پدرخوانده: قسمت دوم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Safibot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏top: تمیزکاری با استفاده از AWB
LetsDoItBot (بحث | مشارکت‌ها)
تمیزکاری، + ویرایش با ماژول ابرابزار با استفاده از AWB
خط ۵:
| کارگردان= [[فرانسیس فورد کوپولا]]
| تهیه‌کننده= فرانسیس فورد کوپولا{{سخ}}[[گری فردریکسون]]{{سخ}}[[فرد راث]]
| نویسنده= [[ماریو پوزو]]{{سخ}}فرانسیس فورد کوپولا
| بازیگران= [[آل پاچینو]]{{سخ}}[[رابرت دنیرو]]{{سخ}}[[رابرت دووال]]{{سخ}}[[دایان کیتن]]{{سخ}}[[جان کازال]]{{سخ}}[[تالیا شایر]]{{سخ}}[[لی استراسبرگ]]{{سخ}}[[مایکل گازو]]{{سخ}}[[جی. دی. اسپرادلین]]
| موسیقی= [[نینو روتا]] {{برسخ}} [[کارمینه کوپولا (آهنگساز)|کارمینه کوپولا]]
| فیلمبرداری=[[گوردون ویلیس]]
| تدوین= [[ریچارد مارکس]]{{سخ}}[[لیسا فروکتمن]] {{کوچک}}(دستیار تدوین){{پایان کوچک}}
| توزیع‌کننده= [[پارامونت پیکچرز]]
|انتشار= ۱۲ دسامبر ۱۹۷۴ (ایالات متحده)
| مدت= ۲۰۰ دقیقه
| کشور= ایالات متحده
| زبان= [[زبان انگلیسی|انگلیسی]] {{برسخ}} [[زبان سیسیلی|سیسیلی]]
| بودجه = ۱۳ میلیون [[دلار آمریکا|دلار]]
}}
'''''پدرخوانده: قسمت دوم''''' {{به انگلیسی|The Godfather: Part II}} فیلمی داستانی-جنایی به کارگردانی [[فرانسیس فورد کاپولا]] و محصول سال [[۱۹۷۴ (میلادی)|۱۹۷۴]] کمپانی [[آمریکا]]یی [[پارامونت پیکچرز]] می‌باشد. این فیلم پس از موفقیت درخشان فیلم [[پدرخوانده (فیلم)|پدرخوانده]] و در ادامه یادامهٔ آن ساخته شد.
 
کاپولا در ابتدا نمی‌خواست که خود این فیلم را بسازد (به‌دلیل جنجال‌های بسیار با کمپانی در ساخت فیلم پدرخوانده) و کارگردانی آن را به [[مارتین اسکورسیزی]] که در آن زمان زیاد به شهرت نرسیده بود پیشنهاد کرد{{مدرک}} ولی کمپانی [[پارامونت]] با این پیشنهاد مخالفت کرد ولی در عوض کاپولا اختیارات زیادی از آن‌ها گرفت و با این کار خود، از دخالت‌های بسیار کمپانی جلوگیری کرد.
 
این فیلم مانند قسمت اول آن هواداران بسیاری دارد و بین منتقدان بحث‌های زیادی مبنی بر این‌که کدام فیلم بهتر است شده‌است. این فیلم در نظرسنجی [[بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها|وب‌گاه «IMDb»]] تاکنون حائز مقام سوم شده‌است.<ref>[http://www.imdb.com/chart/top IMDb Top Chart]</ref> همچنین مقام دوم نظرسنجی از کارگردانان <ref>[http://www.bfi.org.uk/sightandsound/topten/poll/directors.html نظرسنجی از کارگردانان ]</ref>
و مقام چهارم نظرسنجی از منتقدان <ref>[http://www.bfi.org.uk/sightandsound/topten/poll/critics.html نظرسنجی از منتقدان]</ref> مجلهٔ [[سایت‌اندساند]] را نیز دارا است.
 
