'''هری پاتر و یادگاران مرگ''' {{انگلیسی|Harry Potter and the Deathly Hallows}} نام هفتمین و آخرین کتاب از مجموعهٔ کتابهای داستانی [[هری پاتر]] است. این کتاب در [[۲۱ ژوئیه]] [[۲۰۰۷ (میلادی)|۲۰۰۷]] به بازار عرضه شد.
کتاب هفتم به ویژه از این نظر هیجان انگیز است که سرنوشت نهایی قهرمانان مجموعه داستانهای هری پاتر را روایت میکند.
خط ۳۲:
== داستان کتاب ==
داستان از خانه [[لوسیوس مالفوی]] آغاز میشود. جایی که [[لرد ولدمورت]] و مرگخوارانمرگخواران نقشه به قتل رساندن [[هری جیمز پاتر|هری پاتر]] را به دلیل بی اثربیاثر شدن جادوی باستانی مادرش در هفدهمین سالروز تولد او میکشند.
در همین حال هری بهمراهبه همراه رون و هرمیون به دنبال جان پیچهای[[جانپیچ|جانپیچهای]] ولدمورت (گنجینههایی که ولدمورت تکههایی از روح خود را در آنها برای رسیدن به جاودانگی گذاشتهاست) ماجراهایی را دنبال میکنند که به کشته شدن بعضی از شخصیتهایشخصیتهای اصلی داستان میانجامد و در این راه هری به راز وسیلههای مرگباری که صاحبش را به قدرت ارباب مرگ بودن میرساند پی میبرد که آنها از ۳ چیز تشکیل شدهاند:
* ابرچوبدستی که به نامهای چوب مرگ و چوبدستی سرنوشت نیز معروف است (چوبیک دستیچوبدستی از چوب درخت اقطی-یاس کبود- که آخرین صاحبش دامبلدور بودهاست)
* سنگ زندگی مجدد (سنگ انگشتر پدریزرگپدربزرگ ولدمورت که توسط دامبلدور در کتاب ششم، جان پیچجانپیچ درون آن نابود شد)
* شنل نامرئی اصلی (شنلی که از پدر هری به او ارث رسیدهاست)
در این کتاب دربارهٔ گذشتهگذشتهٔ [[آلبوس دامبلدور|دامبلدور]] به این حقیقت پی میبریم که پدر دامبلدور، «پرسیوال»، جنون مشنگ آزاریمشنگآزاری نداشته و در «آزکابان» (زندان جادوگرها) مردهاست.
همچنین مشخص میشود [[سوروس اسنیپ|اسنیپ]] شخصیت منفوری نیست، بلکه در واقع طرفدار دامبلدور بوده که خود را در میان طرفداران لرد سیاه جازده بوده تا [[محفل ققنوس]] را از نقشهها با خبرباخبر کنند. [[اسنیپ]] به دست [[لرد ولدمورت]] برای بدست آوردن مالکیت ابرچوبدستی کشته میشود و به هنگام مرگ خاطرات خود را به هری منتقل میکند و در اینجاست که [[هری جیمز پاتر|هری]] میفهمد اسنیپ علاوه بر اینکه همواره طرفدار او بوده، مادر هری را هم از صمیم قلب دوست داشته و در واقع عاشقش بودهاست وبعلتو به علت عشق به مادر هری سپرمدافعسپر مدافع او نیز همشکلمثل باسپر مدافع مادر هری یک گوزن ماده بودهاست. غیر از اسنیپ تعداد زیادی هم در این قسمت کشته میشوند از جمله «هدویگ» جغد هری، [[الستور مودی]]، [[دابی|دابی جن خانگی]]، [[فرد ویزلی]]، [[ریموس لوپین]]، [[نیمفادورا تانکس]] و ...
فصل آخر به رودررویی هری و دشمن اصلیش، لرد ولدمورت، میپردازد.
در پایان ۱۹ سال بعد [[هری جیمز پاتر|هری]] و [[جینی ویزلی]] ازدواج کرده و سه فرزند با نامهاینامهای جیمز، آلبوس- سوروس و لیلی دارند و در کنار آنهاآنها هم [[رون ویزلی]] و [[هرمیون گرنجر]] هم با هم ازدواج کرده و دو فرزند دارند و هری پدرخوانده فرزند لوپین، «تد لوپین» شدهاست.
و کتاب با این جمله تمام میشود: «''۱۹ سال بود که جای زخم هری درد نگرفته بود. همه چیز عالی بود.''»