تاریخ ساسانیان: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
كلمه هميشه به اشتباه هميسه تايپ شده بود |
Yamaha5Bot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح نویسه عربی، + ویرایش با ماژول ابرابزار با استفاده از AWB |
||
خط ۱:
[[پرونده:Naqsh- e Rostam VI relief Shapur Ist.jpg|thumb|300px|چیرگی شاپور یکم بر والریان (پادشاه روم) و فلیپ عرب، و زانو زدن والریان برابر شاه ایران]]
برای بیش از چهار سده، [[ساسانیان|دولت ساسانی]] یکی از دو دولت بزرگ جهان متمدن آن روز (در آسیای غربی) بودهاست که مرزهای آن در مشرق، تا دره رود سند و پیشاورو در شمال شرقی، گاهی تا کاشغر کشیده شده بود. در شمال غربی، تا
تورج دریایی، استاد رشته ایرانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا در ارواین، و نویسنده کتاب «ایران ساسانی: ظهور و سقوط یک امپراتوری» به زبان انگلیسی، میگوید که میراث ساسانیان برای ایران بسیار بزرگتر از شکست در برابر اعراب است.<ref name=ToolAutoGenRef1>[http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/01/110120_u04_sasanian_daryaee.shtml BBC فارسی - ایران - میراث ساسانیان: ایرانشهر یا شکست در برابر اعراب؟<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref><ref name=ToolAutoGenRef2>[http://shahnameh5.blogfa.com/post-1.aspx شاهنامه - ساسانیان<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> میراث مهمی که ساسانیان برای ایران به جا گذاشتند، به گفته او، شکل گیری مفهوم ایران به عنوان یک فرهنگ و ملت است.<ref>ایران ساسانی، تورج دریایی</ref><ref name=ToolAutoGenRef1 /> یکی از عناصر مهم شکل گیری این مفهوم پیدایش خداینامه در زمان ساسانیان است. این همان کتابی است که شاهنامه از آن سرچشمه گرفتهاست. آقای دریایی میگوید: «اهمیت دیگر ساسانیان این است که در زمان خسرو انوشیروان در همان قرن سوم، تاریخ ملی ایران به نام خداینامه تدوین
== روابط با بیزانس ==
دولت [[بیزانس]] که در مشرق متصرفات خود با دولتی نیرومند مانند دولت ساسانی سروکار داشت و آن را قویترین خصم خود میدانست، گرفتاریهای زیادی هم در مغرب و هم در شمال متصرفات خود به خصوص در اروپا داشت. این گرفتاریها مانع میشد که دولت بیزانس همه توجه خود را مصروف مرزهای شرقی خود کند و به همین سبب، دولت ساسانی مانند دولت اشکانی توانسته بود پایتخت خود را تیسفون در کنار دجله قرار دهد و از نزدیکی پایتخت به مرزهای دشمن بیمی نداشته باشد. دولت ساسانی هم در مشرق و شمال مرزهای خود، گرفتاریهای زیادی داشت که گاهی به مرحله خطرناک و تهدیدکنندهای میرسید. بدینگونه سیاست خارجی دولت ساسانی در سرتاسر این جهان قرن، در «روابط با شرق و غرب» خلاصه میشد. اما دولت ساسانی در این مدت خود را به حد کافی نیرومند نشان داد و توانست مملکت ایران را از آسیبهای مخرب و خطرناک نگهدارد و در داخل مملکت برای مردم ایران زندگی مرفه قرین با امنیت
▲دولت [[بیزانس]] که در مشرق متصرفات خود با دولتی نیرومند مانند دولت ساسانی سروکار داشت و آن را قویترین خصم خود میدانست، گرفتاریهای زیادی هم در مغرب و هم در شمال متصرفات خود به خصوص در اروپا داشت. این گرفتاریها مانع میشد که دولت بیزانس همه توجه خود را مصروف مرزهای شرقی خود کند و به همین سبب، دولت ساسانی مانند دولت اشکانی توانسته بود پایتخت خود را تیسفون در کنار دجله قرار دهد و از نزدیکی پایتخت به مرزهای دشمن بیمی نداشته باشد. دولت ساسانی هم در مشرق و شمال مرزهای خود، گرفتاریهای زیادی داشت که گاهی به مرحله خطرناک و تهدیدکنندهای میرسید. بدینگونه سیاست خارجی دولت ساسانی در سرتاسر این جهان قرن، در «روابط با شرق و غرب» خلاصه میشد. اما دولت ساسانی در این مدت خود را به حد کافی نیرومند نشان داد و توانست مملکت ایران را از آسیبهای مخرب و خطرناک نگهدارد و در داخل مملکت برای مردم ایران زندگی مرفه قرین با امنیت تامین کند.