فیلم پدر خوانده ۲ از پنج سکانس از ویتو ،ویتو، پنج سکانس از مایکل و یک سکانس دنبالۀدنبالهٔ کوتاه که همۀهمهٔ این سکانس هاسکانس‌ها را به فیلم ربط می دهدمی‌دهد تشکیل شده است. تم هاییتم‌هایی چون خانواده و معامله، جستجوی امنیت [[بورژوازی]] و فریب بودن آن ،آن، پیوند بین سکانس هاسکانس‌ها را تشکیل می دهندمی‌دهند.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده = |نشانی = http://www.naghdefarsi.com/world-movies-review/6535-the-godfather-part-ii.html?start=2 |عنوان = نگاهی به فیلم پدرخوانده 2 |زبان=فارسی}}</ref>
 
== داستان ==
[[پرونده:The Godfather Screenplay.JPG|بندانگشتی|چپ|300px|فیلمنامۀفیلمنامهٔ اصلی در موزۀموزهٔ ملی سینما در [[تورین]]]]
 
داستان این فیلم به طور موازی روی دو محور می چرخدمی‌چرخد:
[[پرونده:The Godfather Screenplay.JPG|بندانگشتی|چپ|300px|فیلمنامۀ اصلی در موزۀ ملی سینما در [[تورین]]]]
 
داستان این فیلم به طور موازی روی دو محور می چرخد:
 
۱. زمان گذشته: دوران کودکی و جوانی ویتو کورلئونه
 
در سال ۱۹۰۱ ویتو آندولینی در شهر کورلئونه واقع در جزیرۀجزیرهٔ [[سیسیل]] به‌خاطر توهین به سرکرده مافیای محلی به قتل رسید او دو پسر با نام هاینام‌های پائولو و ویتو داشت که پائولو به عنوان برادر بزرگ‌تر سوگند می خوردمی‌خورد که انتقام قتل پدرش را از دون چیچو بگیرد اما دون چیچو به خاطر قدرت و نفوذ زیادش او را هم به قتل رساند . سرانجام همسر ویتو آندولینی نزد دون چیچو رفت و از او التماس کرد که به ویتو کاری نداشته باشد اما دون چیچو قبول نکرد و خواست که ویتو را بکشد که ویتو فرار کرد و مادرش در همان‌جا به قتل رسید ویتو سرانجام به وسیلۀوسیلهٔ یکی از اقوام خود از آن‌جا فرار می کندمی‌کند و برای پیدا کردن کار به [[نیویورک]] می رودمی‌رود او در ابتدا کودکی لال بود اما به محض ورود به نیویورک آوازی به زبان سیسلی می خواندمی‌خواند و مشخص می شودمی‌شود که او می تواندمی‌تواند حرف بزند . سرانجام او توانست در یک بقالی به عنوان شاگرد استخدام شود پسر بقال با ویتو دوست شد و این پسر کسی نبود جز همان تسیو که در قسمت قبلی به مایکل خیانت کرده بود . پانوچی فردی بود که از همۀهمهٔ کاسبان باج می گرفتمی‌گرفت و در یک روز به بقال اعلام کرد که برادر زاده اش باید به عنوان شاگرد او کار کند و ویتو این‌گونه از کار اخراج شد . در ادامه او با کلمنزای دزد آشنا شد و این سه دوست (کلمنزا - تسیو - ویتو ) توانستند که با دزدی و قاچاق اجناس در آمددرآمد قابل توجهی کسب کنند که این‌جا تنها یک مزاحم وجود داشت و او پانوچی بود و از آن‌ها مقدار زیادی باج خواست تا برایشان مزاحمت ایجاد نکند . تسیو و کلمنزا با این معامله موافق بودند اما ویتو قبول نمی کردنمی‌کرد و سرانجام هم نقشه ای برای قتل پانوچی گرفت و موفق شد که در روز جشن سال پانوچی را بین صداهای توپ و مواد منفجره که مردم می ترکاندندمی‌ترکاندند با سه گلوله از پای در آورد درآورد. ویتو در اداره کردن کارها و معامله با افراد بسیار باهوش‌تر و ماهرانه‌تر از تسیو و کلمنزا بود و همین دلیل باعث شد که او به عنوان رئیس و مدیر شناخته شود او کم کمکم‌کم قدرت بالایی پیدا کرد و نام فامیل خود را کورلئونه گذاشت زیرا همان‌جا به دنیا آمده بود و حالا همه چیز مهیا بود برای انتقام ویتو از دون چیچو که دیگر مردی پیر و ناتوان بود . ویتو به سیسیل رفت و دون چیچو را با یک چاقو به قتل رساند و انتقام قتل پدر ،پدر، مادر و برادر خود را از دون چیچو گرفت . او سرانجام فردی با قدرت و ثروتمند شد و به جمع [[خانواده‌های تبهکار|سران خانواده هاخانواده‌ها در نیویورک]] پیوست .
 
