محمد عبده: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Fatemibot (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۵:
 
== زندگی ==
او در سال ۱۲۶۶ ه. ق. در یکی از دهکده‌های [[مصر]] به نام «محله نصر» متولد شد. پدرش را عبده خطاب می‌کردند. او محمد را در سن ۱۳ سالگی برای تعلیم معارف اسلامی به [[جامع احمدی]] سپرد. اما محمد آموزه‌های آنجا را دوست نداشت و آنجا را رها کرد اما پس از مدتی به سفارش [[شیخ درویش]]، دایی پدرش، که نظرات او را می‌پسندید، دوباره به جامع احمدی بازگشت و بعد به [[جامع الازهر]] رفت.
 
علاوه بر شیخ درویش او از محضر شیخ حسن الطویل و [[سید جمال الدین اسدآبادی]] بهره برد.<ref>Kedourie, E. (1997). ''Afghani and 'Abduh: An Essay on Religious Unbelief and Political Activism in Modern Islam'', London: Frank Cass. .</ref> همچنین به توصیه سید جمال به مطالعه علوم عقلی پرداخت و پس از آن به معلمی پرداخت. او شاگردان زیادی را تربیت نمود که از آن جمله می‌توان به محمد [[رشید رضا]]، [[سعد زغلول]]،،، [[احمد امین]]، [[طه حسین]]، [[عبدالغادر مغربی]]، [[مصطفی عبدالرازق]] اشاره کرد.
در سال ۱۲۹۴ ه. ق. موفق به اخذ درجه «علیم» از دانشگاه الازهر شد و سپس در همانجاهمان‌جا مشغول تدریس علوم دینی و اخلاق گشت. سال بعد به دعوت دانشکده دارالعلوم قاهره به تدریس تاریخ پرداخت.
عبده علاوه بر کار معلمی کار سیاسی هم می‌کرد و به خاطر همین کار وارد [[حزب وطنی مصر]] شد. وی همچنین بنا به پیشنهاد [[ریاض پاشا]]، وزیر [[خدیو پاشا]]، به سردبیری روزنامه [[الوقایع المصریه]] منصوب شد.
 
خط ۱۷:
در سال[[۱۸۹۹ (میلادی)|۱۸۹۹]] خدیو مصر، عبده را به مقام [[مفتی]] منصوب کرد وی اصلاحات زیادی در روش تدریس و برگزاری امتحان شاگردان بعمل آورد. عبده تا پایان عمر بر این مسند باقی‌ماند.
 
محمد عبده در سال ۱۳۲۳ ه. ق. به علت بیماری سرطان در گذشت.
 
== افکار و عقاید ==
خط ۲۴:
او معتقد بود که مسلمانان نمی‌توانند فقط متکی به منابع نوشته شده توسط روحانیان رسمی باشند و بایستی برای بهبود شرایط روزمره و زمان خود، به عقل و منطق توسل جویند. می‌گفت که اسلام مردم را تشویق به تفکر می‌نماید و تقلید کورکورانه رااز سنت جدا می‌دانست. به گفته او بزرگ‌ترین دارایی‌های مذهب استقلال اراده و استقلال فکر و عقیده‌است. او معتقد بود که رشد تمدن غرب در اروپا در این دو اصل استوار بود.<ref>Gelvin , J. L. (2008). The Modern Middle East (2nd ed. , pp. 161-162). New York: Oxford university Press.</ref>
 
مخالفان او را، حتی کافر نیز نامیده‌اند، با این حال، پیروانش او را به نام [[امام]]، [[حکیم]]، احیاگر دین و یک رهبر اصلاح گر می‌نامند. اسلام عبده بازگشت به مراحل اولیه اسلام است. عبده معتقد بود که علت اصلی عقب ماندگی مسلمانان در تقدیس اشخاص و کتب به غیر از [[قرآن]] کریم است و اینکه مسلمانان قرآن در مقابل گفته‌های پیشینیان خاضع کرده‌اند. سخن مشهور او این است که «مسلمانان عصر حاضر جز [[قرآن]] کریم هیچ پیشوایی ندارند» از این رو عبده به [[روایت]] و [[حدیث]] اعتنایی نشان نمی‌داد و او را سردمدار اصلی مدرسه «بازگشت به قرآن» می دانندمی‌دانند. عبده، [[تقلید]] از گذشتگان و بستن باب [[اجتهاد]] را از نشانه‌های سیه روزی مسلمانان می‌دانست. همچنین او دغدغه [[تقریب]] مذاهب داشت.
 
هرچند تفکرات عبده مخالفتهای بسیاری را از میان شیوخ سنتی و [[مقلد]] [[الازهر]] برانگیخت لکن او موفق شد تا یک ساختمان فکری را طراحی کند که هنوز بعد از یک قرن، اصلاحگران دینی خود را منتسب به آن می دانندمی‌دانند. ظهور متفکران و مشایخ بزرگی در [[الازهر]] چون شیخ[[مصطفی المراغی]]، شیخ [[احمد امین]]، شیخ [[علی عبدالرازق]]، شیخ [[مصطفی عبد الرازق]]، شیخ [[محمود شلتوت]]، شیخ [[احمد صبحی منصور]] و.. نشان مجاهدتهای اصلاحگرانه اوست هرچند بخش عظیمی از اصلاحگری‌های او با انحراف شاگردش [[رشید رضا]] و به قدرت رسیدن گرایش‌های [[سلفی‌گری|سلفی]] و [[وهابیت]] به دست فراموشی سپرده شد. حتی متفکران نامدار خارج الازهر نیز به نوعی مؤثر از اندیشه‌های عبده بودند. کسانی چون [[قاسم امین]]، دکتر[[طه حسین]]، شیخ [[محمود ابوریة]]، شیخ [[جمال البنا]] و..
 
