حجت بن الحسن: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌شده][نسخهٔ بررسی‌شده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز یادکرد تکراری، + ماژول گروه‌بندی ارجاع با استفاده از AWB
←‏تاریخچه اعتقاد به امام دوازدهم و غیبت: بازگردانی جمله حذف شده در ویرایش های قبلی
خط ۱۲۱:
به نوشته امیرمعزی برای اولین بار اشاره به دو غیبت امام دوازده را در آثار [[ابوسهل نوبختی]] می‌بینیم که به قول او دومی از اولی سخت‌تر است. از او دو نظریه در مورد امام غایب در منابع متاخر ذکر شده‌است. یکی اینکه امام دوازدهم مرده‌است و فرزند او از دیدگان پنهان شده‌است و امامت از این فرزند به فرزند بعدی منتقل می‌شود تا زمانی که امام خود را بر مسلمانان علنی نماید. دیگر آنکه وجود او بصورتی روحانی باقی‌مانده‌است. به نوشتهٔ امیرمعزی هیچ‌کدام از این دو تئوری در اعتقادات متاخرتر شیعه ادامه پیدا نکرده‌است.<ref name="Amir"/> به گفته وی تنها از زمان [[شیخ کلینی رازی|شیخ کلینی]] بود که اعتقاد به وجود امام دوازده در منابع شیعه به تواتر به چشم می‌خورد. پذیرش این دیدگاه در ابتدا با مقاومت بسیاری از سوی خود شیعیان مواجه شد. در مقدمهٔ کتاب [[الغیبة (نعمانی)|الغیبة]] (تألیف حدود ۳۳۳ تا ۳۴۲ ق). به قلم [[ابوعبدالله محمد بن جعفر نعمانی|ابن ابی زینب نعمانی]] (وفات ۳۶۰ ق). ، نویسنده تأسف می‌خورد که اکثریت شیعیان امام دوازدهم را نمی‌شناسند و حتی وجود او را قبول ندارند. ابن بابویه (شیخ صدوق) مشاهدات مشابهی دارد هنگامی که او با سیل سؤالات شیعیان خراسان مواجه شده بود که از هویت امام دوازدهم می‌پرسیدند.<ref name="Amir"/>
 
در این زمان محدثان شیعه سعی در اثبات وجود امام شیعه و برطرف کردن شک موجود در میان شیعیان نمودند.<ref name="Sachedina 1981 79"/><ref name="Modarressi 1993 99–102">{{harvnb|Modarressi|1993|pp=99–102}}</ref> به نوشته [[سید حسین مدرسی طباطبایی|مدرسی]] از راویان سنّی حدیث، گفتاری منسوب به پیامبر رسیده است که بر اساس آن دوازده خلیفه پس از او خواهند بود که همگی از قبیله قریش هستند <s>(و اینکه پس از این دوازده خلیفه هرج و مرج بر جامعه حکمفرما خواهد بود)</s>. این گفتار خیلی پیشتر از غیبت امام دوازدهم شیعیان در سال ۲۶۰ هجری رواج داشته است. بطور قطع این حدیث هم در زمان امویان و در حمایت از مشروعیت ایشان و هم در زمان جنبش‌های ضد اموی برسر زبان‌ها بود (به‌گفته سید حسین مدرسی محدثان شیعه حتی حدیث دوازده خلیفه را حدیثی ضد شیعی می‌دانستند و آنرا «بایکوت» کرده‌بودند). بنابرین هیچ‌کس نمی‌تواند ادّعا کند که این گفتار به هیچ عنوان نوشته امامیه در دوران پس از غیبت بوده باشد. در واقع هیچ شاهد مکتوبی از دهه‌های آخر سده سوم هجری وجود ندارد که نشان دهد این گفتار هیچ‌گاه توجه راویان شیعه حدیث را جلب کرده بوده یا کسی در جامعه شیعه فکر کرده باشد که این حدیث می‌توانسته مربوط به آنها بوده باشد. تا حدود سال ۲۹۵ هجری که شیعیان دنباله‌رو انتظار داشتند امامت تا آخرالزمان ادامه پیدا کند و تعداد امامان را بیش از این می‌دانستند، در ابتدا توجهی به این حدیث نمی‌کردند. شیعیان در این زمان متوجه «حدیث دوازده خلیفه» شدند. از این زمان بود که محدثان شیعه آنقدر حدیث در مورد دوازده بودن تعداد امامان یافتند که خود مبنای کتاب‌های مستقلی در این باب شد.