[[آیتالله منتظری]] درخاطرات خود مینویسد:<ref>{{یادکرد کتاب | عنوان=(انتقاد از خود صفحه ۸۰) | تاریخ بازبینی=۰۴ سپتامبر ۲۰۱۳}}</ref>
::{{کوچک}}درهماندر همان روزهایی که مصادف با افشای جریان [[مک فارلین]] بود، روزی آقای امید نجفآبادی نزد من آمد و گفت: من قبل از انقلاب باشخصی به نامبهنام [[منوچهر قربانیفر]] دوست بودم و او آن زمان برای چاپ [[تحریرالوسیله]] و حکومت اسلامی و …و… مبالغ قابل توجهی به من کمک میکرد. حال او دلال اسلحه شده و با مقامات [[آمریکا]] و [[انگلیس]] نیز رفتوآمد دارد واوو او واسطه خرید [[موشک تاو]] توسط ایران ازآمریکاستاز آمریکاست. مرحوم امید درادامهدر ادامه گفت: آقای قربانیفر میگوید من دراینجادر اینجا مطالبی دربارهٔ آینده رهبری میشنوم و مطالبی بین هیئت اعزامی ایران از طرف [[هاشمی رفسنجانی]] به ریاست فرزند یا برادرزاده او با [[کاخ سفید]] و مشاور [[رونالد ریگان]] درچنددر چند محور ردوبدلرد و بدل میشود. از جمله در مورددرمورد صدور انقلاب یا به قول آمریکاییها صدور تروریسم و دخالت ایران در سایر کشورها و نیز تضمین آینده نظام و رهبری و همچنین آزادی گروگانهای لبنانی. دراین مذاکرات هیئت ایرانی در همه موارد سعی کرده رضایت آمریکاییها را فراهم آورد.{{پایان کوچک}}
قربانی فر که امید نجف آبادی از وی برای تبلیغات کمک میگرفته است بنا به اسنادی با ساواک و اسراییل همکاری داشته است، در شرکت ایرانی - اسراییلی «استار لاین» که نفت ایران را به اسراییل صادر میکرده فعالیت داشته و با وابسته نظامی اسراییل در ایران Yaakov Nimrodi ارتباط داشته است که مأموریت آموزش و تربیت نیروهای ساواک را بر عهده داشته و با نفوذترین چهره اسراییلی در ایران بوده است.<ref>{{یادکرد وب | نشانی=he Iran Deception: REAGAN'S GREATEST CRISIS: CHAPTER 3: Enough to Make a Middleman Smile | عنوان=http://articles.latimes.com/1986-12-28/news/ss-753_1_adnan-khashoggi/2 | ناشر=Los Angeles Times}}</ref>
آیتالله منتظری در خاطرات خود هم چنین مینویسد:<ref>{{یادکرد کتاب | عنوان=(خاطرات آیتالله منتظری پیوستهای ۱۳۲ الی ۱۳۵) | تاریخ بازبینی=۰۴ سپتامبر ۲۰۱۳}}</ref>
::{{کوچک}}آقایان برای خریداسلحهخرید اسلحه روابط مخفیانهای با آمریکاییها برقرار کرده بودند و مک فارلین مشاور رئیس جمهورآمریکا و همکاران او به طوربهطور مخفیانه و پاسپورت جعلی وارد کشور شدند. سپس با نامههای آقای منوچهر قربانیفر این مسئله برای ما برملاشدبرملا شد. آقای قربانیفر فتوکپی نامههای خود به آقای کنگرلو را به وسیلهبهوسیله آقای امید نجفآبادی برای من فرستاد و طبعاً جریان مک فارلین در بیت ما مطرح شد. البته من اصلاً قربانیفر را ندیدهام و نامههای قربانیفر را ظاهراً سید مهدیسیدمهدی توسط یکی از دوستانش به الشراع رسانده بود و آقایان با علم کردنعَلَمکردن این مسایل میخواستند به طرفهای آمریکایی خود بفهمانند که ما با طرفداران صدور انقلاب،انقلاب (به قول آمریکاییها تروریسم،تروریسم) و با مخالفان این مذاکرات و افشاکنندگان آن برخورد کردهایم. درآندر آن زمان بسیاری از تلکسهایی که بر روی منزل ما میآمد از همین موضوع حکایت داشت.{{پایان کوچک}}