زبان فارسی نو: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
با فرض حسن نیت ویرایش 5.160.205.254 (بحث) خنثی‌سازی شد. (توینکل)
خط ۱۴:
 
== تاریخچهٔ نام ==
گویش فارسیپارسی درباری یا دری، همان‌طور که از نامش برمی‌آید، بیشتر در دربار پادشاهان [[ساسانی]] به‌کار می‌رفت. مطابق با گفتهٔ [[ابن مقفع]]، در اواخر عصر ساسانی دو شاخه از زبان پارسی در میان مردم کاربرد داشت که به آنها به‌اختصار پارسی (پهلوی) و دری (پارسی درباری) می‌گفتند. پارسی یا همان [[زبان پهلوی]] ([[پارسی میانه]]) بیشتر در میان [[موبد|موبدان]]، دانشمندان و مردم [[استان پارس]] کاربرد داشت و دری را مردم شهرهای [[مداین]] و در دربار پادشاهان ساسانی بکار می‌بردند. با اینحال تردیدی نیست که کماکان زبان رسمی و اجرایی ساسانیان، پارسی میانه یا همان پهلوی بود.<ref>[http://www.iranicaonline.org/articles/dari مقالهٔ دری در دانشنامهٔ ایرانیکا، پاراگراف سوم و چهارم]</ref><ref>[http://loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-06ca6eb62ad149d6977de4535128e3fc-fa.html دری در لغت‌نامهٔ دهخدا]</ref>
 
زبان پارسی دری، علاوه بر دربار پادشاهان ساسانی، در بخش‌های شرقی امپراطوری ایران ([[خراسان]]) هم رواج داشت.<ref>[http://www.iranicaonline.org/articles/dari مقاله دری در ایرانیکا پاراگراف سوم]</ref> پس از تارش عربان تا زمان یعقوب لیث، زبان رسمی حکمرانانی که بر ایرانزمین حکومت می‌کردند، زبان عربی بود در این دوران سختگیری‌های فراوانی از سوی حکمرانان برای بکار بردن زبان پارسی وجود داشت. ([[یعقوب لیث]]) نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از ورود اسلام به ایران، به‌عنوان زبان رسمی ایران اعلام کرد و پس از آن دیگر کسی حق نداشت در دربار او به زبانی غیر از پارسی سخن بگوید.<ref>[[یعقوب لیث]]</ref>
خط ۲۰:
دکتر محسن ابوالقاسمی در کتاب «تاریخ زبان پارسی» آورده‌است:{{گفتاورد|«در سال ۲۵۴ هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل ایران را در شهر زرنج [[سیستان]] تأسیس کرد و زبان پارسی دری را زبان رسمی کرد که این رسمیت تا کنون ادامه دارد.»}}
 
در زبان پارسیفارسی از هر دو عنوان «پارسی» و «دری» و گاه «پارسی دری» برای [[زبان فارسی]] امروزی استفاده می‌کنند. در [[ادبیات پارسی]] هم واژه پارسی و دری را به یک معنا به‌کار می‌برند. برای نمونه، بیت معروف از [[ناصر خسرو قبادیانی]]، که مداحی شعرا و اشعار [[عنصری]] در وصف [[سلطان محمود غزنوی]] را نکوهش می‌کند:<ref>[[ناصرخسرو|و سلطان محمود]]</ref>
{{شعر}}
{{ب|من آنم که در پای خوکان نریزم|مر این قیمتی دُرّ لفظ دری را}}