صفی‌علی‌شاه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز تمیزکاری و اصلاح متن‌‌‌‌‌ با استفاده از AWB
جز یادکرد تکراری، + ماژول گروه‌بندی ارجاع با استفاده از AWB
خط ۴:
 
== سالهای نخست زندگی ==
حاج میرزا حسن اصفهانی، در سوم شعبان ۱۲۵۱ [[هجری قمری]] در شهر اصفهان بدنیا آمد. پدرش [[محمدباقر اصفهانی]] بود<ref>شرح حال رجال ایران، اثر: مهدی بامداد، چاپ اول، جلد اول، صفحه: ۳۳۹</ref> که وی نیز لقب صفی داشت.<ref name="ReferenceC">جستجو در احوال و آثار صفی علیشاه، اثر: دکتر عطاکریم برق، چاپ اول، صفحه: ۱۱</ref> پدرش تاجر بود، از اصفهان به یزد رفت و در آنجا مسکن گزید. وی خردسالی و نوجوانی خود را در یزد گذرانید و تا ۲۰ سالگی در این شهر بود<ref name=ToolAutoGenRef2>زبدةالاسرار (شرح حال خودنوشت صفی علیشاه در مقدمه کتاب)، اثر: صفی علیشاه، چاپ چهارم، صفحه: ۵</ref> و تحصیلات خویش را در این شهر به انجام رسانید.<ref name="ReferenceC"/>
 
وی در سن ۲۱ سالگی، و به سال ۱۲۷۲ هجری قمری به شیراز رفت و به میرزاکوچک [[رحمت علیشاه]] سر سپرد و جزو مریدان او گردید و به اصطلاح دراویش، به شرف توبه و تلقین از حضرتش مشرف گردید. وی همچنین در اوایل امر، علاوه بر شیراز، مدتی در کرمان و یزد نیز اقامت نمود و سپس به هندوستان رفت و برای چند سال در آن دیار اقامت نمود.<ref name="ReferenceA"/>
 
وی سپس از طرف هندوستان به حجاز رفت و آنطور که خود او در شرح حال خویش نوشته‌است، در این سفر با اغلب مشایخ ایران و هند و روم ملاقات کرد و از برخی مستفیض شد. وی بنابه گفتهٔ خود در هندوستان به تألیف زبدة الاسرار، که مثنوی منظومی در اسرار شهادت و تطبیق با سلوک الله‌است، پرداخت. هرچند که برخی با توجه به کمال و پختگی اشعار زبدة الاسرار، در نگارش این کتاب در جوانی صفیعلیشاه تردید کرده‌اند، و برخی نیز نوشته‌اند که وی در سالهای میانسالی خود و در موقع اقامت در کرمان، بنابه دستور استاد و مرشد خویش، رحمت علیشاه، تألیف و تصنیف کتاب زبدة الاسرار را آغاز نمود و آن را در هندوستان به انجام رسانید و در همان‌جا آن را به کمک یکی از ارادتمندانش که اهل بمبئی بود، به چاپ رسانید.<ref name=ToolAutoGenRef3>جستجو در احوال و آثار صفی علیشاه، اثر: دکتر عطاکریم برق، چاپ اول، صفحه: ۱۲</ref>
 
در سال ۱۲۸۰ هجری قمری، وی از راه هند به زیارت [[بیت الله]] مصمم شد، و در مراجعت خویش، مجدداً در هندوستان توقف نمود و از محضر عرفاً و مشایخ آنجا استفاده کرد. وی سپس و در سال ۱۲۸۵ هجری قمری، به عزم [[ارض اقدس]] رضوی، از راه [[عتبات عالیات]]، به سمت شیراز و یزد مراجعت کرد و از آنجا به تهران آمد.<ref>جستجو در احوال و آثار صفی علیشاه، اثر: دکتر عطاکریم برق، چاپ اول، صفحه: ۱۱ و ۱۲</ref>
خط ۱۷:
منورعلیشاه که مرشد او بود، چون اوضاع را چنین دید، خود در سال ۱۲۹۴ هجری قمری، از شیراز که مرکز ارشاد بود، به تهران آمد، که به قول [[مهدی بامداد]]، بساط و دستگاه درست شده توسط صفی علیشاه را خود بدست گیرد و یا مثلاً شیخ خود را تغییر داده، دیگری را به جای صفی علیشاه تعیین نماید. اما وی غافل از این بود که صفی علیشاه در مدت چند سال اقامت خود در تهران، جاده را کاملاً کوبیده و برای خویش صاف و هموار کرده بود و دیگر احتیاج به مرشد دیگری نبود؛ بنابراین از طرف شیخ به مرشد چندان اعتنایی نشد و بالطبع نزاع لفظی میان آنان درگرفت و مرشد مغلوبً و منکوبً به طرف شیراز عقب‌نشینی اختیار نمود و خود صفی علیشاه شاخص و مرشد گردید.<ref name="ReferenceA"/>
 
