اساسینز کرید ۲: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۵۲:
 
== داستان ==
یکی از عواملی که باعث موفقیت نسخه قبلی و به احتمال زیاد این نسخه می‌شود، داستان بازی است. داستان بازی را یکی از بهترین نویسندگان بازی یعنی آقای [[کوری می]] نوشته است. از آثار این نویسنده می‌توان به سه نسخه اصلی مجموعه کیش یک آدم‌کش، [[شاهزاده ایران: دو سریر]]، شاهزاده ایران: در قلمرو جنگجویان و [[بتمن: ریشه‌های آرکهام]] اشاره کرد. داستان ''کیش یک آدم‌کش ۲'' از جایی آغاز می‌شود که [[دسموند مایلز|دزموند مایلز]] که به وسیله دستگاه «Animus» توانسته بود به دوران جنگ‌های صلیبی سفر کند و نکات ناگفته آن زمان را کشف کند به همراه دختر جوانی به نام لوسی استیل‌من که دستیار دکتر ویدیک بود، فرار کند. پس از اینکه آن‌ها موفق می‌شوند از دست ماموران امنیتی فرار کنند به محل جدیدی می‌روند که دستگاه «Animus 2» در آن قرار دارد. آن‌ها باز هم سعی دارند که به وسیله این دستگاه به گذشته بروند و در نقش یکی دیگر از اجداد دزموند که [[اتزیو آئودیتوره دا فیرنزه]] نام دارد به بخش نامعملومنامعلوم دیگری از تاریخ دست پیدا کنند. آن‌ها در قرن پانزدهم به فلورانس می‌روند. در آن روز اتزیو تازه به دنیا آمده‌است. بعد از آن بازی به زمانی سفر می‌کند که دیگر اتزیو به مرد جوانی تبدیل شده‌است. خانواده اتزیو یکی از خانواده‌های مهم آن زمان فلورانس هستند که یک راز بزرگ را در خود دارند. پدر اتزیو که جیووانی نام دارد عضو یکی از گروه‌های [[حشاشین]] آن زمان است. اما اتفاقی باعث می‌شود که هویت پدر او فاش شود. هنگامی که مشخص می‌شود که جیووانی یکی از حشاشیون‌های معروف بوده‌است، دشمنان او و دو پسر دیگرش را به اعدام محکوم می‌کنند.
 
روز اعدام آن‌ها فرا می‌رسد و اتزیو در حالی شاهد اعدام عزیزانش است که کاری از دستش بر نمی‌آید. پس از اعدام، اتزیو قسم می‌خورد که انتقام خون پدر و برادرانش را از عاملین این اتفاق بگیرد. به همین دلیل [[اتزیو آئودیتوره دا فیرنزه|اتزیو]] نیز راه پدرش را در پیش می‌گیرد و به گروه حشاشیون می‌پیوندد و پس از فرار از فلورانس با خواهر و مادرش به ویلای عموی خود یعنی ماریو آدیتوره در مونتریجونی می‌روند.او سپس شروع به انتقام‌گیری از دشمنان مردم و پدرش در ونیز، فلورانس و دیگر شهرهای ایتالیا می‌کند. در آخر متوجه می‌شود که سر دسته‌ی عوامل قتل پدرش مردی است به نام رودریگو بورجیا که در واتیکان به سر می‌برد. اتزیو به آنجا رفته و به کمک سیب عدن که به دست او افتاده با رودریگو درگیر می‌شود سپس او را شکست داده اما نمی‌کشد. سرآخر در آنجا روحی را مشاهده می‌کند که از الهه‌های روم باستان است. او خود را [[مینروا]] معرفی کرده و در صحبت‌های خود هشداری دربارهٔ زمین و اتفاقاتی که قرار است برای آن بیفتد می‌دهد. مینروا در صحبت‌های خود به وضوح به دزموند مایلز اشاره می‌کند و نام او را می‌آورد، سپس دزموند به علت لو رفتن جای خود و دوستانش از آنیموس خارج شده و همگی فرار می‌کند و...