م.ا. بهآذین: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات: افزودن ردههای همسنگ |
|||
خط ۱۰۶:
در همین ایام با روزنامهٔ ''[[داریا]]''ی [[حسن ارسنجانی]] نیز همکاری قلمی داشت: «مقاله مینوشتم، داستان میدادم، مصاحبه میکردم. همه بیمزد و بیمنّت.» به مرور و با شناخت بیشتراز آرا و افکار ارسنجانی، راهش از او جدا شد و همکاریاش را با او قطع کرد.
در اواخر دههٔ ۳۰ سردبیری مجلهٔ ادبی-اجتماعی ''[[صدف]]'' و هفتهنامهٔ ''[[کتاب هفته]]'' و نشریهٔ ''[[پیام نو]]'' را
آنچه او از همه بیشتر دوست میداشت، نویسندگی بود. «من نویسندگی میخواستم، نویسندگی، کشش دردناک هستی من». نخستین اثر او در سال ۱۳۲۳ به صورت مجموعهداستانی به نام ''پراکنده'' به چاپ رسید. کتاب بعدی، با موضوعهای اجتماعی و به سبکی واقع گرایانه، ''بهسوی مردم'' نام داشت. نخستین رمان بلندش، ''دختر رعیت''، در حال و هوای جنبش جنگل سیر میکند و ''نقش پرند'' سخن از امید و زیباییهای زندگی میگوید. ''خانوادهٔ امینزادگان'' پس از آن که دو فصلش در سالهای ۳۶ و ۳۷ برای نخستین بار در مجلهٔ ''صدف'' به چاپ رسید، ناتمام باقی ماند. ''مهرهٔ مار''، ''شهر خدا'' و ''از آن سوی دیوار''، داستانی ضد جنگ، از دیگر مجموعهداستانهای بهآذین در سالهای پیش از انقلاب ۵۷ هستند. ''مرگ سیمرغ''، ‘‘مانگدیم و خورشیدچهر''، ''سایههای باغ''، ''چال'' و بسیاری داستانهای کوتاه دیگر، از جمله شماری که در مجلهٔ ''[[چیستا]]'' چاپ شدند، از دیگر آثار داستانی فراوان او در سالهای پس از انقلاباند.
خط ۱۲۲:
پس از آزادی از زندان نیز، علیرغم عوارض شکنجههای دوران بازداشت، آثاری از خود برجای گذاشت. زبان نوشتهها و ترجمههای او فاخر و رنگین است و آهنگ جملهها و واژهها در آن جای والایی دارد.
بهآذین دربارهٔ وظیفهٔ هنر و ادبیات گفته است: «... که میتوان و باید به یاری هنر جامعه را دگرگون کرد و شاعران و نویسندگان در برابر مردم و تکامل اجتماعی متعهد و مسئول
پیشتر، هنگامی که در زندان قصر بود، در گفتاری با دیگر زندانیان سیاسی، گفتهبود:
|