این حکومت، فرهنگی در زمینه [[سیاست]] و مملکتداری و [[اخلاق]] و [[روابط اجتماعی|روابط سالم اجتماعی]] و [[هنر]] به وجود آورد که پس از انقراض و اضمحلال سیاسی، اثر خود را در نسلهای بعدی و فرهنگی اقوام مجاور، به طور بارزی نشانداد.
سطر ۱۵ ⟵ ۱۴:
== ساسان ==
[[پرونده:Head horse Kerman Louvre MAO132.jpg|thumb|300px]]
سلطنتی باید باشد (مانند اعلیحضرت. رجوع شود به «میراث ایران»، فرای، ص۲۰۸ و نیز کلماتی چون خانه خدا و کدخدا و در مقیاس بالاتر یعنی کشور خدا = پادشاه). شاپور در این کتیبه خود را نیز «خدا» ولی پرستنده [[مزدا]] خوانده که دلیل کافی بر این است که مقصود از «خدا» معنای مصطلح امروزی آن نبودهاست. شاپور پدرش [[اردشیر پاپکان|اردشیر]] را نیز خدا و پرستنده «مزدا» و شاهنشاه ایرانیان معرفی کرده، درحالیکه خود را «شاهنشاه ایرانیان و جز ایرانیان» خوانده و جد خود [[پاپک]] را فقط شاه نامیدهاست. این به آن معنی است که بابک فقط یک حاکم یا شاه محلی بوده و حکومت اردشیر از سرزمین واقعی ایرانیان تجاوز نکرده بودهاست. همچنین فقط شاپور در این کتیبه نذورات و قربانیهایی برای ارواح خاندان و خویشان سلطنتی دستور داده، از ساسان نام برده ولی او را «شاه» نخوانده. میتوان از این نکته چنین استنباط کرد که آنچه در کارنامه [[اردشیر پاپکان]] (بعد از اسلام به او پاپک گفتند چون عربها واژه پ
== اردشیر یکم ==
[[اردشیر پاپکان]] «اردشیر یکم» { ۲۲۶ تا ۲۴۰ میلادی} در زمان پادشاهی [[اردوان پنجم]]، به پادشاهی [[گوچیهر]] رسید. او مایل بود شاه کلّ ایران باشد بنابراین شورش کرد و اردوان را به سختی شکست داد و [[اشک بیست و نهم]] در صحنه نبرد کشته شد «۲۲۴ میلادی». بدین ترتیب سلطنت ایران در کف
▲[[اردشیر پاپکان]] «اردشیر یکم» { ۲۲۶ تا ۲۴۰ میلادی} در زمان پادشاهی [[اردوان پنجم]]، به پادشاهی [[گوچیهر]] رسید. او مایل بود شاه کلّ ایران باشد بنابراین شورش کرد و اردوان را به سختی شکست داد و [[اشک بیست و نهم]] در صحنه نبرد کشته شد «۲۲۴ میلادی». بدین ترتیب سلطنت ایران در کف اردشـیر پاپکان قرار گرفت.
اردشیر پاپکان به تلافی شکستهایی که [[اشکانیان]] در اواخر حکومتشان از رومیان میخوردند به [[روم]] لشکر کشید (در این زمان [[تراژان]] امپراتور روم بود) او رومیان را شکست داد و [[نصیبین]]، [[حران]] و [[ارمنستان]] را تصرف کرد.
