۵:
{{داده‌های کتابخانه‌ای}}
{{فلسفه اجتماعی و سیاسی}}
{{جهان‌بینی}}
[[رده:فردگرایی]]
[[رده:جامعه‌شناسی]]