بحث:انقلاب ۱۳۵۷: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۴۶:
:::اینها که نوشتید بخشی از عوامل انقلاب است. من با توجه به نوع ویرایشات شما و صفحه بحث در اینجا متوجه شدم که احتمالا شما انقلاب را بیشتر نمودی از تقابل مردم مذهبی با یک حکومت غربگرا میدانید که عملکردش با وجود توسعه اقتصادی و مدرن سازی مورد مخالفت توده مذهبی مردم و روحانیون قرار گرفت. دیدگاه بعضی از تحلیلگران غربی و همچنین دیدگاه جمهوری اسلامی تا حدود زیادی همین است. دسته اول مردم انقلابی را بنیادگرا و دسته دوم مومن و وفادار به مذهب نام نهادند. از دید سلطنت طلبان چنانکه در کتاب پاسخ به تاریخ نیز همین خط مشاهده میشود انقلاب به دلیل ناشکری و بی اطلاعی عوام از خدمات ارزنده شاهنشاه و فریب خوردن آنان توسط بریتانیا و کارتر و مارکسیست های اسلامی و رحم و شفقت شاه و خودداری او از کشتن مردم عزیزش حاصل شد. این دیدگاه ها در حقیقت بخشی ناکافی و ناکامل و تا حدودی اشتباه از علل متفاوت انقلاب است. به قول محسن میلانی انقلاب ایران هم عناصر سنتی داشت و هم عناصر مدرن و مذهبی بودن مردم و مدرن سازی دولت و در نتیجه آن کمرنگ شدن مذهب، دلیل کافی برای وقوع انقلاب نیست. برای همین آنچه شما در لید مقاله نوشتید: «''اانقلاب تا حدی واکنشی محافظه کارانه به تلاش‌های غرب‌گرایانه و سکولاریزاسیون شاه مورد حمایت غرب، و واکنش نه چندان محافظه کارانه به بی عدالتی اجتماعی و ناتوانی‌های این حکومت بود.''» ناقص است. در جمله دومتان از آبراهامیان استناد کرده اید ولی آبراهامیان از عامل مهم دیگری نام میبرد که در متن مقاله به آن پرداخته شده و در جمله شما نیست. عدم توسعه سیاسی و ساکت کردن و سرکوب نمودن صدای مخالفان مورد مهمی است که آبراهامیان آن را مطرح میکند. شرکت کنندگان انقلاب و افراد تاثیر گذار در آن نیز فقط عقاید مذهبی و بنیادگرایانه نداشتند. آنها خواستار این بودند که شنیده شوند و بتوانند فعالیت سیاسی داشته باشند و البته آن پشتوانه مردمی گسترده را تا قبل از سال 57 تقریبا نداشتند و بازشدن فضای سیاسی و کوتاه آمدن شاه، امکان بسیج بیشتر و شوراندن مردم را به آنان داد. در مقاله هم به درستی توضیح داده شده که اکثر روحانیون غیر سیاسی بودند و به دنبال یکسری از سیاستهای ضد مذهبی شاه و حزب رستاخیز به عالم سیاست کشیده شدند و در سال 57 از شبکه مساجد برای جذب نیرو استفاده کردند. شیوه درست و بیطرفانه در ویکیپدیا، دادن یکسری اطلاعات و نظرات معتبر به خواننده است تا خواننده با توجه به اطلاعات دریافتی و مطالعات و مشاهدات و پیش داوریهای پیشین خود، کلاهش را قاضی کند و به آن نتیجه ای که میخواهد درباره علل انقلاب برسد ولی ما نمیتوانیم به خواننده بگوییم که بدون شک انقلاب به خاطر فلان دلیل اتفاق افتاد. اینکه روحانیون چه نفعی از این انقلاب و از این پایگاه توده ای موقتی بردند مسلما باید در بخش بعد از انقلاب مقاله نوشته شود.--[[کاربر:سیمرغ|سیمرغ]] ([[بحث کاربر:سیمرغ|بحث]]) ‏۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۲۸ (UTC)
