زبان هندکو: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
فدایی جوان (بحث | مشارکتها) |
فدایی جوان (بحث | مشارکتها) جز ←جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباهیاب]]: سخنراندهمیشود⟸سخن رانده میشود، آخونزاده⟸آخوندزاده، خدادادوغیره⟸خداداد و غیره، سخنمی... |
||
خط ۱۸:
|lc2=hno|ld2=شمالی
}}
'''هندکو''' (هندکو) زبانیاست که در شمال باختری [[پنجاب (پاکستان)|پنجاب]] [[پاکستان]] از سوی [[پشتو]]ها و
'''هندکوه''' زبان مردمان کوهنشین کوههای [[هیمالیا]] شمال [[هند]]، شمال [[پاکستان]] و کوهای [[هندوکش]] شمال شرق افغانستان است. این زبان شاخهای از زبان [[سانسکریت]] بوده و دارای ۱۰ میلیون گوینده در افغانستان، پاکستان [[کشمیر]] و شمال هند است. گروهی گویند نام این کوه از هندوکش گرفته شدهاست. گروهی دیگر گویند نام این کوه از هند و کوه گرفته شدهاست؛ یعنی مردمان کوهی هند.
خط ۳۵:
ساختمان: دیوال[دیوار]، ریت[ریگ]، ریگمال، گِل مال، گز، پیمانه، گلکاری، گلکار، دروازه، زنجیر، فرش، چینی خانه، کرسی دار، پرده، میخ، باره دری[بالادری]، چمن، سبزه، گلستان، باغ، باغچه، شاخ[شاخه]، درخت، جنگل، خاک، خاکدان، چوب وغیره.
مذیبی:خدا، نماز، روزه، بزرگ، خانگه، زیارت، پیر،
دیگر لغاتی که در محاورات روزمره هندکوزبانان استفاده میشوند به هزاران میرسد که باز برای نمونه چندتایی ذکر میشود: زمین، آسمان، فضا، هوا، طوفان، ستاره، روز، ماه، مهر، گفتگو، ملاقات، آرام، آزاد، شب برات، شب بیداری، آشنا، شناس، آب و تاب، گوشت، سبزی، برادر، خاله، چشم، ابرو، شعله، بلند، بلندی، هفت روزه، ماهانه، ماهنامه، گوشه، گوشه نشین، کفن، گور، گورکند[گورکن]، دربدر، خاک بسر، بیزار، وفادار، بی وفا، بی وفایی، بیخود، بیخودی، سینه زنی، زنجیرزن، شرم، گرم، سرد، شیروان، شیروانی وغیره
خط ۴۱:
برخی ترکیبها: سرخور، درد بی دوا، درد دندان کندن به، شنیده کی بود مانند دیده، دل شکسته، جمال همنشین بر من اثر کرد، جوانامرگ (جوان مرگ)، آمدن به ارادت رفتن به اجازت، خر محض، نان جوین، سنگ و خشت، سگ اصحاب کهف، گربه کشتن روز اول به، زبانزد عالم، پیرزاد وغیره.
همچون دیگر مناطق، منطقه هندکوزبان شعرایی دارد که به فارسی هم شعر سرودهاند. از جمله: استاد [[احمد علی سائین پشاوری]] محمودالحسن کوکب، ملک ناصر علی خان، آقا سید جگر کاظمی، آقا سید رعنا شاه کاظمی،
جناب مختار علی نیّر از محققین و شعرای هندکو ملقب به بابای هندکو مینویسد: هرجا میرویم قدم به قدم نامها و لغات و اصطلاحات فارسی پیش از ما حرکت میکنند و همین ما را مجبور کردهاست که بالادستی فارسی را بپذیریم. از جمله نامهایی است که در جوار ما هستند و روزانه به کار میبریم و بر گرد آنها میگردیم. مثلاً: محله، کوچه، چاه، شاهراه، کوچه بسته، کوچه بندی، محلّه دار، رسالدار[مقامی در ارتش صفویان یا افشاریه بودهاست مثل سرتیپ]، بازار نالبندی[نعلبندی]، دروازه، محله مرویها، محله
واژهای هندکو که اصل آن فارسی است: پیشی (نمازپیشین), دیگر (نماز دیگر)، نماشاں(نماز شام)، کفتاں(نماز خفتن), جانماز (جای نماز) بسترا (بستر) لوچه (آلوچه) وغیره.
|