سفر اکتشافی آمونسن به قطب جنوب: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏راه‌پیمایی به سمت قطب: fixing and improve translation
LetsDoItBot (بحث | مشارکت‌ها)
تمیزکاری، + ویرایش با ماژول ابرابزار با استفاده از AWB
خط ۱۳:
آمونسن در [[فردریکستاد]] و در سال ۱۸۷۲ متولد شد، در حدود ۸۰ کیلومتری کریستیانا که امروزه به نام [[اسلو]] شناخته می‌شود. او فرزند یک ملاک کشتی بود.{{sfn|Langner|pp=۲۵–۲۶}} در سال ۱۸۹۳، مطالعات پزشکی خود را در [[دانشگاه اسلو|دانشگاه کریستیانا]] رها کرد و به عنوان یک ملوان بر روی عرشهٔ کشتی [[شکار خوک آبی]] به نام «ماگدالنا» برای سفری به قطب شمال نام‌نویسی کرد. پس از چندین سفر به این نواحی به عنوان {{پم|افسر دوم|Second mate}} ارتقا درجه یافت. زمانی که بر روی دریا بود مهارت‌های خودش را به عنوان یک اسکی‌باز در فضاهای باز و محیط‌های خشن {{پم|هاردان‌گریویدا|Hardangervidda}} افزایش داد.{{sfn|Huntford (''The Last Place on Earth'')|1985|pp=۴۳–۵۷}} در سال ۱۸۹۶، با الهام از کاوش‌های قطبی هموطن خودش [[فریتیوف نانسن]]، به {{پم|گروه اکتشاف قطب جنوب بلژیک|Belgian Antarctic Expedition}} برای سفر به آن نواحی تحت عنوان {{پم|سر دفتردار|chief officer}} کشتی {{پم|آر. وی بلژیکا (۱۸۸۴)|chief officer}} و زیر دست {{پم|آدریان دی گرلاکه|Adrien de Gerlache}} پیوست.{{sfn|Langner|p=۴۱}} در اوایل ۱۸۹۸ کشتی در {{پم|دریای یخی قطب جنوب|Antarctic sea ice}} گرفتار شد و برای بیش از یک سال در [[دریای بلینگسهاوزن]] به دام افتاد. سفری که آغاز گردیده بود، به صورت غیرارادی برای شروع، یک زمستان کامل را در آب‌های قطب جنوب گذراند. یک دورهٔ مشخص شده همراه با افسردگیِ نزدیک به گرسنگی، جنون و بیماری [[اسکوروی]] در میان خدمه.{{sfn|Crane|pp=۷۴–۷۵}} آمونسن بی‌طرف و گوشه‌گیر باقی ماند. او همه چیز را به عنوان یک کارآموز جویای تجربه در تمام جنبه‌ها و تکنیک‌های اکتشاف قطبی در خاطره ضبط می‌کرد، بخصوص همه چیز دربارهٔ ایدز، لباس و رژیم غذایی.{{sfn|Huntford (''The Last Place on Earth'')|1985|pp=۶۴–۷۴}}
 
مسافرت بلژیکی‌ها؛ سرآغازی بود بر آنچه که به نام [[قهرمانان عصر اکتشاف جنوبگان|عصر قهرمانی اکتشاف در قطب جنوب]] نامیده می‌شد{{sfn|Crane|pp=۷۴–۷۵}} که به دنبال خودش سفرهای کاوشگرانهٔ اعزامی از کشورهایی همچون انگلستان، سوئد، آلمان و فرانسه را به همراه داشت، با این حال آمونسن در سال ۱۸۹۹ و هنگام بازگشت به نروژ تمام توجه خودش را معطوف به سمت شمال نمود. او با توجه به توانایی‌هایی که در خودش می‌دید، اعتماد به نفس لازم در جهت رهبری یک سفر را به دست آورده بود. برنامه‌ریزی سفر وی شامل یک پیمایش از مسیر شمال غربی بود، همان مسیر دریایی از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام که به دلیل راه‌های دخمه‌ای پر پیچ و خم از طریق جزایر شمال کانادا کاملاً ناشناخته بود. با به دست آوردن درجهٔ [[ناخدا|ناخدایی]]، آمونسن توانست یک [[اسلوپ]] کوچک به نام {{پم|کشتی گژوا|Gjøa}} را خریداری نماید که سازگار و مناسبِ سفر قطبی او بود، همچنین وی توانست تا حمایت پادشاه سوئد و نروژ موسوم به [[اسکار دوم سوئد|اسکار دوم]] را به دست‌آورددست آورد. حمایت نانسن به همراه حمایت مالی کافی باعث شد تا به همراه ۶ خدمه در ژوئن ۱۹۰۳ عزم سفر کند.{{sfn|Langner|pp=۷۸–۸۰}}
 