به طور کلّی کارهای اردشیر در زیر خلاصه میشود:
# تقسیم مردم به طبقات مختلف و تعیین حداقل معیشت و امکانات
# احیای [[سپاه جاویدان]] مانند [[هخامنشیان]]
# توجّه ویژه به امنیت عمومی توسط
# تصرف [[هند]] تا [[پنجاب]]
پاپک نیز بنابر روایت طبری، منصب روحانی ریاست آتشکده آناهید را دارا بود و از زنش که رودک یا روتک نام داشت، اردشیر بهوجود آمد. البته بابک پسر دیگری هم به نام شاپور داشته که ظاهراً بزرگتر از اردشیر بودهاست. گزهر یا گوچثر، پادشاه بازرنگی، غلامی اخته به نام «تیرا» داشت که «ارگبذ» شهر دارابگرد بود. (ارگبذ به معنی کوتوال یا صاحب و دارنده قلعه میباشد). پاپک که هنوز شاه یا حاکم نبود و فقط نگهدار آتشکده استخر بود، از گزهر خواست که تیرا فرزند او (اردشیر) را تربیت کند تا بتواند پس از او ارگبذ دارابگرد گردد. اردشیر پس از تیرا ارگبذ دارابگرد شد ولی به آن اکتفا نکرد و حکومت خود را به تدریج به شهرهای مجاور بسط داد و سرانجام برخود گزهر عاصی شد و از پدرش بابک خواست تا او گزهر را بکشد. بابک پس از تحقق خواست اردشیر، از [[اردوان]]، شاهنشاه اشکانی نیز خواست که مقام گزهر و خاندان بازرنگی را به او دهد. اردوان با این کار موافقت نکرد، ولی بابک به این مخالفت وقعی ننهاد. زیرا سلطنت اشکانی در حال ضعف بود و برای شاهنشاهی آن، دو مدعی یکی به نام بلاش و دیگری به نام اردوان وجود داشت. در سالنامه سریانی اربل آمدهاست که بلاش (چهارم) پادشاه اشکانی با پارسیان جنگید و پارسیان چندینبار شکست خوردند تا آنکه آنان با [[ماد|مردم ماد]] و پادشاهان آدیابنه و کرکوک متحد شدند و سرانجام دولت پارت را برانداختند. از این گفته برمیآید که پاپک در آغاز مخالفت با اشکانیان، از ایشان شکست خورده بود. پس از مرگ پاپک، شاپور (پسر بزرگتر او) به حکومت رسید ولی در اثر حادثهای کشتهشد و اردشیر حکومت پارس را
میسان با میشان یا مسنه و خاراکنه، از دیرباز برای خود دولتی مستقل داشت که البته از شاهنشاه اشکانی اطاعت میکرد. تاریخ تصرف میسان یا مسنه، در سال ۲۲۳ مسیحی بودهاست. جنگ سرنوشتساز میان اردوان و اردشیر در صحرای «هرمزدجان» یا «هرمزدگان» رویداد که موقعیت آن معلوم نیست ولی آن را در خوزستان دانستهاند.
«ویدن گرن» خاورشناس [[سوئد|سوئدی]] آن را در [[گلپایگان]] امروزی میداند. پسر اردشیر – شاپور- در جنگ با اردوان شجاعت زیادی از خود نشانداد و [[داد بنداذ]] کاتب یا وزیر اردوان را به دست خود کشت. پس از شکست قطعی اردوان، ارمنستان و بینالنهرین و ماد بزرگ با آذربایجان به دست اردشیر افتاد. اردشیر بر [[تیسفون]] پایتخت دولت اشکانی در ساحل [[دجله]] دست یافت و
در ساحل غربی دجله، از دیر باز شهر [[سلوکیه]] وجود داشت که در سال ۳۱۲ پیش از میلاد به وسیله «سلوکوس نیکاتور» بنا شده بود و از مراکز فرهنگی و بازرگانی مشرق زمین بود. این شهر در سال ۱۶۴م. از سوی رومیان ویران گردید و به همان حال بود تا آنکه اردشیر پس از فتح تیسفون آن را از نو بازساخت و نام آن را «وه اردشیر» یا «به اردشیر» گذاشت. همان که آن را به عربی «بهرسیر» میخواندند و از جمله هفت شهر پایتخت ساسانیان گردید که به سریانی «ماحوزی» و به عربی «مداین» خوانده میشد. تصرف ارمنستان به دست اردشیر به آسانی صورت نگرفتهاست و بعضی میگویند: تصویری که از اردشیر و شاپور در سر راه [[سلماس]] به ارومیه بر سنگ کنده شده به یادبود فتح ارمنستان به دست اردشیر بودهاست. شاید بتوانیم این نقش را از زمان شاپور اول بدانیم نه اردشیر، زیرا فتح نهایی ارمنستان به دست اردشیر نبوده و در زمان شاپور اتفاق افتادهاست. چنانکه گفتیم شاپور پدر خود (اردشبر) را در کتیبه کعبه زرتشت، «شاهنشاه ایرانیان» و خود را «شاهنشاه ایرانیان و جز ایرانیان» خواندهاست.
در [[تاریخ طبری]] به پیروی از [[خداینامه]] قیام اردشیر بر اشکانیان را به سبب
اردشیر اول پس از ۱۴ سال و ده ماه سلطنت از جهان رفت و پسرش [[شاپور اول]] به جای او بر تخت نشست (در سالی که آغاز آن سپتامبر سال ۲۴۱ م. مطابق با ۵۳۸ سلوکی بود).
