علاءالدین تکش: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Mrastgoo25 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mrastgoo25 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷:
== سلطان تکش در عراق عجم ==
در سال ۵۸۹ در جنگی که بین تکش و[[طغرل سوم سلجوقی]] در گرفت با تمام شجاعتی که طغرل از خود نشان داد این سپاه [[خوارزمشاهیان]] بود که پیروز شد و یک سال بعد ۵۹۰ هجری تکش مرکز [[ایران]] را تصرف کرد و در [[همدان]] بر تخت حکومت جلوس کرد او بعد از از بین رفتن حکومت [[سلجوقیان عراق]] همدان و [[اصفهان]] را به قتلغ اینانج پسر جهان پهوان سپرد و اورا امیرالامرای عراق کرد و همچنین پسرش یونس خان را به حکومت ری گماشت و میاجق را اتابک او کرد و خودش به سراغ [[خراسان]] رفت. تکش در راه [[خوارزم]] بود که متوجه شد پسرش [[ناصرالدین ملکشاه]] که حاکم نیشابور بود و به دلیل استعدادش در صید و شکار او را به [[مرو]] فرستاده بود در مرو مریض شده است به همین سبب اورا از مرو به ت[[ توس]] فراخواند و برای بار دوم حکومت [[نیشابور]] را به او سپرد و زمین هایی را در نیشابور به [[قطب الدین محمد]] پسر ارشدش که پس از ناصرالدین ملکشاه حاکم نیشابور شده بود عطا کرد و سپس او را با خود به خوارزم برد و درگیر سامان دادن به اوضاع و احوال خوارزم شد. وقتی یونس خان باخبر شد سپاهی از [[بغداد]] متوجه ایران است از برادرش ملکشاه درخواست کمک کرد اما پیش از رسیدن ملکشاه سپاه بغداد را تارومار کرد و غنیمت های زیادی به دست آورد.<ref>{{پک|پرویز رجبی|۱۳۸۹|ک=سده های گمشده|ص=۲۴۸}}</ref>
== لشکرکشی سلطان تکش به عراق ==
حدود سال ۵۹۴ سلطان تکش درگیر شورش [[آلب درک]] بود.و در این لحظه بین خان [[ترکستان]] و الب درک اختلاف افتاد و الب به از تکش درخواست کرد برای براندازی دایی خود به او کمک کند که اگر تکش قبول کند الب قلمرو خود را به قلمرو خوارزم اضافه می کند. تکش میپذیرد و ضمن تدارک سپاه از پسرش قطب الدین محمد نیز میخواهد که به او بپیوندد که در این جنگ خان ترکستان اسیر شد و تکش پیروز به خوارزم بازگشت. پس از مدتی اطرافیان خان ترکستان که از خان مایوس شده بود گرد الب جمع شدند و الب هم که خواستار استقلال بودشورش کرد اما تکش آن را سرکوب کرد ودر اقدامی برای آسوده کردن خیالش از ترکستان خان زندانی را رها کرد و به سوی الب فرستاد و خود تکش نیز بعد آن راهی [[عراق عجم]] شد تا از خونریزی های میاجق جلوگیری کند. میاجق که از آمدن تکش باخبر شد پا به فرار گذاشت و منزل به منزل متواری بود تا اینکه به قعله فیروز رسید و سپاهیان تکش توانستند اورا دستگیر کنند و سلطان اورا به مدت یکسال زندانی کرد و دستورداد میاجق بقیه عمر خود را در جند بگذراند بعد از این ماجرا ها سلطان تکش منشور سلطنت بر [[عراق]] یعنی نواحی مرکزی ایران ، خراسان و ترکستان را از [[درالخلافه]] دریافت کرد.<ref>{{پک|پرویز رجبی|۱۳۸۹|ک=سده های گمشده|ص=،۲۴۹۲۴۸}}</ref>
== جستارهای وابسته ==
* [[ترکان خاتون (مادر محمد خوارزمشاه)]]
سطر ۴۷ ⟵ ۴۹:
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=رجبی|نام= پرویز|کتاب=سده های گمشده|چاپ=اول|جلد=پنجم|سال=۱۳۸۹|ناشر=پژواک|شهر=تهران|}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=خلعتبری،شرفی|نام= اللهیار،محبوبه|کتاب=تاریخ خوارزمشاهیان|چاپ=یازدهم|سال=۱۳۹۴|ناشر=سمت|شهر=تهران|}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=رجبی|نام= پرویز|کتاب=سده های گمشده|چاپ=اول|جلد=پنجم|سال=۱۳۸۹|ناشر=پژواک|شهر=تهران|}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=رجبی|نام= پرویز|کتاب=سده های گمشده|چاپ=اول|جلد=پنجم|سال=۱۳۸۹|ناشر=پژواک|شهر=تهران|}}