مسافرت اکتشافی تا سال ۱۹۰۶ به طول انجامید و کاملاً موفقیت‌آمیز بود. مَعبر شمال غربی که دریانوردان را برای قرن‌ها شکست داده بود در نهایت فتح شد.{{sfn|Maxtone-Graham|pp=۲۳۰–۳۶}} آمونسن در حالی که تنها ۳۴ سال سن داشت، در رتبهٔ اول از کاشفان قطبی، تبدیل به یک قهرمان ملی شد.{{sfn|Langner|pp=۷۸–۸۰}} در نوامبر سال ۱۹۰۶، [[رابرت پری]] آمریکایی از آخرین سفر ناموفق خود به قطب شمال بازگشت. وی مدعی بود که {{پم|دورترین نقطه شمالی|Farthest North}} جدید از عرض ۸۷°و ۶′ دقیقه جغرافیایی را که یک رکورد به حساب می‌آمد را کشف نموده اما توسط مورخان بعدی ادعایش مورد مناقشه قرار گرفت.{{sfn|Herbert|pp=۱۹۱–۲۰۱}} پری بلافاصله شروع به جمع‌آوری منابع و حمایت‌های مالی با هدف گشایش یک سفر جدید نمود.{{sfn|Fleming|pp=۳۴۸–۴۹}} در ژولای سال ۱۹۰۷ دکتر [[فردریک کوک]] که یک همقطار سابق آمونسن از بلژیکا بود در یک برنامه‌ریزی بدون سر و صدا عزم حرکت به سمت سرزمین‌های شمالی نمود. تصور کلی بر این بود که هدف از این سفر تنها در جهت شکار می‌باشد اما شایعاتی نیز از تلاش وی در جهت رسیدن به نقطهٔ قطبی شمال در میان عوام پراکنده شده بود.{{sfn|Fleming|p=۳۵۱}} یک ماه بعد، [[ارنست شکلتون]] به همراه تیم مشهور به {{پم|گروه اعزامی نمرود|Nimrod Expedition}}، به سمت جنوبگان بادبان کشید، در حالی که در همین زمان، [[رابرت فالکون اسکات]] آمادهٔ سفر اکتشافی دیگری بود که می‌توانست تلاش گروه شکلتون را مُنتج به شکست نماید.{{sfn|Barczewski|pp=۶۰–۶۲}} آمونسن متوجه شد که هیچ دلیلی برای واگذاری اولویت اکتشاف در جنوبگان برای انگلیسی‌ها وجود ندارد و همین‌طور از دیدگاه خودش افشاگری عمومی برای اعلام رهبری یک سفر اکتشافی کاملاً بی‌مورد به نظر می‌رسید، او تنها با بازماندگان همراه خودش از سفر قطبی شمال دربارهٔ این موضوع صحبت کرد.{{sfn|Langner|pp=۸۲–۸۳}}
خط ۲۲:
در سال ۱۸۹۳، نانسن کشتی خودش موسوم به [[فرام]] را به سمت منطقهٔ یخبندانِ سواحلِ شمالی [[سیبری]] هدایت کرد و با کشتیرانی در یخ، به طرف گرینلند حرکت نمود، او امیدوار بود که این تصمیم مسیری برای رسیدن به قطب شمال باشد. در این عملیات، رانِش کشتی حاصلی نداشت و نزدیکی به قطب میسر نگردید و تلاش نانسن و {{پم|یالمار یوهانسن|Hjalmar Johansen}} برای رسیدن از طریق راه‌پیمایی پیاده نیز ناموفق بود.<ref>See {{harvnb|Scott, J.M.|pp=140–94}} for a summary account of Nansen's ''Fram'' expedition.</ref> با این وجود، این استراتژی نانسن پایه‌گذار طرح‌های قطبی خود آمونسن گردید.{{sfn|Huntford (''The Last Place on Earth'')|1985|p=۱۹۴}} استدلال او چنین بود که اگر از طریق [[تنگه برینگ]] وارد اقیانوس منجمد شمالی گردد، به خوبی می‌تواند به سمت شرقِ نقطهٔ شروع نانسن برسد. کشتی او می‌توانست با رانش به سمت شمالی‌ترین نقطه، به دو هدف عمده و مهم دست یابد. یا به خود قطب برسد و یا از نزدیکی آن گذر کند{{sfn|Huntford|2001|pp=۵۴۷–۴۹}}
 