اردشیر هم سرداری بزرگ و جنگجو و فاتح بود و هم پادشاهی با کفایت و سازنده و مدبر. او مملکت پهناور ایران را تحت اداره مرکزی واحدی درآورد و شهرهای زیادی را بنا و یا بازسازی کرد و به نام خود نامید. وی در
اردشیر یک [[حکومت ملی]] بر پایه [[فرهنگ ایرانی]] بنا نهاد و جلو نفوذ [[فرهنگ یونانی]] را که از زمان [[سلوکیان]] و اشکانیان به تدریج در ایران راه یافته بود گرفت. بههمین سبب در تاریخ [[ایران باستان]] یک چهره درخشان و استثنایی است و دوام حکومت ساسانی در چهار قرن، به طور حتم نتیجه سیاست اصیل و خردمندانه اوست. او شهرهای «اردشیر خره» و «رام اردشیر» و «ریوارد شیر» را در ایالت پارس بنا نهاد و شهر «کرخا» را در «مسنا» (میسان) بازسازی کرد و آن را «استرآباد اردشیر» نام نهاد. همچنین در آن منطقه «وهشتآباد اردشیر» را ساخت که بعدها در قرن اول هجری، شهر «بصره» درجای آن ساخته شد. از شهرهای دیگری که به او نسبت میدهند «هرمزداردشیر» در خوزستان است که بعدها «هرمشیر» خوانده میشد و در «بحرین» (در قسمت ساحل شرقی عربستان) «پسا اردشیر» است که «خط» نامیده میشد و در شمال عراق «نودارشیر» یا «حزه» است.
[[پرونده:Derbent winter.jpg|thumb|300px|دژ ساسانی [[دربند (شهر)|دربند]] در داغستان امروزی (جنوب روسیه امروزی)]]
فتوحات بزرگ در بیرون از مرزهای ایران در زمان شاپور اول ساسانی روی داد. شاپور کارهای شاهانه خود را در کتیبه سه زبانه «کعبه زرتشت» در [[نقش رستم]] جاودانی ساختهاست. او پس از آنکه پدرش (اردشیر) را از نژاد خدایگان و شاهنشاه ایران خوانده، خود را نیز پرستنده مزدا و شاهنشاه ایرانیان و غیر ایرانیان نامیده و ممالکی را که زیر تصرف او بوده چنین
== شاپور یکم ==
[[شاپور یکم]] (۲۴۰ تا ۲۷۲ میلادی) پسر [[اردشیر بابکان]] در آغاز سلطنت با طغیان [[حران]] و [[ارمنستان]] مواجه شد. او به راحتی شورش ارمنستان را خواباند امّا مردم حران چنان مقاومتی از خود نشاندادند که سرکوب آن
▲[[شاپور یکم]] (۲۴۰ تا ۲۷۲ میلادی) پسر [[اردشیر بابکان]] در آغاز سلطنت با طغیان [[حران]] و [[ارمنستان]] مواجه شد. او به راحتی شورش ارمنستان را خواباند امّا مردم حران چنان مقاومتی از خود نشاندادند که سرکوب آن غیر ممکن مینمود. سرانجام با خیانت شاهزادهٔ حران دروازه باز و شاپور همه از جمله شاهزاده را میکشد. او پس از فتح حران شهرهای [[کرمان]]، [[خوزستان]]، [[عمان]]، [[مکران]]، [[غرب]]، [[خراسان]] و [[توران]] را فتح کرد.
شاپور پس از فتوحات خود متوجّه روم شد و نبردی با آن دولت کرد. در نبرد اوّل پس از تصرّف [[انطاکیه]] و [[نصیبین]] از [[گردین]] شکست خورد و نصیبین از دست او رفت. گردین توسّط سردارانش کشته شد و پس از او [[فیلیپ عرب]] به پادشاهی رسید. او مصالحهای با ایران امضا کرد که در آن [[بینالنهرین]] و ارمنستان به ایران بازگردانده شود.
