کشکسرای: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
S.h.p.d (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
به نسخهٔ 19414649 ویرایش مهرنگار واگردانده شد: تحقیق دست اول. (توینکل)
خط ۳۶:
این شهر در [[بخش مرکزی (شهرستان مرند)|بخش مرکزی]] [[شهرستان مرند]] قرار دارد.
 
تلفظ آن به زبان محلی و ترکی “کوش سرای” می باشد.
 
کشکسرای در ۱۵ کیلومترشهرستان مرند نه شهر بلکه یکی از باغ شهرهای ایران دارای موقعیت ارتباطی بالا و دروازه آذربایجان شرقی به اروپا محسوب می‌شود و آخرین شهر استان در مسیر اروپا و نزدیک ترین شهر استان به مرز ترکیه و از کشکسرای به بازرگان ۱۷۰ کیلومتر است. شغل اکثر مردم کشکسرای راننده ترانزیت میباشد بطوریکه کشکسرای را شهر رانندگان ترانزیت می نامند. راننده گان کامیون کشور های اطراف کشکسرای را با نام atlamali koy (آتلامالی کوی) خطاب میکنند.
 
کشکسرای در ۱۵ کیلومترشهرستان مرند نه شهر بلکه یکی از باغ شهرهای ایران دارای موقعیت ارتباطی بالا و دروازه آذربایجان شرقی به اروپا محسوب می‌شود و آخرین شهر استان در مسیر اروپا و نزدیک ترین شهر استان به مرز ترکیه و از کشکسرای به بازرگان ۱۷۰ کیلومتر است. شغل اکثر مردم کشکسرای راننده ترانزیت میباشد بطوریکه کشکسرای را شهر رانندگان ترانزیت می نامند. راننده گان کامیون کشور های اطراف کشکسرای را با نام atlamali koy (آتلامالی کوی) خطاب میکنند.
 
== اطلاعات قدیمی ==
سطر ۴۶ ⟵ ۴۴:
 
کوشکه در ترکی به معنای ویلا و سارای هم به معنای کاخ است.
 
'''مبنا و محور اصلی پیدایش شهر کشکسرای'''
 
بطوریکه تحقیقات به عمل آمده نشان می دهد اهالی این ناحیه از نواحی مجاور کوهستانی به این جلگه روی آورده اند و از اینکه آب آن به حد وفور و خاک آن حاصلخیز بوده است، اهالی قطعاتي مجزا را برای خود ایجاد کرده و در داخل هر قطعه زمین بنای گلی دوطبقه ای را درست نموده اند که از طبقه زیر زمین آن برای انبار کردن علوفه و سایر مایحتاج زندگی و از طبقه دوم آن برای سکونت استفاده مي کرده اند. از آنجايي كه مردم محلي به طبقه فوقانی اين بنا “'''کوشک'''” می گفتند بدین جهت آبادی مزبور بنام کشکسرای خوانده شده و بتدریچ طی سالهای متمادی مردم روستا های مجاور به این ناحیه روی آورده و سبب گسترش آبادانی آن شده اند.
 
شهر کشکسرای از توابع بخش مرکزی شهرستان مرند که دارای دهداری بوده و روستاهای اطراف را که هیجده روستا میباشد تحت پوشش قرار می داد.
 
(منبع: عبدالحسین سعیدیان دائره معارف سرزمین ایران، ص ۶۵).
 
'''<big>واژه هاي فارسي رايج در زبان تركي مردم كشكسراي كه بعضاً در زبان فارسي امروز استفاده نمي شوند</big>'''
 
دُلچا: در فارسي "دولچه": دول کوچک، ظرف آب.
 
مُوْي: در فارسي "درخت تاك"
 
جَويز: در فارسي "گردو"
 
ديرَك (در گويش محلي ديرَه): [ رَ ] (اِمصغر) تیرک. ستون خیمه و جز آن. ستون خیمه. پادیر. پاذیر. شمع. تیرافراشته زیر چادر که حامل چادر است. عمود. ستونه. دعامة. دعام. دعمة. (یادداشت مؤلف ). (لغت نامه دهخدا)
 
دَهليز: دالان، راه تنگ وباریک ودراز، راهروباریک، دالان و محل میانه ٔ دو در و یا محلی که میان در خارجی خانه باشد.
 
شَتَرَه: در فارسي "شاه تره".
 
خُنچا: در فارسي "خُنچه". طبق کوچک که در آن شیرینی میوه یا جهاز عروس گذارند و بر روی سر حمل کنند . طبقی که در آن انواع شیرینی را بترتیب خاص چینند و جمله هایی مبنی بر تبریک و تهنیت نویسند و در مجلس عقد در اطاق عروس گذارند.
 
كولَك (كولَهْ): در فارسي "كولاك".
 
گُوْهان: در فارسي "گاو آهن".
 
وردَنَه: چوب استوانه شکلی که خمیر را با آن پهن می کنند (فرهنگ معين).
 
كَردي: در فارسي "كَرد": قطعه زمینی که کناره های آن را بلند کنند تا آب در آن نشیند و در میان آن سبزی کارند یا زراعت کنند.
 
سُوزي: در فارسي "سبزي".
 
چَه كَن (در گويش محلي چَنكن): در فارسي "چاه كن" و "مقني".
 
اَلچَه: گوجه سبز
 
كَرَه: خانه اي كه در باغ مي سازند
 
و بسياري از واژگان ديگر همچون شَنَه، آختا، اَمرود، چيراغ، دو-وار، دام، دره، تپه، چاگال (چاكال)، اَلُوْ، كوزَه، جييَر، چيمَن،
 
== منابع ==