آمونسن، ضمن مشورت با نانسن به این نتیجه رسید که «فرام» تنها کشتی مناسب برای انجام چنین عملیاتی است. فرام در تاریخ ۱۸۹۱ تا ۱۸۹۳ توسط {{پم|کالین آرچر|Colin Archer}} کشتی‌ساز برجسته و معمار نیروی دریایی نروژ طراحی و ساخته شده بود. با توجه به شخصیت و خلق و خوی سخت نانسن، چنین برآورد شد که کشتی می‌بایست در معرض سخت‌ترین شرایط قطبی برای مدت‌های مدید مقاومت نماید.{{sfn|Huntford|2001|pp=۱۸۳–۸۶}} یکی از ویژگی‌های متمایز کشتی بدنهٔ گِرد آن بود که به گفتهٔ نانسن؛ به کشتی اجازه می‌داد تا مثل مارماهی در آغوش یخ‌ها بلغزد.{{sfn|Nansen | loc=Vol. I | pp=۶۲–۶۸}} برای مقاومت فوق‌العادهٔ بدنهٔ کشتی از غلاف چوب {{پم|گرین‌هارت|Chlorocardium}} آمریکای جنوبی استفاده شد که در حقیقت سخت‌ترین الوار چوب قابل دسترس بود. تقاطع‌های متقابل و پرانتزهای کار شدهٔ داخلی در سراسر طولِ بدنهٔ آن نصب شده بود.{{sfn|Nansen | loc=Vol. I | pp=۶۲–۶۸}} شعاع عرض کشتی {{convert|۳۶|ft|m}} در برابر طول کلی {{convert|۱۲۸|ft|m}} بود که به آن ظاهر قابل توجهی همچون کُندهٔ درخت می‌داد. این طراحی و شکل خاص کشتی باعث بهبود استحکام در یخ می‌گردید اما عملکرد آن در دریای باز تا حدودی ظاهری و متاثرمتأثر از نوع طراحی‌اش بود که باعث می‌گردید به سُستی حرکت کند و فرمانبُرداری (چرخش پذیری سکان) چندان موفقی نداشته باشد.{{sfn|The Fram Museum}} با این حال، به نظر می‌رسد، سرعت و کیفیت قایقرانی کشتی در مناطق ویژه و در طول سفر می‌توانست در طول سال‌ها ارائه دهندهٔ یک پناهگاه امن و گرم برای خدمه باشد.{{sfn|Fleming|p=۲۴۰}}
 
