زویا کوسمودمیانسکایا: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ویکی پیوند و ویرایش
برچسب‌ها: افزودن نویسهٔ تکراری ویرایشگر دیداری
خط ۴:
|death_date={{death date and age|1941|11|29|1923|9|13}}
|birth_place=[[شهرستان گاوریلوفسکی]]، [[استان تامبوف]]، [[اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی]]
|death_place=Petrischevo, [[استان مسکو]],، Soviet Union
|image=Космодемьянская Зоя Анатольевна.jpg
|caption=
خط ۱۷:
|laterwork=
}}
'''زویا آناتولِونا کوسمودمیانسکایا''' (به روسی: Зо́я Анато́льевна Космодемья́нская)- ( زاده ۱۳ سپتامبر۱۹۲۳ - درگذشته ۲۹ نوامبر۱۹۴۱)یکی از قهرمانان [[جنگ بزرگ میهنی]] روسیه می‌باشد. وی یک پارتیزان [[روس]] بود که مدال قهرمانی [[اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی|اتحاد جماهیر شوروی]] را دریافت کرد. او یکی از محترمترین قهرمانان زن اتحاد جماهیر شوروی سابق بحساب می‌آید.<ref name=":0">https://en.wikipedia.org/wiki/Zoya_Kosmodemyanskaya</ref> <ref name=":1">https://web.archive.org/web/20050406100247/http://www.vor.ru/English/Victory/vict_20.html</ref>
 
== خانواده ==
خط ۲۵:
نام زویا نامی روسی برگرفته شده از نامی [[یونانی]] به معنی خدا Zoe است. او در سپتامبر ۱۹۲۳ در روستای اوسینو گی Osino-Gay (Осино-Гай) به معنی جنگل صنوبر در کنار شهر [[تامبوف]] بدنیا آمد.
در دوران مدرسه رشته مورد علاقه زویا [[ادبیات]] بود. معلمین او تأکید داشتند که نوشته‌های او بیانگر فهمی عمیق است. سطح دانش او به مراتب فراتر از سطحی بود که در دبیرستان وجود داشت. او آثار نویسنده‌هایی مانند [[لئو تولستوی]]، [[الکساندر پوشکین|پوشکین]]، [[میخائیل لرمونتوف|میخائل لرمونتوف]]، [[کارامزین ۳۷۱۹|کارامزین]]، [[واسیلی ژوکوفسکی]]، بایرون، [[مولیر]]، میگول سروانتز، [[چارلز دیکنز]]، ولفگانگ [[یوهان ولفگانگ فون گوته|گوته]] و [[ویلیام شکسپیر]] را مطالعه می‌کرد.
زویا نقطه نظراتش را در مورد کتابهایی که مطالعه می کردمی‌کرد را در یک دفترچه ثبت می کردمی‌کرد. برای مثال در یکی از نوشته هایشنوشته‌هایش آمده است: «در تراژدی هایتراژدی‌های شکسپیر مرگ یک قهرمان همواره با پیروزی یک آرمان همراه است.»
او [[اگمونت (بتهوون)|اگمونت بتهوون]] را دوست داشت. موزیک مورد علاقه اش سمفونی شماره ۵ [[پیوتر ایلیچ چایکوفسکی|چایکوفسکی]] بود.
تلاش او برای ایده‌های سطح بالا برای همکلاسی‌هایش قابل فهم نبود. در شب عید سال ۱۹۳۹ همکلاسی‌هایش برای یکدیگر بهترین آرزوها را نوشتند. زویا این یاداشت را دریافت کرد: «زویا اینهمه در مورد مردم سخت قضاوت نکن. همه چیز را اینقدر به قلب نزدیک نکن. بدان که اغلب مردم خودخواه، چاپلوس و ریاکار هستند و تو نمی‌توانی به آنها تکیه کنی. می‌بایست به گفته‌های آنها بی‌توجه باشی. این آرزوی سال نو من است.»
زویا بعد از خواندن این یاداشت گفت اگر کسی فکر می کندمی‌کند که مردم اینگونه هستند، پس انسانها برای چه زندگی کنند؟<ref name=":0" />
 
== مبارزات ==
خط ۳۵:
در روستای پتریشیوا زویا توانسته بود یک استبل اسب و چند خانه را به آتش بکشد. یک روسی او را شناخته بود و به آلمانها خبر داده بود. آنها زویا را هنگامی که یک مشعل در دست داشت و می‌خواست یک خانه دیگر را به آتش بکشد دستگیر کردند.
سربازان آلمانی نام او را تانیا گذاشته بودند.<ref name="greeklish.org">[http://www.greeklish.org/features/zoya/home.html]</ref>
در طول شب او شکنجه و بازجویی شد ولی تسلیم نشد و هیچ اطلاعاتی را افشا نکرد. صبح روز بعد او را به مرکز شهر بردند و در حالی که نوشته اینوشته‌ای به گردنش آویزان کرده بودند که روی آن نوشته شده بود «خانه آتش زن» او را به دار کشیدند.
آلمانی‌ها مردم دهکده پتریشیوا در ۷۰ کیلومتری مسکو را واداشتند تا شاهد صحنه اعدام او باشند.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
 
== آخرین کلمات ==
وقتی زویا آماده [[اعدام]] می‌شد این جملات را بر زبان راند که معروفیت یافت:
{{نقل قول|
* شما الان من را دار می زنید،می‌زنید، ولی من تنها نیستم. دویست میلیون نفراز ما هستند. شما همه ما را نمی توانیدنمی‌توانید به دار بیاویزید! رفقای من انتقامم را خواهند گرفت! [[اتحاد شوروی]] پیروز خواهد شد!»<ref name="greeklish.org" />
* آهای رفقا ! چرا اینقدر ناراحت هستید؟ شجاع باشید، بجنگید، به آلمانها تهاجم کنید، بسوزانید، آنها را خرد کنید! من از مرگ نمی ترسمنمی‌ترسم رفقا. مرگ برای مردم شادی است!
* یک دقیقه قبل از به دار کشیده شدن در حالی که طناب دار برگردنش بود گفت: خداحافظ رفقا! بجنگید، نترسید! استالین با ماست !استالین خواهد آمد!}}
 
== پس از اعدام ==
خط ۵۰:
مدفن زویا را در ۲۴ ژانویه ۱۹۴۲ نبش کردند اما چهره‌اش را نمی‌شد شناخت. در ابتدا کسی وی را نمی‌شناخت تا اینکه بعداً عکسی از وی در روزنامه چاپ شد و خواهرش او را شناخت و نام حقیقی‌اش فاش شد.
 
زويازویا در [[گورستان نووودویچی|گورستان نووودویچي]] مسکو بخاک سپرده شده است.
 
برادر زویا نیز در نبردی در کالیننگراد در جریان جنگ دوم جان باخت و به کسب لقب [[قهرمان اتحاد شوروی]] نایل آمدآمد؛ و لوبوف مادر زویا داستان غمناک دو فرزندش را در کتابی نوشت.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
و لوبوف مادر زویا داستان غمناک دو فرزندش را در کتابی نوشت.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
 
== شهرت ==