<ref name="Modarressi 1993 99–102"/> ایتان کولبرگ با ذکر این مطلب که تمایل به عدد دوازده جایگاه ویژه‌ای در تمدن‌های باستانی داشته‌است می‌نویسد. احتمالاً روایات تورات و انجیل در مورد «دوازده قبیلهٔ بنی‌اسرائیل» و «دوازده حواریون عیسی»، ریشهٔ ترجیح اسلامی برای نسبت دادن عدد دوازده بر شمار رهبران بوده‌است. به عنوان مثال از واژه «نقبا» نه فقط برای ۱۲ قبیله بنی‌اسرائیل (اشاره شده در قرآن)، بلکه برای دوازده نمایندهٔ پیامبر در اهالی مدینه یا دوازده رهبری که قیام عباسیان علیه امویان را رهبری کردند نیز استفاده شده‌است. یا یکی از غلات شیعه به نام ابومنصور عجلی (اعدام در سال ۱۲۱/۷۳۸) خود را ششمین پیامبر از سلسله ۱۲ پیامبری معرفی کرد که آخرین آنها «قائم» خواهد بود.<ref>{{harvnb|Kohlberg|1976|p=529}}</ref> به هر حال اشارات زیادی در تورات و انجیل در حمایت از اینکه عدد دوازده، عدد مربوط به تعداد «مؤمنان برگزیده» است وجود دارد (هر چند به همین میزان، اشارات زیادی در [[مکاشفه یوحنا]] در حمایت اینکه عدد ۴ یا ۷ تعداد برگزیدگان است وجود دارد).<ref>{{harvnb|Amir-Moezzi|1994|p=107}}</ref>
 
به نوشته ساشادینا دغدغهٔ اصلی بزرگان شیعه در این زمان اثبات وجود واقعی فرزند حسن عسکری و معرفی او به عنوان امام غایب به شیعیان بود. با کوشش‌های شماری از متکلمان و محدثان شیعه امامی مانند [[ابوسهل نوبختی]] (و. ۹۲۳ م). ، ابوجعفر [[ابن قبه]] (وفات حدود ۳۱۹ ق). ، کلینی (و. ۳۲۹ ه.ق. / ۹۴۱ م). ، [[نعمانی]] و بخصوص [[شیخ صدوق|ابن بابویه]] (و. ۳۸۱ ه.ق. / ۹۹۱ یا ۹۹۲ م). اثر ارزنده او ''[[کمال الدین و تمام النعمة|کمال الدین]]'' که معمار و تبیین کنندهٔ نظریه امام غایب و دوران غیبت و ظهور منجی بخش امام غائب است، این هدف حاصل آمد.<ref name="Amir"/> در این زمان کلینی در احادیث باب غیبت کتاب [[اصول کافی]]، که در خلال این دوره گردآورده‌بود، به موضوع غیبت و علت آن پرداخته‌است.<ref>{{harvnb|Sachedina|۱۹۸۱|pp=۸۳–۵}}</ref> بخصوص نعمانی در کتاب [[الغیبه]] به تبیین نظریهٔ غیبت از طریق احادیث پرداخت و او برای نخستین بار اصطلاحات «غیبت صغری» و «غیبت کبری» را به کار برد.<ref>{{harvnb|Sachedina|۱۹۸۱|p=۸۳}}</ref> پس از وی [[شیخ صدوق|ابن بابویه]] (و. ۹۹۱–۹۹۲) در کتاب [[کمال‌الدین و تمام‌النعمة|کمال الدین]] در خصوص گردآوری احادیث مربوط به امام دوازدهم و غیبت وی کوشید.<ref>{{harvnb|Sachedina|۱۹۸۱|p=۷۹}}</ref> به گفتهٔ [[عبدالعزیز ساشادینا]]<ref group="یادداشت">Abdulaziz Sachedina</ref> در فاصله زمانی نوبختی و هنگامی که شیخ مفید (و. ۴۱۳ ه.ق. / ۱۰۲۲ م). مطالب خود را دربارهٔ امام دوازدهم ارائه داد، موضوع جانشینی حسن عسکری در بین شیعیان امامی جا افتاده بود.<ref>{{harvnb|Sachedina|1981|pp=40–41}}</ref> به هر شکل، تا سالهای پایانی غیبت صغری، مصادف با دهه سی و چهل قرن دهم میلادی اکثریت شیعه امامیه، امامت امام دوازدهم از نسل حسن عسکری را پذیرفته بودند.<ref>{{harvnb|Momen|1985|pp=164}}</ref>