کشتی فرام پس از نزدیک به ۳ سال کاوش در یخ‌های قطبی به واسطهٔ سفر نانسن صدماتی ندیده بود. این کشتی پس از بازگشت، مختصراً بازسازی و آماده به کار شد.{{sfn|The Fram Museum}} تا پیش از آن نیز در حدود ۴ سال تحت فرمان [[اتو سوردروپ]]، وظیفه نقشه‌کشی و بررسی {{convert|۱۰۰۰۰۰|sqmi}} از قلمرو خالی از سکنهٔ مناطق جزایر شمالی کانادا را بر عهده داشت.{{sfn|Fairley|pp=۲۶۰–۶۱}} پس از پایان سفر سوردراپ در ۱۹۰۲ کشتی فرام مدتی را به تأخیر و به بطالت در کریستیانا سپری کرد.{{sfn|Huntford|2001|pp=۵۴۷–۴۹}} اگر چه کشتی از لحاظ فنی جزئی از اموال دولت بود اما به طور ضمنی اذعان شده بود که به نانسن تعلق دارد، پس از بازگشت او از سفر قطب شمال در سال ۱۸۹۶، آرزویش این بود که بتواند به وسیلهٔ فرام به سفر قطب جنوب برود اما در سال ۱۹۰۷ امیدهای او پژمرده گردید.{{sfn|Huntford|2001|pp=۵۴۷–۴۹}} در اواخر ماه سپتامبر همان سال، آمونسن به خانهٔ نانسن احضار شد و در آنجا از او شنید که می‌تواند کشتی را در اختیار داشته باشد.{{sfn|Scott, J.M.|pp=۲۴۴–۴۵}}
 
=== گام‌های اولیه ===
آمونسن در یک جلسه از {{پم|انجمن جغرافیای نروژ|Norwegian Geographical Society}} به تاریخ ۱۰ نوامبر ۱۹۰۸ برنامه‌های خودش را برملا ساخت. او می‌خواست به وسیلهٔ کشتیِ فِرام و با گُذر از [[دماغه هورن]] به سمتِ اقیانوسِ آرام برود، ادامهٔ برنامه چنین بود که پس از تأمینِ سورسات در [[سان فرانسیسکو]] کشتی به مسیر شمالی ادامه می‌داد و از طریقِ تنگه برینگ به سمت {{پم|پوینت بارو|Point Barrow}} حرکت می‌کرد. از اینجا به بعد او یک دورهٔ حدوداً ۴ یا ۵ ساله را برای آغاز یک رانِش در میان یخ‌برف‌ها پیش‌بینی کرده بود، علم و دانش می‌توانست شاهدِ یک کاوشگریِ پر اهمیتپراهمیت در زمینهٔ جغرافیا به همراه مشاهداتِ مُستمر باشد، آمونسن امیدوار بود که کمک به اصلاح یا توضیح تعدادی از ابهامات موجود و حل نشده بنماید.{{sfn|Huntford (''The Last Place on Earth'')|1985|pp=۱۹۷–۲۰۰}} طرحِ پیش رو شور و شوق بسیاری دریافت کرد. روز بعد؛ [[هاکون هفتم نروژ]]{{refn | name = on Kings | group = n | Norway had [[personal union|separated]] from Sweden in 1905. King Oscar of Sweden relinquished the Norwegian throne and [[هاکون هفتم نروژ|Prince Carl of Denmark]] became King Haakon VII of Norway.{{sfn|Scott, J.M.|pp=۲۰۰–۰۲}}}} به وسیلهٔ یک لیست اشتراک و اهدای ۲۰۰۰۰ [[کرون نروژ|کرونی]] افتتاحِ پروژه را اعلام نمود. در ۶ فوریه ۱۹۰۹ [[استورتینگ (پارلمان نروژ)|پارلمان نروژ]] کمک مالیِ ۷۵۰۰۰ کرون برای تعمیر کشتی را تأیید کرد.{{sfn|Huntford (''The Last Place on Earth'')|1985|p=۲۰۵}} جمع‌آوری کمک‌های مردمی و امور مالی و به طور کلی مدیریت سفر به دستانِ برادر آمونسن موسوم به لئون سپرده شد و بر این اساس؛ برنامه به گونه‌ای تنظیم گردید که تیم جستجوگر می‌توانست در جنبه‌های علمی‌تر تمرکز بیشتری داشته باشد.{{sfn|Huntford (''The Last Place on Earth'')|1985|pp=۲۰۴–۰۶}}
 
