سفر اکتشافی آمونسن به قطب جنوب: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏پیش‌زمینه: improve translation
خط ۱۳:
آمونسن در [[فردریکستاد]] و در سال ۱۸۷۲ متولد شد، در حدود ۸۰ کیلومتری کریستیانا که امروزه به نام [[اسلو]] شناخته می‌شود. او فرزند یک ملاک کشتی بود.{{sfn|Langner|pp=۲۵–۲۶}} در سال ۱۸۹۳، مطالعات پزشکی خود را در [[دانشگاه اسلو|دانشگاه کریستیانا]] رها کرد و به عنوان یک ملوان بر روی عرشهٔ کشتی [[شکار خوک آبی]] به نام «ماگدالنا» برای سفری به قطب شمال نام‌نویسی کرد. پس از چندین سفر به این نواحی به عنوان {{پم|افسر دوم|Second mate}} ارتقا درجه یافت. زمانی که بر روی دریا بود مهارت‌های خودش را به عنوان یک اسکی‌باز در فضاهای باز و محیط‌های خشن {{پم|هاردان‌گریویدا|Hardangervidda}} افزایش داد.{{sfn|Huntford (''The Last Place on Earth'')|1985|pp=۴۳–۵۷}} در سال ۱۸۹۶، با الهام از کاوش‌های قطبی هموطن خودش [[فریتیوف نانسن]]، به {{پم|گروه اکتشاف قطب جنوب بلژیک|Belgian Antarctic Expedition}} برای سفر به آن نواحی تحت عنوان {{پم|سر دفتردار|chief officer}} کشتی {{پم|آر. وی بلژیکا (۱۸۸۴)|chief officer}} و زیر دست {{پم|آدریان دی گرلاکه|Adrien de Gerlache}} پیوست.{{sfn|Langner|p=۴۱}} در اوایل ۱۸۹۸ کشتی در {{پم|دریای یخی قطب جنوب|Antarctic sea ice}} گرفتار شد و برای بیش از یک سال در [[دریای بلینگسهاوزن]] به دام افتاد. سفری که آغاز گردیده بود، به صورت غیرارادی برای شروع، یک زمستان کامل را در آب‌های قطب جنوب گذراند. یک دورهٔ مشخص شده همراه با افسردگیِ نزدیک به گرسنگی، جنون و بیماری [[اسکوروی]] در میان خدمه.{{sfn|Crane|pp=۷۴–۷۵}} آمونسن بی‌طرف و گوشه‌گیر باقی ماند. او همه چیز را به عنوان یک کارآموز جویای تجربه در تمام جنبه‌ها و تکنیک‌های اکتشاف قطبی در خاطره ضبط می‌کرد، بخصوص همه چیز دربارهٔ ایدز، لباس و رژیم غذایی.{{sfn|Huntford (''The Last Place on Earth'')|1985|pp=۶۴–۷۴}}
 
مسافرت بلژیکی‌ها؛ سرآغازی بود بر آنچه که به نام [[قهرمانان عصر اکتشاف جنوبگان|عصر قهرمانی اکتشاف در قطب جنوب]] نامیده می‌شد{{sfn|Crane|pp=۷۴–۷۵}} که به دنبال خودش سفرهای کاوشگرانهٔ اعزامی از کشورهایی همچون انگلستان، سوئد، آلمان و فرانسه را به همراه داشت، با این حال آمونسن در سال ۱۸۹۹ و هنگام بازگشت به نروژ تمام توجه خودش را معطوف به سمت شمال نمود. او با توجه به توانایی‌هایی که در خودش می‌دید، اعتماد به نفس لازم در جهت رهبری یک سفر را به دست آورده بود. برنامه‌ریزی سفر وی شامل یک پیمایش از مسیر شمال غربی بود، همان مسیر دریایی از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام که به دلیل راه‌های دخمه‌ای پر پیچ و خم از طریق جزایر شمال کانادا کاملاً ناشناخته بود. با به دست آوردن درجهٔ [[ناخدا|ناخدایی]]، آمونسن توانست یک [[اسلوپ]] کوچک به نام {{پم|کشتی گژوا|Gjøa}} را خریداری نماید که سازگار و مناسبِ سفر قطبی او بود، همچنین وی توانست تا حمایت پادشاه سوئد و نروژ موسوم به [[اسکار دوم سوئد|اسکار دوم]] را به دست‌آورد. حمایت نانسن به همراه حمایت مالی کافی باعث شد تا به همراه ۶ خدمه در ژوئن ۱۹۰۳ عزم سفر کند.{{sfn|Langner|pp=۷۸–۸۰}}
 
مسافرت اکتشافی تا سال ۱۹۰۶ به طول انجامید و کاملاً موفقیت‌آمیز بود. مَعبر شمال غربی که دریانوردان را برای قرن‌ها شکست داده بود در نهایت فتح شد.{{sfn|Maxtone-Graham|pp=۲۳۰–۳۶}} آمونسن در حالی که تنها ۳۴ سال سن داشت، در رتبهٔ اول از کاشفان قطبی، تبدیل به یک قهرمان ملی شد.{{sfn|Langner|pp=۷۸–۸۰}} در نوامبر سال ۱۹۰۶، [[رابرت پری]] آمریکایی از آخرین سفر ناموفق خود به قطب شمال بازگشت. وی مدعی بود که {{پم|دورترین نقطه شمالی|Farthest North}} جدید از عرض ۸۷°و ۶′ دقیقه جغرافیایی را که یک رکورد به حساب می‌آمد را کشف نموده اما توسط مورخان بعدی ادعایش مورد مناقشه قرار گرفت.{{sfn|Herbert|pp=۱۹۱–۲۰۱}} پری بلافاصله شروع به جمع‌آوری منابع و حمایت‌های مالی با هدف گشایش یک سفر جدید نمود.{{sfn|Fleming|pp=۳۴۸–۴۹}} در ژولای سال ۱۹۰۷ دکتر [[فردریک کوک]] که یک همقطار سابق آمونسن از بلژیکا بود در یک برنامه‌ریزی بدون سر و صدا عزم حرکت به سمت سرزمین‌های شمالی نمود. تصور کلی بر این بود که هدف از این سفر تنها در جهت شکار می‌باشد اما شایعاتی نیز از تلاش وی در جهت رسیدن به نقطهٔ قطبی شمال در میان عوام پراکنده شده بود.{{sfn|Fleming|p=۳۵۱}} یک ماه بعد، [[ارنست شکلتون]] به همراه تیم مشهور به {{پم|گروه اعزامی نمرود|Nimrod Expedition}}، به سمت جنوبگان بادبان کشید، در حالی که در همین زمان، [[رابرت فالکون اسکات]] آمادهٔ سفر اکتشافی دیگری بود که می‌توانست تلاش گروه شکلتون را مُنتج به شکست نماید.{{sfn|Barczewski|pp=۶۰–۶۲}} آمونسن متوجه شد که هیچ دلیلی برای واگذاری اولویت اکتشاف در جنوبگان برای انگلیسی‌ها وجود ندارد و همین‌طور از دیدگاه خودش افشاگری عمومی برای اعلام رهبری یک سفر اکتشافی کاملاً بی‌مورد به نظر می‌رسید، او تنها با بازماندگان همراه خودش از سفر قطبی شمال دربارهٔ این موضوع صحبت کرد.{{sfn|Langner|pp=۸۲–۸۳}}