۲. زمان حال: زندگی دون مایکل کورلئونه
 
مایکل کورلئونه در [[نوادا]] در سال ۱۹۵۸ مشغول به مدیریت خانواده خود بود و در ابتدای فیلم مایکل در جشن خود با افراد و دوستان خود مشغول به مذاکره و گفتگو بود . در این میان کانی با مردی بیگانه در جشن حضور پیدا می کندمی‌کند و به حضور مایکل می آیدمی‌آید و از او کمک مالی درخواست می کندمی‌کند که مایکل عصبانی می شودمی‌شود و از این‌که با این مرد ارتباط برقرار کرده بود بسیار عصبانی و خشمگین می شودمی‌شود کانی بسیار غمگین و بی روحیه بود اما خود را شاد نشان می دادمی‌داد و هنوز از قتل شوهرش توسط مایکل عصبانی بود . مایکل با سناتور گرن در حال مذاکره بود و سناتور از مایکل برای صدور یک مجوز ۵ درصد از درآمد هتل هایشهتل‌هایش را می خواستمی‌خواست و مایکل این پیشنهاد را قبول نمی‌کند . پس از آن فرانک پانتان جلی که دست نشانده کلمنزا بود و خانۀخانهٔ قدیمی خانواده در [[نیویورک]] در دست او بود با مایکل صحبت کرد . فرانکی که در میامی برادران روزتو و هایمن راث را در مقابل خود می دیدمی‌دید از مایکل کمک خواست و مایکل از فرانکی خواست که با آن‌ها کنار بیاید اما فرانکی قبول نکرد و خواست که خانواده اش را خود اداره کند و آن‌ها را از بین ببرد چون مایکل با هایمن راث قرار معامله داشت قبول نکرد و خواست که فرانکی مزاحم نشود و فرانکی با عصبانیت اعلام کرد که هیچ مشکلی برای مایکل بوجود نمی‌آورد . وقتی مایکل به خانه برگشت کی از او سوالسؤال کردکه چرا پرده هاپرده‌ها کنار زده شده است و مایکل که به بیرون پنجره نگاه کرد متوجه شد که عده ای قصد شلیک به او را دارند مایکل سریع خودش را به زمین انداخت و بعد از شلیک ده هاده‌ها گلوله به اتاقش توانست جان خود و کی را نجات دهد . پس از آن مایکل از برادرش تام کمک خواست و او را رئیس خانواده در زمان غیبتش اعلام کرد و خود با قطار حرکت کرد و پیش آقای راث رفت و با او توافق کرد که با یکدیگر روابط دوستانه داشته باشند و سپس مایکل و راث تصمیم گرفتند که فرانکی را به قتل برسانند . مایکل سپس به سوی نیویورک پیش فرانکی رفت و از او خواست که با روزتو معامله کند و وقتی که فرانکی برای معامله در یک کافه می رودمی‌رود مردی پشت فرانکی می آیدمی‌آید و قصد دارد که او را با طناب خفه کند که فرانکی شانس می آوردمی‌آورد و نجات پیدا می کندمی‌کند پس از این قضیه که فرانکی بسیار از دست مایکل عصبانی بود به دادگاه شکایت کرد و مایکل در دادگاه حاضر شد . در ابتدا سناتور گرن برای دفاع از مایکل سخنان بسیار تاثیرتأثیر گذاری زد که کمی از فشار خبرنگاران و سناتور هایسناتورهای پرونده روی مایکل کم شد و سپس خود گرن از جلسه رفت . مایکل تمام اتهامات خود از جمله قتل سران ۵ خانواده ،خانواده، قمار و ... را رد کرد و دادگاه به جلسه بعدی کشیده شد که این بار باید شاکی پرونده یعنی فرانک پانتان جلی حضور پیدا می کرد می‌کرد. مایکل بعد از اتمام جلسه پیش برادر خود فرددو رفت و فرددو اعتراف کرد که به نوعی خام شده چون جان گولا او را خریده و قصد داشته که پولی هم به او بدهد و وقتی که مایکل دلیل این کار پرسید فرددو به تندی صحبت کرد سپس مایکل به فرددو گفت که دیگر هیچ کاری با او ندارد و نمی‌خواهد او را ببیند . در جلسه بعدی دادگاه مایکل برادر فرانکی یعنی وینچنزو پان تان جلی را آورد و فرانکی زمانی که برادرش را در کنار مایکل دید به احساس خوبی