ولادیمیر مایاکوفسکی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Kourosh Tehrani (بحث | مشارکت‌ها)
افزودن و تصحيح پيوند
خط ۷۱:
'''ولادیمیر ولادیمیروویچ مایاکوفسکی''' {{به روسی| Влади́мир Влади́мирович Маяко́вский}} (زادهٔ [[۱۹ ژوئیه|۱۹ ژوئیهٔ]] [[۱۸۹۳ (میلادی)|۱۸۹۳]] - درگذشتهٔ [[۱۴ آوریل]] [[۱۹۳۰ (میلادی)|۱۹۳۰]]) [[شاعر]] و [[دراما|درام‌نویس]] [[فوتوریست]] (آینده‌گرای) انقلابیِ روسی بود.
 
از ولادیمیر مایاکوفسکی به‌عنوان یکی از نوابغ [[هنر]] در [[اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی|هنر شوروی]] یاد می‌شود.<ref>[http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2010/11/101120_l10_communism_art_ussr.shtml هنر کمونیستی؛ موسیقی در شوروی]، [[بی‌بی‌سی فارسی]]</ref>
 
== زندگی‌نامه ==
خط ۷۸:
وی در دوران خلاقیت و فعالیت‌های هنری یکی از استادان سبک [[فوتوریسم]] بود و همگام با خیزش‌های انقلابی در روسیه رشد یافت و پس از [[انقلاب بلشویکی روسیه]] و در دوران حکومت [[شوروی]] یکی از نام‌آورترین شاعران عصر خود بود.
 
این شاعر [[فوتوریسم|فوتوریست]] انقلابیِ روسی از ۱۴سالگی به عضویت [[حزب بلشویک]] درآمد و از سال‌های قبل از انقلاب، فعالیت هنری و سیاسی خود را آغاز کرد. وی در شعر روسی [[وزن شعر|وزن]]، الفاظ، عبارات، [[تمثیل (ادبیات)|تمثیل‌ها]] و [[استعاره|استعارات]] تازه و بدیع پدید آورد. با دنبال‌کردن سبک آینده‌گرایانه آثار خود را خلق می‌کرد، ولی به همه اصول این سبک پای‌بند نبود و روش خاص خودش را داشت.
 
مایاکوفسکی از اتخاذ هیچ وسیله‌ای برای انتشار افکار و آثار خود باک نداشت و حتی در کوچه‌ها قدم می‌زد و برای مردم شعر می‌خواند. حکایت می‌کنند:{{چه کسی؟}} {{گفتاورد|«در سال‌های جنگی داخلی در روسیه او به جبهه‌های جنگ می‌رفت و در [[سنگر]]ها اشعار خود را برای سربازان می‌خواند. مردم از اشعار او الهام گرفته، بی‌محابا به جنگ می‌شتافتند. او با صدایی رسا و پرجوش‌وخروش در رادیو آثار خود را می‌خواند و مردم آن اشعار را فوراً حفظ می‌کردند...»}}
خط ۸۶:
مایاکوفسکی از اشعار کلاسیک لذت می‌برد اما بندهٔ آن‌ها نمی‌شد. او می‌گفت: هنر باید با زندگی درآمیخته شود. یا باید در هم آمیخته شود یا باید نابود شود.
 
مایاکوفسکی در سال [[۱۹۳۰ (میلادی)|۱۹۳۰]] به ضرب [[گلوله]] در پی بن‌بستی عاطفی و نیز ممنوع‌الخروج بودن از خاک شورویشوروی، به ضرب [[گلوله]] [[خودکشی]] کرد. وی پیش از مرگ بر برگه‌ای نگاشت: «برای همه... می‌میرم...».
 
«قدمم{{سخ}}