:::خیر. من دیدگاهم در باره انقلاب قدری فرق دارد و آن را یک تنش ساختاری اجتماعی در نتیجه تحولات مدرنیزاسیون می دانم که مذهب هم در آن نقشی جدی داشته است. توسعه اقتصادی دولت پهلوی چنانکه [[فرامرز رفیع پور]] در کتاب توسعه و تضاد کوشیده تا توضیح دهد از آن سنخی است که امروزه اصطلاحا [[توسعه ناپایدار]] نامیده می شود. اصلا همین «توده مردم» را این فرایند مدرنیزاسیون ایجاد کرد و در فرماسیون اجتماعی پیش از پهلوی ما اصلا توده مردم نداریم. دیدگاه جمهوری اسلامی درباره انقلاب قدری تبلیغاتی و کلامی است و نمی خواهد یا نمی تواند نسبت میان توسعه اقتصادی کم و بیش موفق با انقلاب را توضیح دهد. دیدگاه سلطنت طلب ها هم همان اشکال را در جهت عکس دارد. آنچه در لید بود را هم چند بار عرض کردم که متن پیشنهادی من نیست. در خصوص اظهار نظر ابراهامیان هم مجدد جمله بالایم را می نویسم تا متوجه تشابه آن بشوید «در مقابل ساختارهای میانجی کنترل کننده را خود حکومت تخریب کرده بود و مانع از تشکیل جامعه مدنی و سیاسی متعارف شده بود» فکر کنم شما متن مرا با پیش داوری خوانده اید و به جزئیاتش دقت نکرده اید. --[[کاربر:Sa.vakilian|سید]] ([[بحث کاربر:Sa.vakilian|بحث]]) ‏۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۴۴ (UTC)
::::نه من منظورم آن جمله که به ایران امروز استناد کرده، نبود. آنرا که میدانم دون کیشوت نوشته و نه شما. منظورم این جملات بود: «''انقلاب تا حدی واکنشی محافظه کارانه به تلاش‌های غرب‌گرایانه و سکولاریزاسیون شاه مورد حمایت غرب،[۸] و واکنش نه چندان محافظه کارانه به بی عدالتی اجتماعی و ناتوانی‌های این حکومت بود.[۹]''» جمله بعدی که شما بالاتر نوشتید یعنی «''در مقابل ساختارهای میانجی کنترل کننده را خود حکومت تخریب کرده بود و مانع از تشکیل جامعه مدنی و سیاسی متعارف شده بود''» را من در مقاله پیدا نکردم. در مورد این گفته شما که: «''اصلا همین «توده مردم» را این فرایند مدرنیزاسیون ایجاد کرد''» موافقم چنانکه در متن مقاله، مشابه این نظر را قبلا آورده ام: «''در واقع، با توسعه و مدرن‌سازی کشور، شمار دو گروهی که در بین سالهای ۱۳۲۰–۱۳۳۲ (پیش از کودتا) مخالفان اصلی حکومت پهلوی محسوب می‌شدند، یعنی کارگران شهری و روشنفکران به چهار برابر رسید. اقشاری که منع کردن آنها از داشتن نهادها و ابزارهای سیاسی سابق خود، چون اتحادیه‌های کارگری، روزنامه‌های مستقل و احزاب سیاسی، بر شدت مخالفتشان افزوده بود.''». خوشحال میشوم اگر کاربران دیگر از جمله {{پینگ|دن کیشوت}} نیز در بحثها شرکت کنند. یک نکته دیگر، آنچه در بخش آغازین درباره شاه نوشتید ''(بسیاری از ایرانیان شاه را - اگر نه یک عروسک خیمه شب بازی- مدیون به یک قدرت غیر مسلمان غربی (ایالات متحده آمریکا) می‌پنداشتند، که فرهنگش داشت فرهنگ ایران را آلوده می‌کرد. حکومت شاه سرکوبگر، بی رحم، فاسد و اهل بریز و بپاش دیده می‌شد؛ همچنین از ناتوانی‌های کارکردی ابتدایی رنج می‌برد)'' بعدا که بخواهیم مقاله را برای برگزیده شدن نامزد کنیم بدون شک مورد ایراد دیگران قرار خواهد گرفت. زمانی این جمله من: «در باقی سالهای دهه ۱۳۴۰، شاه همچون فرمانروایی خودکامه و متکی به نفس حکومت کرد و خود را پادشاهی اصلاح‌اندیش و متحد نزدیک آمریکا و غرب نشان داد.» نیز مورد انتقاد قرار گرفت.--[[کاربر:سیمرغ|سیمرغ]] ([[بحث کاربر:سیمرغ|بحث]]) ‏۱ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۴۸ (UTC)
بازگشت به صفحهٔ «انقلاب ۱۳۵۷».