انقلاب ۱۳۵۷: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
واگردانی تغییرات بدون بحث iranian nationalist برچسب: افزودن تگهای خالی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۳:
متعاقب آن، با [[همهپرسی نظام جمهوری اسلامی در ایران|برگزاری همه پرسی]] در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، نظام «[[جمهوری اسلامی]]» جایگزین نظام پیشین گردید. سپس [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] در سال ۱۳۵۸ تدوین شد که در آن جمهوری اسلامی به صورت یک [[حکومت دینی]] برمبنای [[ولایت فقیه]]، برپایهٔ تفسیر خاصی از [[فقه جعفری|فقه شیعه]]، قرار داشت و این قانون با [[همهپرسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (۱۳۵۸)|همه پرسی]] به تصویب مردم رسید.<ref>[روحالله آیتالله خمینی، «شوون و اختیارات ولایت فقیه»، ترجمه «مبحث ولایت فقیه از کتاب بیع، ص ۳۵]</ref><ref>[http://www.dw-world.de/dw/article/0,,4965640,00.html?maca=per-rss-per-all-1491-rdf از قانون اساسی بدون ولایت فقیه تا ولایت مطلقه فقیه - مصاحبه با عبدالکریم لاهیجی] دویچه وله</ref> در سالهای پس از انقلاب رخدادهای دیگری چون [[گروگانگیری در سفارت ایالات متحده آمریکا|گروگان گیری در سفارت آمریکا]]، [[جنگ ایران و عراق|حمله عراق به ایران]]، [[انقلاب فرهنگی ایران|انقلاب فرهنگی]] و سرکوب سایر سازمانهای سیاسی که ایدئولوژی متفاوتی نسبت به حکومت مرکزی داشتند، به وقوع پیوست.
== پیشینه تاریخی ==
خط ۲۶۳:
[[پرونده:Khomeini motahari tabatabaei ghotbzadeh Lahouti banisadr.jpg|بندانگشتی|چپ|200px|از راست به چپ در ردیف پشت: ابوالحسن بنیصدر، [[صادق طباطبایی]]، [[حسن لاهوتی]] (پشت سر وی [[صادق قطب زاده]]) [[مرتضی مطهری]]. در جلو: [[روحالله خمینی]]، [[احمد خمینی]] در [[بازگشت سید روحالله خمینی به ایران|بازگشت خمینی به ایران در سال ۵۷]]]]
[[شاپور بختیار|بختیار]] پس از نشستن بر کرسی نخستوزیری، برای خشنود نمودن مخالفان اقداماتی انجام داد. او علاوه بر وعده لغو حکومت نظامی، خروج شاه، انحلال ساواک و اجازه به خمینی برای بازگشت به کشور، داراییهای [[بنیاد پهلوی]] را ضبط، شماری از وزرای پیشین را دستگیر و زندانیان سیاسی بیشتری را آزاد کرد. در همین حال به مخالفان هشدار داد که در صورت ایجاد مانع برای برقراری حکومت مشروطه، با توسل به ارتش، دیکتاتوری نظامی و خشنی به وجود خواهد آورد. هر چند شریعتمداری و دیگر روحانیون میانهرو از بختیار حمایت کردند، سنجابی و فروهر دو همقطار وی، با اخراج بختیار از جبهه ملی، خواستار برکناری شاه شدند و خمینی نیز با دعوت دوباره مردم به اعتصاب و راهپیمایی، پیروی از دولت بختیار را پیروی از ارباب او «شیطان» خواند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۴۷–۶۴۸</ref>
▲در اوایل دی ماه، اعتصابات فلج کننده دوباره از سر گرفته شد و در ۱۵ و ۱۸ دی، صدهاهزار نفر در شهرهای بزرگ به راهپیمایی پرداختند. در همین ماه سران چهار کشور غربی [[آلمان]]، [[فرانسه]]، [[انگلیس]] و [[آمریکا]] جهت مقابله با شوروی، [[کنفرانس گوادالوپ]] را تشکیل دادند که طی آن سران کشورهای فوق نجات شاه تحت شرایط فوق را منتفی دانستند. در ۲۳ دی، حدود دو میلیون نفر در سی شهر دست به راهپیمایی زده و خواستار بازگشت خمینی، برکناری شاه و استعفای بختیار شدند. در ۲۶ دی ماه، هنگام خروج شاه از کشور به مقصد قاهره (که به گفته دولت، برای «استراحت» صورت گرفت)، صدها هزار نفر به خیابانها ریختند تا این رویداد را جشن بگیرند. در ۲۹ دی، پس از فراخوان خمینی به برگزاری «همهپرسی خیابانی» برای تعیین تکلیف سلطنت و دولت بختیار، تنها در تهران بیش از یک میلیون نفر به خیابانها آمدند. روز سوم بهمن فرودگاهها برای جلوگیری از ورود خمینی بسته شدند و