عبده، پدیده [[تکفیر]] را اندیشه‌ای جاهلی و قضاوت دربارهدربارهٔ عقیده مردمان را کاری خدایی می‌دانست. او می‌گوید:
 
« «یقولون: ان لم یکن للخلیفة ذلک السلطان الدینی أفلا یکون للقاضی أو للمفتی أو شیخ الاسلام؟ و أقول: ان الاسلام لم یجعل لهؤلاء أدنی سلطة علی العقائد و تقریر الأحکام و کل سلطة تناولها واحد من هؤلاء فهی سلطة مدنیة قررها الشرع الاسلامی و لا یسوغ لواحد منهم أن یدعی حق‌السیطرة علی ایمان أحد أو عبادته لربه أو ینازعه فی طریق نظره:
'''می‌گویند اگر برای خلیفه هیچ سلطه دینی وجود ندارد پس آیا برای قاضی یا مفتی یا شیخ الإسلام نیز چنین حقی وجود ندارد؟ من می‌گویم: اسلام برای اینها حق کوچکترین سلطه بر عقاید و تقریر احکام را قرار نداده است و تمام قدرتی که می‌تواند در دست یکی از آنها باشد همان قدرت مدنی است که شرع اسلام مقرر کرده و هیچ دلیلی برای هیچ یکهیچ‌یک وجود ندارد که ادعای حق سیطره بر ایمان کسی یا عبادات شخص برای خداوند داشته باشد و یا به خاطر دیدگاه عقیدتی شخص با او منازعه کند'''» (الاسلام و النصرانیة، ص۸۲ ـ دارالحداثة ط۳، ۱۹۸۸م)
 
عبده معتقد بود [[سلفیه]] و [[وهابیت]] با رونمای زیبای اندیشه توحیدی، دارای محتوایی جاهلی و ضد قرآنی بوده که با تقدیس و تقلید کورکورانه از گذشتگان و اولویت نصوص ظنی احادیث کذب بر متن قطعی قران کریم، توأم است. او دربارهدربارهٔ اهل [[حدیث]] و [[وهابیت]] می‌گوید: «فئة زعمت أنها نفضت غبار التقلید و أزالت الحجب التیآلتی کانت تحول بینها و بین النظر فی آیات القرآن و متون الاحادیث.. و لکن هذه الفئة أضیق عطناً و أحرج صدراً من المقلدین.. فإنها تری وجوب الأخذ بما یفهم من لفظ الوارد و التقید به بدون التفات إلی ما تقتضیه الأصول التیآلتی قام علیها الدین.. فلم یکونوا للعلم أولیاء و لا للمدنیة السلیمة أحباء:
'''گروهی فکر می‌کنند که غبار تقلید را زدوده و حجابهای بین خود و تدبر در نص قرآن و متون احادیث را کنار زده‌اند.. لکن این دسته از مقلدین تنگ نظر تر و مرتجع تر هستند.. آنها قائل به وجوب اعمال ظاهری الفاظ هستند بدون اینکه به اصولی که دین بر آنها قرار گرفته التفاتی نمایند.. آنها نه دوستدار علم هستند و نه همراه مدنیت و تمدن سالم'''» (الاسلام بین العلم و المدنیة/الاحتجاج بالمسلمین علی الاسلام)
 
دکتر [[احمد صبحی منصور]]، عبده را چنین توصیف می‌کند: «اصلاح ضرورتی است که نزدیک به یک قرن به تأخیر افتاد. این اصلاح به دست بزرگواری چون امام محمد عبده در داخل [[الازهر]] و خارج آن شروع شد. امام محمد عبده به تنهایی در مقابل [[وهابیت]] و [[تصوف]] قدعلم کرد و مبنای احتکام را [[قرآن]] کریم قرار داد. او در سال ۱۹۰۵میلادی و در اوج شکوفایی اندیشه اش درگذشت لکن شاگردش [[رشیدرضا]] ضمن همپیمانی با [[وهابیت]] و نفوذ سعودی، مدرسه امام را به نابودی کشاند تا جایی که افکار و اقوال امام محمد عبده در داخل [[الازهر]] به [[کفر]] و فسق شناخته می‌شد. سپس با ظهور اهل القرآن بر مبنای اندیشه‌های امام محمد عبده، پرچم اصلاحگری مجدداً برافراشته شد»[http://www.ahl-alquran.com/arabic/printpage.php?main_id=6349&doc_type=1]
 
او مخالف [[چند همسری]] بود و تصور می‌کرد که آن یک رسم کهنه‌است. عبده اسلام را آزاد کننده مردم از اسارت، و فراهم کننده حقوق برابر برای همه انسان‌ها، می‌دانست.<ref name=K />
 
مهمترین آثاری که از عبده به جای مانده‌است عبارتند از:
خط ۶۴:
* [[محمود شلتوتشیخ|شلتوت]]
* شیخ [[علی عبدالرازق]]
* [//[:ar.wikipedia.org/wiki/جمال_البنا:جمال البنا|شیخ جمال البنا]]
 
== پیوند به بیرون ==
خط ۷۴:
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:عبده، محمد}}
 
[[رده:اسلام‌شناسان مسلمان]]
[[رده:اصلاح‌گران دینی مسلمان]]