فروزان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز 1 ویرایش خرابکارانهٔ 5.113.33.134 (بحث) به آخرین ویرایش Sajjad.mn خنثی‌سازی شد. ([[وپ:توینکل|توی...
←‏درگذشت: زدودن جمله نادانشنامه‌ای
خط ۵۵:
 
== درگذشت ==
در سال‌های آخر زندگی کمتر خبری از او در رسانه‌ها منتشر می‌شد. فروزان پس از ۳۷ سال انزوا فوت کرد و مردمی که در روزهای ابتدایی انقلاب انگشت در چشم ستاره هایشان می‌کردند، حالا تلسکوپ انداخته‌اند تا شاید کورسویی از فروزان و نسل آن روزها ببینند. ویاو سرانجام یکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ در سن ۷۸ سالگی در منزلش در تهران درگذشت و سپس روز ۵ بهمن در قطعه ۷۳، ردیف ۱۶۶ و شماره ۴۱ بهشت زهرای تهران، غریبانه به خاک سپرده شد.<ref>{{Cite web|url = http://www.bbc.com/persian/arts/2016/01/160125_l51_forouzan_cinema_obit|title = فروزان؛ ستاره‌ای خاموش می‌شود|date = |accessdate = |website = بی‌بی‌سی فارسی|publisher = |last = |first =}}</ref>
امیر امینی، یکی از روزنامه‌نگاران ایران خاطره‌ای از دوران زندگی فروزان بازیگر سینمای دوران شاه ، منتشر کرده است:
«خبر فوت خانم فروزان مرا یاد خاطره‌ای از ایشان انداخت؛ شاید باخبر باشید که اموال فروزان در اوایل انقلاب (مثل خیلی از هنرپیشگان دیگر) مصادره شد، از جمله خانه او در خیابان ایتالیا، که ویلایی بسیار بزرگ و شیک بود و بنیاد مستضعفان آنجا را گرفت؛ درآن ساختمان همه امور بنیاد انجام می‌شد، از جمله مجله (جانباز) ارگان بنیاد هم از همین خانه منتشر می‌شد؛ سال ۱۳۶۶ که من معاون سردبیر مجله بنیاد بودم، نگهبان‌های خانه می‌گفتند هرشب یه خانومی ناشناس میاد اینجا و با غرور تمام و بدون اجازه ما سرش رو میندازه پایین و وارد ساختمان میشه و باغچه خانه را آب میده و میره! یکشب دو نفر از مدیران تصمیم گرفتند شب در دفتر مجله (خانه فروزان) بمانند واز کار این بانوی اسرارآمیز شبانه سر دربیارن؛ من هم آنشب با دوستان روزنامه‌نگار موندم و در کمال حیرت دیدم زنی که آخر شب‌ها به خانه سر میزنه فروزان صاحب قبلی خانه بود! اون شب که من هم حضور داشتم او با همان زیبایی خاصش در سینما و با متانت وارد خانه شد و بدون اینکه حرفی بزند یک‌راست رفت سراغ باغچه و مشغول به آب دادن به گل‌ها شد؛ بقیه دوستان که مذهبی و محافظه‌کار بودند از ترس بدنام شدن جرات صحبت با فروزان را نکردند، اما من که هرگز بلد نبودم و نیستم همرنگ جماعت شوم و اعتقادات خاص خودم را داشتم و دارم جلو رفتم، سلام کردم و گفتم خانوم فروزان من روزها اینجا تو این خانه نماز میخونم، شما به عنوان مالک اصلی این خانه راضی هستید یا نه؟ به نظرم هنوز دلتون با این خانه هست! جوابی که فروزان اون شب کنار باغچهٔ خانه تصاحب شده‌اش به من داد، تا ابد در دل و مغزم ماندگار شد! او در پاسخ من فقط یک جمله گفت: آقاپسر ببین اگه قبل از انقلاب نمازخوان بودی من راضیم، اما اگه بنا به مصلحت این دوره زمونه و برای منافع خودت یهو مؤمن شدی و مثل خیلیها نماز میخونی، بدون که من هرگز راضی نیستم»!