صفی علیشاه به دارالخلافه تهران آمد و در آنجا، چندی زندگانی کرد، ولی به علت نزاع قطبیت مابین مشایخ ''سلسله رحمت علی'' [مقصود لابد سلسله نعمت‌اللهی است که رحمت علیشاه قطب آن بود]، باز به دکن (حیدرآباد) رفت و خواست که باقی عمر خویش را در آنجا بگذراند، اما به این نیت توفیق نیافت و پس از چندی به تهران برگشت و در این شهر، تا پایان عمر خویش به کار تألیف و تصنیف و ارشاد پرداخت.<ref>جستجو درname=ToolAutoGenRef3 احوال و آثار صفی علیشاه، اثر: دکتر عطاکریم برق، چاپ اول، صفحه: ۱۲</ref>
 
هرچند که صفی علیشاه خود علت اقامت طولانی خویش در تهران را، در شرح حال خودنوشت خویش، امن تر بودن دارالخلافه برای امثال خود و همچنین حضور سلطان ناصرالدین شاه در این شهر و صاحب علم و هنر شدن و آداب انسانیت یافتن اغلب مردم در سایهٔ پادشاهی وی، ذکر کرده‌است.<ref>زبدةالاسرار (شرحname=ToolAutoGenRef2 حال خودنوشت صفی علیشاه در مقدمه کتاب)، اثر: صفی علیشاه، چاپ چهارم، صفحه: ۵</ref>
 
== خانقاه صفی علیشاهی ==
خط ۴۸:
 
== درگذشت ==
صفی علیشاه در روز چهارشنبه، ۲۴ [[ذی الحجه]] سال ۱۳۱۶ هجری قمری، و در سن ۶۵ سالگی، در خانقاه خویش که در سالهای پایانی عمرش، به صورت منزل شخصی او درآمده بود، درگذشت و در همان خانقاه به خاک سپرده شد.<ref name=ToolAutoGenRef4>شرح حال رجال ایران، اثر: مهدی بامداد، چاپ اول، جلد اول، صفحه: ۳۴۱</ref>
 
بعدها، بانو [[شمس الضحی نشاط اصفهانی]]، یگانه فرزند صفی علیشاه، این خانقاه را وقف نمود و بعد از آن، مریدان و ارادتمندان صفی علیشاه، در روزهای یکشنبه به هنگام عصر در آن خانقاه جمع می‌شوند تا، رشتهٔ اخوت و ارتباط قلبی و روحانی خویش را، تقویت نمایند.<ref name="ReferenceC"/>
خط ۵۵:
 
== آثار ==
حاج میرزاحسن صفی علیشاه، فاضلی محقق، و شاعر و دانشمندی عالیمقام بود و آثار ارزنده‌ای از خود به یادگار گذارد<ref>شرح حالname=ToolAutoGenRef4 رجال ایران، اثر: مهدی بامداد، چاپ اول، جلد اول، صفحه: ۳۴۱</ref> که فهرست آنها، از این قرار است:
* تفسیر منظوم قرآن، که چندین بار به چاپ رسیده، اما علی‌رغم تصریح مکرر صفی علیشاه به سرودن آن، برخی سرودن تفسیر منظوم را به دیگری نسبت می‌دهند.
* [[دیوان اشعار]]
خط ۶۱:
* زبدة الاسرار، مثنوی مفصلی به وزن [[مثنوی معنوی]]، که در اسرار شهادت و تطبیق با سلوک الله سروده شده‌است.
* عرفان الحق
* میزان المعرفة<ref name=ToolAutoGenRef1>زبدةالاسرار (شرح حال خودنوشت صفی علیشاه در مقدمه کتاب)، اثر: صفی علیشاه، چاپ چهارم، صفحه: ۷</ref>
 
== دربارهٔ او ==
مهدی بامداد در کتاب [[شرح حال رجال ایران]]، دربارهٔ صفیعلیشاه چنین اظهار نظر کرده‌است:
 
{{نقل قول|نامبرده مانند اکثر مؤسسین و سرسلسله‌ها، مرد بسیار زرنگی بوده و تکلیف خود را به خوبی می‌دانسته، که چه باید بکند. [از جمله] وی برای جانشینی خویش [[علیخان قاجار دولو ظهیرالدوله]] را برگزید [که از رجال مهم و برجسته قاجاری و داماد [[ناصرالدین شاه]] و وزیر تشریفات خاصه همایونی در دربار او بود]. هرچند پس از او، بساطش دیگر زیاد رونقی پیدا نکرد.}}<ref>شرح حالname=ToolAutoGenRef4 رجال ایران، اثر: مهدی بامداد، چاپ اول، جلد اول، صفحه: ۳۴۱</ref>
 
همچنین دکتر تقی تفضلی، در مقدمه‌ای که بر دیوان صفی علیشاه نوشته، دربارهٔ او می‌نویسد:
 
{{نقل قول|جمعی کثیر به صفی علیشاه ارادت می‌ورزیدند و او را قطب سلسله نعمت‌اللهی می‌شناختند. صفی علیشاه مردی دانا و سخن سنج و نیک محضر و خوش صحبت بود و مریدانش از او کرامت‌ها نقل می‌کنند.}}<ref>زبدةالاسرار (شرحname=ToolAutoGenRef1 حال خودنوشت صفی علیشاه در مقدمه کتاب)، اثر: صفی علیشاه، چاپ چهارم، صفحه: ۷</ref>
 
== پانویس ==