شاپور مانند جنگ اوّل خود از [[فرات]] گذشت و نواحی اطراف آن را تصرّف کرد و وقتی نیروهای رومی به نزدیکی اردوهای ساسانی رسیدند آنان را در چنان تنگنایی قرار داد که «[[والرین]]» امپراتور روم و بسیاری از سپاهیانش اسیر شدند. او از اسیران جنگی برای ساختن [[پل شوش]] استفاده کرد و پس از شکست رومیان شهرهای [[آسیای صغیر]]، [[کاپادوکیه]] را
شاپور فتوحات خود را در جنگ با رومیان شرح میدهد و میگوید: پس از آنکه ما در حکومت خود مستقر شدیم، «گوردیان قیصر» سپاهی از گوتها و ژرمنها ترتیب داد و به آسورستان (عراق) حمله کرد. در مسیخه واقع در آسورستان، نبرد سختی درگرفت و قیصر گوردیان کشته شد و ما سپاه روم را نابود کردیم. رومیان، فیلیپ را به قیصری برداشتند و او بر سر آشتی آمد و پانصدهزار [[دینار]] تاوان جنگی پرداخت. مسیخه را (که در آن پیروز شده بودیم) «پیروز شاپور» نام کردیم (همان انبار دوره اسلامی). قیصر روم بازگری کرد و به ارمنستان زیان وارد ساخت، ما هم به متصرفات او حمله بردیم و در «باربلیسوس» (شهر بالس) شصت هزار سرباز رومی را شکست دادیم و سوریه را به باد غارت دادیم و این شهرها را از رومیان گرفتیم: آناثا (عانه)، برث هاروپان (قربه)، برثا اسپورک (حلبیه)، سورا، باربلیسوس، هیراپولیس (منبج)، حلب، قنسرین، افامیه، رفنیه، زوگما، اوریما، گینداروس، ارمناز، قابوسیه، انطاکیه، خوروس، سلوقیه، اسکندرون، اصلاحیه، سنجار، حما، رستن، زکویر، دولوک، صالحیه، بصری، مرعش (گرمانیکیا)، تل بطنان، خز و از [[کاپادوکیه]]: ستله و دومان و ارتانگیل و کلکیت و سوئیدا و فراآتا، که جمعاً سی و هفت شهر با دشتهای آن میشود.
طی جنگهای سوم با روم، هنگامی که ما به «حران و رها»
پس از شاپور اول، [[هرمز اول]] (۱۴ سپتامبر ۲۷۲ م
از نرسی کتیبهای دو زبانه در «پایقلی» یا «پایکولی» واقع در خاک عراق به جای ماندهاست. در این کتیبه فهرستی از بزرگان که نرسی را در برابر بهرام سوم حمایت کرده و خود از شاهان تابع دولت ساسانی بودهاند آمدهاست که از جمله آنان: [[کوشانشاه]] و [[خوارزمشاه]] است که میرساند دولت ساسانی در مشرق و شمال شرقی ایران، حکومت و اقتدار خود را حفظ کرده بود.
== شاپور دوم ==
پس از نرسی، پسرش – هرمز دوم – در سالی که آغاز آن هفتم سپتامبر سال ۳۰۲ م. بود بر تخت نشست. او را پادشاهی نیرومند و عادل وصف کردهاند. هرمز، پس از هفت سال و پنج ماه سلطنت در گذشت. بزرگان ایران، فرزند او را که هنوز در شکم مادر بود و حدس میزدند که پسر خواهد بود به سلطنت برداشتند. او پس تولد، به نام شاپور خوانده شد و در تاریخ به «شاپور دوم» معروف گردید.
سطر ۷۴ ⟵ ۶۹:
اگر انوشیروان در این سلسله نبود مسلّماٌ او نقطهٔ اوج قدرت ساسانیان بود. شاپور در ابتدا از قدرت درباریان کاست {که از زمان کودکی او اختیارات بسیاری داشتند} و از مرزهای عرب نشین دفاع کرد. تصرّف [[بحرین]]، در زمان او اتّفاق افتاد. ظاهراً شاپور در طی جنگ با اعراب کتف هایشان را سوراخ میکرد از این رو او را «[[ذوالاکتاف]]» میخواندند. با مرگ [[قسطنطین]] و [[تیرداد]] امپراتوران روم و ارمنستان در سالهای ۳۳۷ و ۳۱۴ میلادی شاپور بر سر ارمنستان با روم جنگید. بدین ترتیب ارمنستان دوباره دست ایران افتاد. پس از این کار او اعراب و بت پرستان «آنها از کشور ارمنستان بودند» را تحریک به حمله به روم کرد، آنها موقّتاً شکست خوردند.