در ماه مارس سال ۱۹۰۹ اعلام شد که شکلتون به عرضِ ۸۸ درجه و ۲۳ دقیقه جغرافیایی رسیده که در فاصلهٔ {{convert|97|nmi|km}} قطب شمال بود و تا قبل از اینکه بخواهد برگردد، آمونسن متوجه شد که تا شمال، تنها یک گامِ کوچک باقی مانده.{{sfn|Amundsen | loc=Vol. I | pp=۳۶–۴۱}} او بدون قید و شرط به ستایش شکلتون پرداخت و این نکته را به او نوشت که اهمیتِ اقداماتش در شمال مشابه اهمیتِ اقداماتِ نانسن در جنوب بوده است.{{sfn|Riffenburgh|p=۳۰۰}} پس از این نزدیکیِ ناچیز (نسبت به نقطهٔ قطبی)، اسکات بلافاصله قصد خود را برای رهبریِ یک اعزامی اکتشافی (که بعدها [[گروه اعزامی ترا نووا]] نامیده شد) اعلام نمود، عنوانی که برای این پروژه برگزیده شد، اصطلاحاً؛ «گوشهٔ کوچک» نام داشت که مقصود از آن غنیمت برای [[امپراتوری بریتانیا]] بود.{{sfn|Barczewski|pp=۶۰–۶۲}}
 
=== کارکنان و خدمه ===
آمونسن ۳ تن از معاونانِ نیروی دریایی را به عنوانِ افسرانِ هیئت اعزامی برگزید.{{پم|توروالد نیلسن|Thorvald Nilsen}} که هدایتگر بود و مقام دوم در فرماندهی را داشت. یالمار فریدریک یِرتْسن و {{پم|کریستین پرسترود|Kristian Prestrud}}.{{sfn|Huntford (''The Last Place on Earth'')|1985|pp=۲۰۵–۰۷}} یِرتْسن؛ با اینکه تجربه و مقدماتِ قبلیِ کافی در زمینهٔ پزشکی را طی نکرده بود با این همه به عنوان دکتر سفر شناخته می‌شد و البته در قالبِ یک برنامهٔ فوری و در عین حال کوتاه و فشرده به یک دورهٔ آموزشِ جراحی و دندانپزشکی فرستاده شد.{{sfn|Amundsen | loc=Vol. I | p=72۷۲}} [[اسکار ویستینگ]] نیز که توپچیِ نیروی دریایی بود، توصیه‌های پرسترود را مبنی بر اینکه می‌تواند وظایفِ بیشتر و متنوع‌تری را بر عهده بگیرد پذیرفت. ویستینگ اگر چه تا آن زمان تجربهٔ قبلیِ نسبتاً کمی در رابطه با سگ‌های سورتمه داشت اما آنطور که آمونسن بعدها نوشت؛ ویستینگ در طول این سفر به یک دامپزشکِ آماتور و مفید تبدیل گردید.{{sfn|Huntford (''The Last Place on Earth'')|1985|pp=247–51}}{{sfn|Amundsen | loc=Vol. I | p=102۱۰۲}}
 
