فر: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز تمیزکاری و اصلاح متن‌‌‌‌‌ با استفاده از AWB
خط ۱:
{{تغییر مسیر|فره|شاعر و موسیقیدان فرانسوی|لئو فره}}
{{دیگر کاربردها}}
'''فرّ''' یا '''فَرّه'''، مفهومی در [[اساطیر ایران|اساطیر ایرانی‌است]]. فر موهبت یا فروغی ایزدی <ref name="دوستخواه ۱۰۱۷">دوستخواه ۱۰۱۷</ref> است که شخص با انجام خویشکاری‌های خود<ref>بهار ۱۵۶</ref> و رسیدن به درجه‌ای از کمال به دست می‌آورد. عضو هر [[طبقهٔ اجتماعی]] می‌تواند فرّ مربوط به خود را بدارد. در [[اساطیر ایران]] ترکیب‌های فرّهٔ ایزدی، فرّهٔ شاهی، فرّهٔ ایرانی، فرّهٔ کیانی، فرّهٔ موبدی و فرّهٔ پهلوانی بیشتر از بقیه به کار رفته‌اند. مشروعیت شاهان وابسته به فره‌مندی ایشان بود. شاه مشروع شاهی بود که دارای فرّه شاهی که گاه به صورت فرّهٔ ایزدی هم ذکر می‌شود باشد. فر تنها متعلق به افراد/ایرانیان پاک است و با بدی کردن و غرور و امثال آن هم از دست تواند رفت. در اساطیر ایران مواردی هست که به سبب غرور یا خطاهای بزرگِ شاه فره از وی گسسته و مشروعیت از دست رفته‌است. دو مثال [[نوذر]] و [[جمشید]] قابل ذکرند.
 
== نمودهای فر ==
بارزترین جلوهٔ فر تابندگی آن است. کسی که دارای فرّه است رخساری تابنده می‌دارد. به تابندگی افراد فره‌مند در اساطیر بسیار اشاره شده‌است. مثلاً در ''[[شاهنامه]]'' چون [[طهمورث]] از بدی پالوده می‌گردد فرهٔ ایزدی از او تافتن می‌گیرد. معروف‌ترین این تابندگی‌ها [[جمشید]] راست چنان‌که جزء دوم نام وی ''شید'' به معنی درخشان است و نام اصلی وی ''جم'' است.
 
فرّ هنگام گسستن از افراد یا پیوستن به ایشان نمودهای دیگری هم می‌یابد. برای نمونه فرّه از جمشید در هیئت مرغی (مرغ وارغنه) گسست<ref>زامیاد یشت بندهای ۳۴ تا ۳۸</ref> و یا در هیئت غُرمی (=میش کوهی) به تک در پی [[اردشیر بابکان]] روان بود تا سرانجام به وی پیوست.<ref>برای نمونه «به دمّ سواران یکی غرم پاک/چو اسپی همی برپراگند خاک» (ب ۳۱۲۱۷) برای خواندن جزئیات بیشتر نگاه کنید به شاهنامه [«گریختن اردشیر از پیش اردوان» ] (ص ۱۳۹۲–۱۳۹۴)</ref> فرّه در هیئت غرم روایتی‌است که در ''[[شاهنامه]]'' آمده‌است. در ''[[کارنامه اردشیر بابکان|کارنامهٔ اردشیر بابکان]]'' هم روایتی مشابه ذکر شده‌است که برّ‌ه‌ای از پس ایشان [اردشیر و کنیزکی که با وی گریخته بود] همی‌دوید.<ref>Kārnāmag ī Ardaxšīr ī Pābagān iv:11</ref>
 
== ریشه‌شناسی واژه ==
در اوستا این کلمه به صورت ''خورنه'' یا ''خورننگْه'' <ref name="دوستخواه ۱۰۱۷" /> آمده‌است. صورت [[فارسی میانه|پهلوی]] آن ''خورّه'' ''xwarrah'' و به معنی شکوه و خوشبختی‌است.<ref>مکنزی←xwarrah (ص. ۱۶۶).</ref> در نوشته‌های [[مانوی]] این واژه به صورت آشناتر ''farrah'' (با املای ''frh'' یا ''prh'') آمده‌است.<ref>Boyce → frh (p. 39){{چر}}</ref> در اواخر [[دوران ساسانی]] معنی فرّ تحول یافته و تبدیل به ''بخت'' شده بود. [[مهرداد بهار]] این تحول را به خاطر شرایط و فشار طبقاتی ساسانیان می‌داند که به موجب آن ورزیدن درست خویشکاری‌ها (چنانکهچنان‌که از مفهوم ابتدایی فر بر می‌آید) باعث به دست آوردن فرّه نمی‌شده‌است و نیز دست‌کشیدن از انجام خویشکاری‌ها موجب از دست دادن فرّه.<ref>بهار ۱۵۶–۱۵۷</ref>
{{بخش-خرد}}
 
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}
 
== فهرست منابع و مآخذ ==
* {{یادکرد|کتاب=اوستا، کهن‌ترین سرودهای ایرانیان ج۱|کوشش=گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه|چاپ=ششم|شهر=تهران|سال= ۱۳۸۱|ناشر = مروارید}}
سطر ۲۱ ⟵ ۲۲:
* {{یادکرد|نویسنده=مکنزی، دیوید نیل|کتاب=فرهنگ کوچک زبان پهلوی|ترجمه=مهشید میرفخرایی|ناشر=پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی|شهر=تهران|سال=۱۳۷۹|چاپ = دوم|شابک=ISBN 964-426-076-7}}
{{چپ‌چین}}
* Boyce, Mary. ''A word-list of Manichaean Middle Persian and Parthiran (ACTA IRANICA VOLUME II SUPPLEMENT)''. Reverse Index by Ronald Zwanziger. Teheran-Liege: Bibliotheque Pahlavi 1977
<!--*''The Kârnâmag î Ardashîr î Babagân''. Translated by Darab Dastur Peshotan Sanjana, B.A. , 1896. http://www.avesta.org/mp/karname.htm (access June 3, 2007)-->
* ''Kārnāmag ī Ardaxšīr ī Pābagān''. D.N.MacKenzie, Titus project. http://titus.uni-frankfurt.de/texte/etcs/iran/miran/mpers/kap/kapt.htm
{{پایان چپ‌چین}}
 
== پیوند به بیرون ==
* [http://www.iranicaonline.org/articles/farrah FARR(AH) - دانشنامهٔ ایرانیکا]{{en}}
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/wiki/فر»