شاپور به روم حمله و نصیبین را محاصره کرد ولی از عهده شان بر نیامد با این حال سپاه روم را در دشت شکست داده بود و در این زمان با ارمنستان پیمان دوستی بست {۳۴۱میلادی}. شاپور در سال ۳۴۲ میلادی بر
در ایام کودکی او قبایل عرب به ایران حمله و تا درون مملکت ایران نفوذ کردند. شاپور شایستگی خود را در همان زمان نوجوانی نشان داد و پس از آنکه خود قدرت را به دست گرفت، نخستین کاری که انجام داد بیرون راندن عربها از ایران بود. در جنگهای نخستین با رومیان، پیروز شد. شورش قبایل «خیونی» و «سکا» را در مشرق ایران خاموش کرد و آنان را مطیع خود ساخت. پس از آن، نامه تندی به قیصر روم نوشت و در آن خود را شاه شاهان و برادر آفتاب و ماه، و از اجداد خود نیرومندتر خواند. همچنین، از قیصر خواست تا زمینهایی را که رومیان به غدر از اجداد او گرفته بودند باز پس دهد و اگر امپراتور جواب مساعدی ندهد، سپاهیان ایران پس از زمستان با قوای نظامی خود به روم حمله خواهند کرد. «کنستانس» در نامه أی که در پاسخ شاپور نوشت، خود را فاتح خشکی و دریا و پیروز در همه وقت خواند و در خواستهای شاپور را رد کرد. همچنین، او را به در خواستهای ناسنجیده و بیرون از حد ملامت کرد. شاپور، جنگ با رومیان را آغاز کرد و در سال ۳۵۹ م. شهر «آمد» را پس از مقاومت سخت رومیان – گرفت. ژولین، امپراتور روم، به مقابله شاپور شتافت و در حمله هرمز (برادر شاپور) را که به روم پناه برده بود با ارشاک سوم شاه ارمنستان به همراه خود داشت. سپاه روم تا تیسفون پیش رفتند. ژولین امپراتور روم که به سبب بازگشتش از مسیحیت به «مرند» معروف است، در جنگ زخمی و کشته شد. «یوویان» جانشین او ناگزیر شد با شاپور صلح کند وبسیاری از اراضی را که از نرسی گرفته بودند، باز پس دهد. شهرهای سنجار و نصیبین به تصرف ایرانیان
== پس از شاپور دوم ==
پس از مرگ [[شاپور دوم]]، [[اردشیر دوم]] به سلطنت رسید که نسبت او از لحاظ اینکه برادر یا پسر شاپور بودهاست، محل تردید است. جلوس او در ۱۹ اوت سال ۳۷۹ م. بود. حکومت او چهار سال طول کشید و چون او با بزرگان و نجبای دوران سرسازگاری نداشت از کار برکنار شد. پس از او [[شاپور سوم]] از سال ۳۸۳ تا ۳۸۸ م. حکومت کرد و گویا در اثر حادثهای کشته شد.
پس از وی [[بهرام چهارم]] که پیش از سلطنتش به کرمانشاه معروف بود در سال ۳۸۸ م. به سلطنت رسید و حکومت او یازده سال دوام یافت. در زمان شاپور سوم یا بهرام چهارم، ایران گرفتار جنگهایی در شرق کشور بود. پادشاه کوشان که در بلخ استقرار داشت احتمالاً با خاندان اشکانی حاکم بر [[ارمنستان]] خویشاوند بود.
پس از بهرام چهارم، [[یزدگرد اول]] معروف به بزهکار در سال ۳۹۹ م. بر تخت نشست و بیست و یک سال حکومت کرد. بزهکار خواندن او به دلیل خشونت او با بزرگان و ملایمت او با رعایای مسیحی بودهاست. به طور کلی او با پیروان ادیان دیگر رفتاری خوب داشت. میگویند او با دختری یهودی به نام «شوش دخت» که دختر راس الجالوت یهودیان بود ازدواج کرده بود. در زمان او مسیحیان در سلوکیه تیسفون مجمعی از اساقفه تشکیل دادند که به اختلافات میان خودشان پایان دهند، اما مسیحیان از حسن رفتار او سوءاستفاده کردند و به بعضی از آتشکدهها آسیب رساندند و این موجب شد که یزدگرد آنان را تنبیه کند. در این زمان [[ارکادیوس]] امپراتور روم از او درخواست نمود که قیمومت پسرش تئودوزیوس دوم را بر عهده گیرد. یزدگرد این درخواست را پذیرفت و شخصی اخته را به نام آنتیوخوس بیزانسی فرستاد تا پس از مرگ ارکادیوس، قیمومت تئو دوزیوس را برعهده گیرد. پس از مرگ یزدگرد اول، پسرش [[بهرام گور|بهرام پنجم]] معروف به «گور» که در حیره تحت سرپرستی پادشاه لخمی تربیت شده بود و به ایران آمد و حکومت را از دست خسرونامی که از سوی بزرگان به سلطنت رسیده بود گرفت (سال ۴۲۰ م
بهرام در جتگ با اقوام شرقی و شمالی موفق بود. این اقوام که ظاهراً «خیونیها» بودند، در کتابهای مورخان ایرانی به «ترک» معروف شدهاند. سکههایی به نام بهرام پنجم در [[بخارا]] به دست آمدهاست که دلیل نفوذ ایران در ماوراءالنهر میباشد. در زمان بهرام پنجم مجمعی از اساقفه در ایران تشکیل شد و استقلال مسیحیان ایران را از کلیسای بیزانس اعلام کرد. مرگ بهرام را در اثر شکار و فرورفتن او را در باتلاقی دانستهاند.