یکی از انتخاب‌های اولیهٔ گروه، {{پم|اولاف بجالند|Olav Bjaaland}} قهرمان اسکی‌بازی بود. وی در عین حال نجار و مربی اسکی حرفه‌ای بود.{{sfn|Amundsen | loc=Vol. I | pp=137–38۱۳۷–۳۸}} بجالند اهل {{پم|مورگدال|Morgedal}} از ناحیه [[تلمارک]] نروژ بود. این منطقه به واسطهٔ اسکی‌بازان ماهر و خبره‌اش زبانزد خاص و عام بود و در عین حال خاستگاه پیشگامان تکنیک‌های جدید {{پم|سوندر نورهیم|Sondre Norheim}} شمرده می‌شد.{{sfn|Weinstock, J. "Sondre Norheim: Folk Hero to Immigrant"}} نانسن عقیده داشت که استفاده از سگ‌های قطبی و سورتمه بهترین و کارآمدترین روش برای سیر و سیاحت و اکتشاف مناطق قطبی است و آمونسن با این عقیدهٔ وی کاملاً موافق بود به همین دلیل تصمیم داشت تا ماهرترین راهبرانِ سورتمه را استخدام نماید. [[هلمر هانسن]] که پیش‌تر، ارزش‌های خودش را در سفر با گژوا ثابت کرده بود موافقت کرد که دوباره با آمونسن سفر کند.{{sfn|Huntford (''The Last Place on Earth'')|1985|pp=90 and 248}}
 
=== تغییر برنامه ===
خط ۵۹:
پس از اینکه کشتی فرام در گوشهٔ جنوب شرقی خلیج در یخ‌ها لنگر انداخت، آمونسن یک منطقه را برای ساختِ کلبهٔ اصلی هیئت اکتشافی در نظر گرفت. این منطقه در حدود {{convert|2.2|nmi|km}} از کشتی فاصله داشت.{{sfn|Huntford|1979|pp=۳۳۵–۳۸}} شش تیم از سگ‌ها در حمل و نقل محموله‌ها به منطقهٔ مورد نظر مشارکت داشتند و تلاش برای احداث کلبه آغاز گردیده بود. بجالند و استوبرود فوندانسیون‌ها (پایه‌ها) را در یخ جاسازی نمودند. به دلیل شیب‌دار بودن سطح زمین، این عمل برای تسطیح آن ضروری می‌نمود. از آنجایی که وزش معمول باد از جانب شرق بود، کلبه بر روی یک محور شرق به غرب ساخته شد در حالی که درب آن رو به سوی غرب داشت. در این مسیر، باد، تنها فقط بر بخشی از دیوار شرقی وزش داشت.{{sfn|Amundsen | loc=Vol. I | pp=۱۸۱–۸۲}} سقف کلبه در تاریخ ۲۱ ژانویه در محل خودش قرار گرفت و شش روز بعد، کلبه تکمیل شده بود.{{sfn|Turley|pp=۷۳–۷۴}} در همان زمان یک منبع بزرگ از گوشت که شامل ۲۰۰ خوک دریایی می‌گردید به جهت آذوقهٔ تیم مکتشفِ ساحل و همچنین ذخیره در انبارها قبل از عزیمت به سمت قطب به آنجا انتقال داده شد.{{sfn|Langner|p=۱۲۴}} نامی که برای این خانه انتخاب گردید فرامهیم بود به معنی خانهٔ فرام (برگرفته از نام کشتی فرام).{{sfn|Amundsen | loc=Vol. I | p=۱۹۴}}
 