دست پیدا کرد و تمام شکایات و اعترافات خود در مورد قتل سران توسط مایکل و ... را پس گرفت . به این ترتیب مایکل با خیالی راحت به ادامه کارهای خود فکر می کردمی‌کرد که همسرش کی تصمیم گرفت که خود به تنهایی با فرزندان مایکل به نوادا برگردد که مایکل اجازه نداد و از کی خواست که آن حادثه را فراموش کند . ( زمانی که مایکل به نیویورک رفته بود کی باردار بود ولی بچه اش از بین رفت ) کی مایکل را کور خطاب کرد و اعتراف کرد که خود آن بچه را انداخته است چون نمی خواستنمی‌خواست در این دنیا مایکل یک بچه یبچهٔ دیگر هم داشته باشد و چون مایکل این حرف هاحرف‌ها را شنید کی را با یک سیلی خاموش کرد و گفت که او را برای همیشه تنها بگذارد . چند هفته بعد خبر فوت مادر مایکل رسید در کلیسا فرددو در حال گریه کردن بود بعد از چند لحظه پیش تام رفت و سراغ مایکل را گرفت و تام گفت که منتظر است که تو بیرون بروی تا بعد به این‌جا بیاید . کانی در کلبه بیرون از خانه نزد مایکل آمد و از او خواست که فرددو را ترک نکند و همچنین اعتراف کرد که می خواستمی‌خواست مایکل را با رفتار خود عذاب بدهد و تصمیم دارد که دوباره به خانه برگردد . پس از آن مایکل دستش را بر سر کانی گذاشت و او را دلداری داد و کانی نیز دست مایکل را بوسید . فرددو که در خانه نشسته بود مایکل را دید که به سویش می آیدمی‌آید و آن‌گاه در یک صحنۀصحنهٔ واقعاً زیبا مایکل برادرش را در آغوش گرفت . مایکل بعد از آن تصمیم گرفت که راث را بکشد اما تام که این کار را فوق العادهفوق‌العاده سخت می دانستمی‌دانست از مایکل خواست که صرف نطر کند و چون مایکل که برای رسیدن به قدرت هر کاری می کردمی‌کرد سر حرف خود باقی‌ماند . فرانکی که پس از جریان شکایت و دادگاه هنوز در مکانی توسط اف بی آیاف‌بی‌آی محافظت می شدمی‌شد با تام هم صحبت شد و تام نیز در مورد خانواده در گذشته صحبت کرد و فرانکی خانواده کورلئونه را به امپراطوری روم تشبیه کرد سپس تام با فرانکی خداحافظی کرد و رفت .رفت؛ و اما روز بعد در یک لحظه سه اتفاق افتاد که کارگردان فیلم آنها را بسیار زیبا به هم متصل کرد : درفرودگاه راث توسط یکی از افراد مایکل کشته شد ،شد، در سازمان اف.بی. آی فرانکی رگ خود را در حمام با تیغ برید و مرد ،مرد، و در صحنه ای بسیار زیبا فرددو در حالی که در قایق مشغول ماهیگیری بود و مناجات بسیار زیبایی را به زبان می آوردمی‌آورد: «مریم مقدس تو را سپاس می گویممی‌گویم به من برکت بده رحمت خداوند بر تو باد و رحمت به طفلی که در شکم داشتی ای مریم مقدس نزد خدا شفاعت گناهان ما را بکن...بکن… آمین» و ناگهان صدای شلیک تفنگ برخاست. آری مایکل دستور قتل برادر خود را داده بود . مایکل که شاهد این صحنه بود بر روی صندلی نشست و زمانی را به یاد آورد که همیشه با سانی اختلاف داشت ،داشت، زمانی که سانی کارلو را برای دیدن کانی به خانه آورده بود .بود؛ و در صحنۀصحنهٔ پایانی فیلم مایکل با پسرش در باغ قدم می زنندمی‌زنند و سپس مایکل می نشیندمی‌نشیند و به تفکر می پردازدمی‌پردازد.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده = |نشانی = http://www.naghdefarsi.com/world-movies-review/6535-the-godfather-part-ii.html?start=3 |عنوان = تحلیل و بررسی فیلـمفیلم پدرخوانده 2|زبان=فارسی}}</ref>
 
== نقش‌ها ==
سطر ۶۹ ⟵ ۶۸:
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
== منابع ==