پس از بهرام پنجم، پسرش [[یزدگرد دوم]] در ۴۳۸ م. به سلطنت رسید و حکومت او حدود ۱۸ سال ادامه پیدا کرد. دوران سلطنت او به جنگ با اقوام شرقی که کوشانیان و به عبارت بهتر، هفتالین یا هپطالیان یا هپطالان یا هیاطله که به جای کوشانیان در شرق و شمال ایران مستقر شده بودند، گذشت. یزدگرد مدتی مقر خود را در [[نیشابور]] خراسان قرار داد تا امنیت شرق ایران را
پس از یزدگرد دوم، پسر بزرگتر او [[هرمز سوم]] بر تخت
پیروز در جنگ با همسایگان شرقی خود، [[هیاطله]] شکست خورد. هیاطله را هونهای سفید نامیده و آنان را دارای تمدن و فرهنگ بهتری دانستهاند. هیاطله از [[کانسو]] واقع در خاک [[چین]] به سوی مغرب حرکت کرده و به [[تخارستان]] هجوم برده بودند و چنانکه گفته شد، پیروز دکواذ، دو سال به حالت گروگان نزد هیاطله ماند تا آنکه مبلغ جریمه از سوی پیروز پرداخته شد. پیروز این شکست را نتوانست تحمل کند و با سپاهی به کشور هیاطله حمله برد ولی شکست سختی خورد و کشته شد. دخترش به اسارت هیاطله
در زمان او شاخه [[نسطوری]] از کیش مسیحی مورد قبول بیشتر مسیحیان ایران واقع شد. بلاش در سال ۴۸۸م. معزول گردید و [[قباد یکم|قباد]] بر تخت نشست.
سلطنت قباد مصادف با انقلابی اجتماعی و سیاسی در ایران شد. مصلحی به نام «مزدک» به عدالت اجتماعی و تقسیم ثروت و املاک میان مردم تبلیغ کرد و قباد، خواه از راه میل واقعی به عدالت تبلیغی و خواه از روی مصالح سیاسی و کوتا کردن نفوذ بزرگان و اشراف، از او طرفداری کرد. این امر بر بزرگان و روحانیان زرتشتی گران آمد و به دستیاری [[گشنسبداد]] [[کنارنگ]] او را از سلطنت معزول کردند و برادرش [[جاماسپ]] (زاماسپ) را به جای او نشاندند. قباد به زندان افکنده شد. اما به دستیاری یکی از بزرگان به نام سیاوش، از زندان گریخت و نزد هیاطله رفت. پادشاه هیاطله مقدم او را گرامی داشت و سپاهی را
رومیان که از گرفتاریهای داخلی قباد آگاه بودند از دادن مبلغ سالیانه برای حفظ معابر [[قفقاز]] خودداری کردند. قباد در جنگ با رومیان مهارت و قدرت خود را ثابت کرد و شهر تئودوزیوپولیس یا ارزروم را از رومیان گرفت و [[بلیزاریوس]]، سردار معروف رومی را شکست داد و شهر آمد را تصرف
قباد یکی از پسرانش را به نام [[خسرو یکم]]-که بعد لقب انوشیروان یافت- ولیعهد و جانشین خود کرد. خسرو جوان به کمک بزرگان و روحانیان، مزدک و پیروان او را کشت و آشفتگیهای اجتماعی ناشی از انقلاب مزدکیان را جبران کرد. خسرو اول انوشیروان از بزرگترین پادشاهان تاریخ ایران است و او را به سبب اصلاحات داخلی و به خصوص اصلاحات مالیاتی، لقب عادل یا دادگر دادهاند. خسرو انوشیروان که در سال ۵۳۰ م. بر تخت نشسته بود، پس از اصلاحاتی در سپاه و ساختار نظامی ایران، در سال ۵۴۰ م. به خاک روم حمله برد و تا [[انطاکیه]] پیش رفت و آن شهر را به تصرف
خسرو به متصرفات رومیان در کنار دریای سیاه حمله برد و شهرهای «لازیکا» و «پترا» را به تصرف درآورد. حملات بلیزاریوس، سردار قیصر به نصیبین
در شرق و شمال شرق، خسرو با خاقان ترک، که خود را به سرزمین هیاطله رسانده بود متحد گردید و این دو [[هیاطله]] را از میان برداشتند. از آن تاریخ به بعد، ترکان با ایرانیان همسایه شدند و ظاهراً «جیحون» مرز میان ایران و ترکان گردید.