در ۷ و ۸ بهمن ماه، در جریان اعتراض به بسته شدن فرودگاه چندین نفر کشته شدند. سرانجام در ۱۲ بهمن، بیش از سه میلیون نفر برای استقبال از [[بازگشت سید روحالله خمینی به ایران|بازگشت خمینی]] به خیابانها ریختند. هنگامی که خمینی برای در دست گرفتن سکان انقلاب به کشور بازگشت، رژیم پهلوی سرنگون شده بود و سه ستون سابق نگاهدارنده آن، ارتش مدرن، نظام حمایتی و مالی دربار، دیوانسالاری حجیم و غول پیکر و همچنین حزب رستاخیز، بر اثر شانزده ماه درگیریهای خیابانی، ششماه راهپیمایی مردمی و پنج ماه اعتصاب فلج کننده، کاملاً ویران گشته بود.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۴۸–۶۴۹</ref> به محض فروپاشی دولت، قدرت به دست سازمانهایی موسوم به «[[کمیتههای انقلاب اسلامی|کُمیته]]» افتاد. بیشتر این کمیتهها را به ویژه در استانهای مرکزی شیعهنشین و فارسی زبان، روحانیون محلی هوادار خمینی اداره میکردند. کمیتههای شهرها، با پخش مواد غذایی، تعیین قیمتها، اجرای قوانین راهنمایی رانندگی و احیای دادگاههای شرع، میکوشیدند تا نظم و قانون را اجرا کنند. روحانیون دیگری نیز، نزدیک به یکهزار تن از جوانان، اغلب از محلات پایین شهر را گرد آورده و یک نیروی شبهنظامی تشکیل دادند که بعدها به «[[سپاه پاسداران|پاسداران انقلاب]]» معروف شد. خمینی ضمن دعوت به ادامه تظاهراتها تا کنارهگیری بختیار، بازرگان را مأمور تشکیل دولت موقت نمود و یک [[شورای انقلاب]] مخفی را، برای مذاکره مستقیم با رؤسای ارتش تعیین کرد.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۴۹–۶۵۱</ref>
همزمان با گفتگوی پنهانی این شورا با رؤسای ستاد ارتش، حادثهای سرنوشت ساز رخ داد و سازمانهای چریکی چون «[[چریکهای فدایی خلق]]» و «[[مجاهدین خلق]]»، دو سازمان منشعب شده از آنها (فداییان متمایل به حزب توده و [[سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر|مجاهدین مارکسیست]]) و همچنین [[حزب توده]]، آخرین ضربه را بر پیکر رژیم وارد آوردند. در عصر جمعه بیستم بهمن، [[گارد جاویدان (پهلوی)|گارد جاویدان شاهنشاهی]] کوشید تا شورش تکنیسینها و [[همافر]]ان نیروی هوایی، در پایگاه نظامی نزدیک به میدان ژاله را سرکوب کند که سازمانهای چریکی با خبردار شدن از این نبرد مسلحانه، به کمک همافران محاصرهشده شتافته و پس از شش ساعت درگیری، گارد شاهنشاهی را پس راندند. آنان با توزیع سلاح در بین مردم - از پیر تا جوان - مناطق اطراف میدان ژاله را چنانکه [[لوموند]] نوشت، به «[[کمون پاریس]]» دیگری تبدیل کردند. صبح روز بعد چریکها و شورشیان، به نه مرکز پلیس و بزرگترین کارخانه اسلحه سازی شهر حمله کردند. سرانجام روز یکشنبه ۲۲ بهمن ماه، که درگیریها به اوج خود رسید، سازمانهای چریکی، حزب توده و ارتشیان فراری به یاری هزاران داوطلب مسلح، اکثر انبارهای مهمات، پادگانها و همچنین زندان اوین و دانشکده افسری را به تصرف درآوردند. ساعت ۲ بعداز ظهر همان روز، رئیس ستاد کل ارتش، اعلام کرد که در مبارزه میان بختیار و شورای انقلاب، ارتش بیطرف خواهد ماند. ساعت ۶ بعد از ظهر رادیو اعلام کرد: «اینجا تهران است، صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب». بدینسان پس از دو روز درگیری شدید، انقلاب تکمیل و سلطنت ۲۵۰۰ ساله نابود شد. حکومت جدید تعداد جانباختگان انقلاب را ۶۰٬۰۰۰ نفر اعلام کرد، اما در تحقیقات رسماً منتشر نشده بنیاد شهید که سالها بعد توسط یکی از اعضای آن ([[عمادالدین باقی]]) به اطلاع همگان رسید، مشخص شد که در فاصله آبان ۱۳۵۶ تا پیروزی انقلاب در بهمن ۱۳۵۷، ۲۷۸۱ تن جان خود را از دست دادهاند. بیشتر قربانیان از مردم محلات کارگرنشین جنوب شهر تهران بودند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۵۱–۶۵۲</ref><ref>Abrahamian, Modern Iran, p۱۶۱</ref><ref>Keddie, p۲۳۸</ref>
|