در اوایل صبح روز سوم فوریه، ترانووا به طور غیر منتظره‌ایغیرمنتظره‌ای به خلیج نهنگ‌ها رسید. گروه در تاریخ ۲۹ نوامبر سال ۱۹۱۰ از نیوزیلند حرکت کرده و در اوایل ژانویه به «مک‌موردو ساند» وارد شده بود. پس از رسیدن اسکات و گروه وی به آنجا، ترا نووا یک تیم شش نفره را به رهبری [[Victor Campbell (Royal Navy officer)|ویکتور کمپل]] گزینش کرد. ماموریتمأموریت این تیم عزیمت به سمت شرق [[سرزمین شاه ادوارد هفتم]] بود. انتخاب این گروه در جهت کاوش این سرزمین بود که در آن زمان هنوز ناشناخته مانده بود. اما این سرزمین بوسیله یخ دریا از طریق ساحل مسدود شده بود به همین دلیل کشتی مجبور شد به سمت غرب به حرکت ادامه دهد و در امتداد لبه بریدگی به جستجوی یک منطقه مناسب برای توقف بپردازد که بر حسب اتفاق با ''فرام'' مواجه می‌شوند.{{sfn|MacPhee|p=87۸۷}} اسکات پیش از این فکر می‌کرد که آمونسن ممکن است پایگاه خودش را در منطقه ''دریای ودل'' بر پا نماید درست در طرف مقابل این قاره.{{sfn|Huntford|1979|p=368۳۶۸}} این مدرک نشانه آن بود که نروژی‌ها مسابقه رسیدن به نقطه قطبی را با یک مزیت ۶۰ مایلی دریایی آغاز کرده‌اند که همین موضوع به منزله هشدار و زنگ خطری برای بریتانیایی‌ها بود.{{sfn|Solomon|p=93۹۳}} هر دو گروه رفتار بسیار مودبانه‌ای نسبت به یکدیگر ابراز داشتند. ''کمپل'' و افسران وی از جمله [[Harry Pennell|هری پنل]] و [[George Murray Levick|جورج موری لویک]] صبحانه را بر روی عرشه ''فرام'' میل نمودند و متقابلاً نهار بر روی عرشه تیم ''ترا نووا'' صرف شد.{{sfn|Cherry-Garrard|p=135۱۳۵}}
 
=== سفر انبارها ===
خط ۸۵:
هر یک از سورتمه‌رانان، سگ‌ها را برای تغذیه تیم خودش کشته بود. پوست و گوشت آنها بین سگ‌های باقی‌مانده و مردان گروه تقسیم می‌گردید. آمونسن به یاد می‌آورد و می‌نویسد؛ ما در مکانی به نام ''فروشگاه قصابان'' حضور داشتیم، در اینجا افسردگی و غم و اندوه در فضا موج می‌زد. علاقهٔ ما به سگ‌ها با آنها رشد کرده و عجین شده بود.{{sfn|Amundsen | loc=Vol. II | pp=۶۳–۶۶}} متأسف بودن، نمی‌توانست مانعِ تیم مکتشف به جهتِ بهره‌گیری از مواد غذایی فراوان و تازه گردد. ویستینگ در آن لحظات ثابت کرد که در تهیه و ارائه گوشت مهارت دارد.{{sfn|Langner|pp=۱۸۴–۸۵}}
 
گروه مکتشف، ۳ سورتمه و محموله‌های مورد نیاز برای ۶۰ روز راه‌پیمایی را در اختیار داشت. باقی‌ماندهٔ خواربار و لاشهٔ سگ‌ها در یکی از انبارهای ذخیره رها گردیده بود. آب و هوای بد، مانع از حرکت آنها تا ۲۵ نوامبر گردید. این جو نامساعد به همراه مه مداوم، باعث گرفتاری آنها در زمینی ناشناخته گردید.{{sfn|Amundsen | loc=Vol. II | pp=۶۷–۷۳}} گروه، در حال طی مسیری بر روی یک سطح یخی شکسته توسط شکاف‌های مکرر بود که همراه با دید ضعیف باعث پیشرفت کُند آنها می‌گردید. آمونسن این منطقه را ''یخچال شیطان'' نامید. در ۴ دسامبر آنها به منطقه‌ای وارد شدند که در آن شکاف‌ها در زیر لایه‌هایی از برف و یخ با یک فضای توخالی پنهان گردیده بود. آمونسن اینجا را نیز تعمید داد و به نام ''سالن رقص شیطان'' نامگذاری کرد. هنگامی که در روز بعد آنها مجدداً زمین سفت و جامد را در زیر پای خود احساس کردند به منطقه ۸۷ درجه رسیده بودند.{{sfn|Amundsen | loc=Vol. II | pp=۱۰۵–۰۷}} در ۸ دسامبر نروژی‌ها موفق به شکستن رکورد دورترین پیمایش جنوبی شکلتون از ۸۸ درجه و ۲۳ دقیقه جغرافیایی شدند.{{sfn|Huntford|1979|p=۴۵۹}} همینطورهمین‌طور که آنها به قطب نزدیک می‌شدند، در حال شکستن تمامی دست‌آوردهای چشم‌انداز آیندهٔ هر گروه مکتشف دیگری بودند که پیش از آنها به آنجا رفته بود. هنگامی که در ۱۲ دسامبر در آنجا اردو زدند با دیدن یک جسم ناشناختهٔ سیاه و سفید که در افق ظاهر شد برای لحظه‌ای نگران شدند، اما کمی بعد کشف کردند که آن چیز مشکوک تنها مدفوع یکی از سگ‌ها در فاصلهٔ دور بوده که به واسطهٔ سراب حالت بزرگ‌نمایی پیدا کرده بود.{{sfn|Huntford (''The Last Place on Earth'')|1985|pp=۴۵۱–۵۲}} روز بعد آنها در ۸۹ درجه و ۴۵ دقیقه جنوبی و در حدود {{convert|15|nmi|km}} نسبت به قطب جنوب مجدداً اردو زدند.{{sfn|Langner|p=۱۹۳}} در روز بعد که مصادف با ۱۴ دسامبر ۱۹۱۱ بود، آمونسن ضمن جلب موافقت رفقایش با سورتمه به سمت جلو، ره‌نوردی کرد و در حدود ساعت ۳ بعدازظهر گروه به مجاورت قطب جنوب رسیده بود.{{sfn|Huntford|1979|p=۴۸۷}} آنها پرچم نروژ را در زمین قرار دادند و فلات قطبی را به نام «فلات [[هاکون هفتم نروژ|پادشاه هاکون]] هفتم» نامیدند.{{sfn|Amundsen | loc=Vol. II | p=۱۲۲}}
 