سطر ۱۱۰ ⟵ ۱۰۴:
بر سر ارمنستان هم جنگهایی میان ایران و روم درگرفت که نتیجه نهایی آن، پیروزی خسرو بود. او پس از ۴۸ سال سلطنت، در سال ۵۷۹ م. درگذشت. اگر چه وسعت تصرفات او به پای تصرفات زمان شاپور اول و شاپور دوم (جز در مدتی کوتاه) نرسید، ولی دوران سلطنت او دوران شکوه و اقتدار سیاسی و نظامی برای ایران بود. همچنین از لحاظ فرهنگی نیز زمان او درخشانترین دوران حکومت ساسانیان بودهاست.
پس از او پسرش [[هرمز چهارم]] برتخت نشست. او اگر چه پادشاهی عادل بود اما در سیاست ناتوان بود و به همین سبب، سردار نامدار خود معروف به [[بهرام چوبین]] را که در جنگهای متعدد در شرق و غرب فاتح شده بود، بر اثر شکستی از کار بر کنار کرد. البته این امر خود موجب عصیان این سردار بزرگ گردید. درباریان و روحانیان نیز از هرمز دل خوشی نداشتند و همه این امور سبب گرفتاری و مرگ او گردید. پس از او، پسرش [[خسرو پرویز|خسرو دوم]] معروف به «خسرو پرویز» به سلطنت رسید. لازم
پس از حوادث چند، خسرو به [[موریقیوس]] امپراتور بیزانس پناه برد و در ازای پس دادن بعضی از شهرها از او یاری خواست. موریقیوس او را با سپاهی یاری کرد و خسرو توانست با این سپاه، بهرام را شکست دهد. بهرام نزد خاقان ترک گریخت و در آنجا به تحریک خسرو، پس از مدتی کشته شد. بسطام، دایی خسرو نیز که در گرفتاری هرمز و پدر خسرو دست داشت سر به شورش نهاد و در ری اعلام استقلال کرد. همچنین به نام خود سکه زد ولی پس از ده سال مقاومت به دست یکی از هیاطله کشته شد. در بیزانس، موریقیوس امپراتور که به خسرو یاری داده بود بر اثر شورش کشته شد و [[فوکاس]] نامی، خود را امپراتور خواند. در این جریان، خسرو بهانه خوبی برای باز پس گرفتن اراضی از دست رفته به دست آورد و به ارمنستان و شام و فلسطین حمله برد. سرداران او به نام «شاهین» و «شهربراز» شکستهای پی در پی به رومیان واردآوردند و دمشق و بیت المقدس و مصر، به دست ایرانیان افتاد. در این میان، در روم مرد با کفایتی به نام [[هراکلیوس]] (هر قل) زمان امور را به دست گرفت و پس از اصطلاحات مهمی درامور نظامی کشور، روی به ایران آورد. در این حمله، ایالات از دست رفته را بازپس گرفت و دستگرد –محل اقامت خسرو- و نیز شهرهای آذربایجان را به باد غارت داد. سرانجام، بزرگان ایران بر خسرو شوریدند و او را به زندان انداختند و به دستیاری پسرش شیرویه، او را کشتند (سال ۶۲۷م
در این میان دین اسلام بهرهبری محمد در سرتاسر عربستان گسترش یافت و قبایل عرب تحت رهبری دینی و سیاسی اسلام متحد شدند. پس از مرگ محمد عربهای مسلمان به ایران و روم حمله بردند و سرتاسر [[شامات]] و [[سوریه]] و [[فلسطین]] و [[مصر]] را از دست رومیان گرفتند. همچنین در جریان جنگ قادسیه (در سال ۶۳۶م
== جستارهای دیگر ==
* [[حکومت اردلان]]
* [[اردلان]]
سطر ۱۲۸ ⟵ ۱۲۱:
{{پانویس}}
* [http://tarikhema.ir/Subjects/ancient/iran/sasanians ساسانیان]
* [http://tarikhema.ir/ancient/2004/
* [http://www.farhangsara.com/fhistory_sassanians.htm ساسانیان]
* [http://flh.tmu.ac.ir/hoseini/prehist/sasa.html تاریخ ساسانیان]
|