'''بل و اژدها''' داستانی است که در بخش چهاردهم اضافات کتاب [[دانیال]] نقل شده است و تنها به [[زبان یونانی]] موجود است. این بخش و بخش ۱۳ در نزد تمامی مسیحیان مورد قبول نیست و با اینکه [[کاتولیکها]] آن را به عنوان بخشی از [[کتاب مقدس]] قبول دارند، پروتستانها معمولاً آن را قبول ندارند و در کتابهای مقدس پروتستان این بخش وجود ندارد. با اینکه این فصل در نسخه اصلی کتاب مقدس جیمز پادشاه به سال ۱۶۱۱ وجود داشت.
[[پرونده:Daniel Bel et le dragon.jpg|بندانگشتی|upright|دانیال، بل و اژدها (فرانسه قرن 15۱۵).]]
[[پرونده:Kessler Daniel und König Cyrus im Tempel.jpg|بندانگشتی|upright|نقاشی استفان کسلر از دانیال و کوروش در معبد بل]]
== در کتاب مقدس ==
داستان این بخش، سه داستان مجزا ست که مربوط به حضور [[دانیال]] در کنار [[کوروش]] هخامنشی، پادشاه پارسیان است. " وقتی شاه آستیگ دار فانی را وداع گفت، کوروش پارسی پادشاهی را در دست گرفت، و دانیال یکی از همراهان او بود و در بین دوستان او بالاترین مقام را داشت. (14۱۴:1۱)"
داستان بل (14۱۴:1۱ تا 22۲۲) [[بت پرستیبتپرستی]] را مورد تمسخر قرار میدهد.میدهد؛ که در آن پادشاه (کوروش) از دانیال میپرسدمیپرسد "آیا به نظر تو [[بل]] یک خدای زنده نیست؟ آیا ندیدی که هر روز چه مقدار مینوشدمینوشد و غذا میخورد؟میخورد؟" که دانیال پاسخ میدهدمیدهد که بت بل از گلی درست شده است که با برنز پوشانده شده و نمیتواند بخورد و بیاشامد. شاه که از حرف دانیال عصبانی میشودمیشود دستور میدهدمیدهد هفتاد کاهن بل به او نشان دهند که بت چگونه غذا و نوشیدنیها را مصرف میکندمیکند. کاهنین از پادشاه درخواست میکنندمیکنند که هدایا را به طور معمول آماده کند (که "دوازده بسته آرد، چهل گوسفند و شش شیشه شراب" بود) و ورودی معبد را با انگشتر خود مهر و موم کند. اگر روز بعد بل این مواد را مصرف نکرده بود، کاهنین کشته شوند و اگر مصرف کرده بود دانیال از بین برود.
سپس دانیال کشف میکندمیکند که راه مخفی در معبد وجود دارد (با پاشیدن خاکستر در حضور شاه بعد از اینکه کاهنین معبد را ترک کردند) و نشان میدهدمیدهد که هدایای "«مقدس"» بل در واقع توسط کاهنین و زن و فرزندان آنان مصرف میشود،میشود، وقتی آنها شبانه از راه مخفی وارد معبد میشوندمیشوند.
وقتی روز بعد دانیال رد پای کاهنین را نشان میدهد،میدهد، کاهنین بل دستگیر شده، اعتراف میکنندمیکنند و راه مخفی را نشان میدهندمیدهند. آنان و زن و فرزندان آنها به مرگ محکوم میشوندمیشوند و دانیال اجازه پیدا میکندمیکند که بت بل و معبد
را نابود کند.
داستان دیگری در مورد اژدها نیز در این فصل ذکر شده است (14۱۴:23۲۳ تا 30۳۰)." «یک اژدهای بزرگ وجود داشت، که توسط مردم بابل پرستش میشدمیشد."» در این داستان خدای مورد نظر یک بت نبوده و بلکه یک حیوان بود.بود؛ ولیکن دانیال اژدها را با پختن یک کیک مخصوص که باعث منفجر شدن اژدها از درون میشودمیشود نابود میکندمیکند.
در اثر این اتفاق بابلیها عصبانی شده و میگویندمیگویند "«پادشاه یهودی شده است، او بل را نابود کرد، اژدها را کشت و کاهنین را از بین برد."» و آنها خواستار تحویل دانیال به آنان میشوندمیشوند.
داستان سوم، مربوط به دانیال در لانه شیر میشودمیشود. دانیال به طرز معجزه آسایی آسیب نمیبیند و توسط [[حبقوق]] پیامبر نجات داده میشودمیشود. "«بعد از هفت روز پادشاه به دیدن دانیال رفت و هنگامی که او از لانه شیرها بیرون آمد و دانیال را که نشسته بود دید، پادشاه شروع به گریه کرد و با صدای بلندی گفت: اوه ایاوهای خدای دانیال، هیچ خدایی غیر از تو وجود ندارد. پادشاه او را از لانه شیر بیرون آورد و دشمنان او را در لانه شیر انداخت و به محض وارد شدن آنان شیرها آنها را در برابر پادشاه از بین بردند."»