=== بازگشت به فرامهیم ===
خط ۹۱:
 
=== خبر رسانی به جهان ===
پس از بازگشت به فرامهیم، آمونسن هیچ عذری برای تأخیر در عدم برچیدن گروه و کمپ نداشت. شام خداحافظی در کلبه صرف شد و گروه، سگ‌های باقی‌مانده و سایر محموله‌های همراه را به عرشهٔ کشتی فرام منتقل کرد. فرام، در ۳۰ ژانویه ۱۹۱۲ [[خلیج نهنگ‌ها]] را به مقصد [[هوبارت]] در [[تاسمانی]] ترک کرد. در طول مسافرت ۵ هفته‌ای، آمونسن به تنظیم متن تلگراف پرداخت و نخستین گزارش را برای ارباب رسانه و مطبوعات ارائه نمود.{{sfn|Huntford (''The Last Place on Earth'')|1985|pp=493–97۴۹۳–۹۷}} در هفتم مارس، کشتی فرام به هوبارت رسید. آمونسن به سرعت اطلاع کسب کرد که هیچ خبری دست‌کم تا آن لحظه از اسکات و گروهش نیست. او دربارهٔ موفقیت این سفر، تلگرام‌هایی را برای برادرش لئون، نانسن و پادشاه هاکون ارسال نمود که به طور خلاصه در آن توضیحاتی داده بود. روز بعد، نخستین گزارش کامل از داستان این سفر را به روزنامه {{پم|دیلی کرونیکل|Daily Chronicle}} لندن ارائه داد که پیش‌تر حقوق انحصاری آن را به این موسسهمؤسسه فروخته بود.{{sfn|Huntford (''The Last Place on Earth'')|1985|pp=510–11۵۱۰–۱۱}} فرام، دو هفته در هوبارت توقف داشت و در طول این مدت به گروه [[داگلاس ماوسون]] و کشتی [[اس‌وای اورورا]] پیوست که در {{پم|بخش خدماتی سورسات قطب جنوب استرالیا|Australasian Antarctic Expedition}} فعال بود. آمونسن تعداد ۱۱ سگ از مجموع سگ‌هایی را که در بازگشت از قطب زنده مانده بودند، به عنوان پیشکش و هدیه به آنها تقدیم کرد.{{sfn|Amundsen | loc=Vol. II | p=352۳۵۲}}
 
== پانویس ==