فرخی سیستانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Chyah (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۳۵:
 
== پیشینه ==
پدر فرخی از ملازمان [[امیر خلف بانو]] آخرین امیر [[صفاری]] بود. علی بن جولوغ (فرخی) نخست در خدمت یکی از دهقان‌های توانگر سیستان بود و در نزد او شعر می‌گفت. فرخی با هدف پیشرفت از سیستان سفر کرده و به دربار چغانیان (در حدود [[ترمذ]] در جنوب ازبکستان امروزی) رفت. شعری در قالب [[قصیده]] سرود و آن را «با کاروان حله» نام نهاد؛ و شعر را به [[عمید اسعد چغانی]] وزیر امیر تقدیم کرد. معروف است که روز بعد فرخی قصیده‌ای به نام «داغگاه» ساخت و آن را برای امیر که در محل [[داغ زدن]] گوسفندان به عیش و نوش سرگرم بود برخواند. امیر و وزیر او که ظاهر ساده فرخی با جامه محلی سیستانی و پای‌افزار فرسوده او را دیده بودند انتظار چنین شعر استواری را از او نداشتند و با شنیدن آن به وجود آمدند. امیر چهل کره‌اسب به فرخی هدیه کرد و او را از نزدیکان دربارش قرار داد.
 
علی بن جولوغ نیز با تخلص '''فرخی''' در دربار [[صفاریان]]،صفاریان، [[چغانیان]] و [[غزنویان]] شعر می‌گفت. [[محمود غزنوی]] او را به ملک‌الشعرایی دربار منصوب کرد. پس از مرگ محمود در سال ۴۲۱ ق، فرخی به دربار [[سلطان مسعود غزنوی]] روی آورد و تا پایان عمر به ستایش این امیر [[غزنوی]] مشغول بود.
 
از آن‌جا که بیشتر قصاید فرخی در دربار غزنویان سروده شده است، ستایشگری و وصف در آن بسیار زیاد است؛ هرچند در میان شعرهای فرخی اشعاری نیز هستند که نکات آموزنده اخلاقی دربردارند. فرخی در سال ۴۲۹ ق در سنین جوانی در [[غزنه]] درگذشت.
 
از شاعر هم‌عصرش [[لبیبی]] در رثای اوست که:
{{شعر}}
{{ب| گر فرخی بمرد چرا عنصری نمرد؟| پیری بماند دیر و جوانی برفت زود}}