چه زندگی شگفت‌انگیزی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
Hamid Hassani (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۱:
| زبان= [[زبان انگلیسی|انگلیسی]]
| بودجه= ۳٫۱۸ میلیون دلار
 
| پانویس=
}}
خط ۲۲:
 
== دربارهٔ فیلم ==
چه زندگی شگفت‌انگیزی در سال ۱۹۴۶ ساخته شد اما اکران عمومی آن به دلیل معضلات روحی مردم پس از جنگ با اقبال مواجه نشد و تنها سالها بعد در نسخه‌های خانگی توفیق یافت. موضوع این فیلم به دلیل پرداختن به گرفتاری‌های روح بشری هیچگاه تازگی خود را از دست نداد آنچنانکه راجر ابرت در تحلیلی گفته استگفته‌است: " نکتهٔ مهم دربارهٔ چه زندگی محشری است، این است که گذشت زمان را خوب تاب آورده، مثل کازابلانکا از آن فیلم‌های جاودانه است که با گذشت زمان، بهتر هم می‌شود ". طرح اصلی فیلم حول زندگی جورج بیلی است که به دلیل ناکامی‌های متعدد در زندگی قصد خودکشی دارد اما این فرصت را پیدا می‌کند که زندگی اش را بدون حضور خودش و اتفاقاتی را که در نبودش برای اطرافیانش روی می‌دهد ببیند. برخی معتقدند طرح اولیهٔ فیلم با اقتباس از داستان کوتاهی از فیلیپ ون دورن استرن * با نام "بزرگترین هدیه" نوشته شده استشده‌است. برای نقش جورج بیلی بازیگری مناسب تر از جیمز استیوارت با آن آرامش ذاتی و چشمهای معصوم سرشار از نگرانی پیدا نمی‌شد. جیمی در این فیلم با بکار گرفتن حرکات دست و صورت که با گذر زمان گویی جزیی از شخصیت او می‌گشت حالات مردی ناکام و آشفته را بخوبی بازنمایی کرد و میمیک صورت او در این میان کمک فراوانی به او کرد. برای نمونه توجه کنید به سکانسی که جورج به دنبال مری که در زندگی واقعی همسر اوست اما حالا دیگر او را نمی‌شناسد می‌دود. حالت چهرهٔ او به تمامی نشانگر اضطرابی عمیق و ناباوری ست. در کل اتفاقات فیلمنامه در فیلم چه زندگی شگفت‌انگیزی براساس حس عمیق ناکامی و سرکوب شدگی جورج است. او که خیال پردازی و جاه طلبی‌های فراوانی برای رسیدن به اهدافش دارد هنگام مواجهه با موانع، تصمیم به نابودی خویش می‌گیرد و همین موانع و واکنش‌های جورج، نیروی محرکهٔ پیشبرد حوادث فیلم است. گفتنی ست سالها بعد نسخه‌ای رنگی شده از این فیلم انتشار یافت که البته فاقد زیبایی جلوه‌های تصویری نسخهٔ اصلی فیلم است. فرانک کاپرا با خلق قهرمان ساده، دوست داشتنی و مهربانی که بیش از حد به جیمز استیوارت واقعی شباهت داشت به ماندگاری این هنرمند ارزنده در قلب مخاطبین- بیش از هر چیز دیگر- کمک کرد.
 
چه زندگی شگفت‌انگیزی است، سومین اثر مشترک استیوارت و کاپرا، مملو از سادگی، تردید و اعتماد، عشق و صداقت و مهمتر از همه چیز پاکدامنی ذاتی ست. با زبان طنزی که برای درکش نیاز به نکته سنجی آنچنانی نداریم، دیالوگهای ساده و دلنشین و از همه مهمتر اینکه انگار این داستان، روایت یک فصل از زندگی تک تک مخاطبان اثر است که به نحوی تجربه اش کرده‌ایم، دیروزم امروزم و شاید هم فردایم همین است همین! ایمان از دست رفته با یک تلنگر به قلب مرد بازمی‌گردد و از این لحظه جهان زیباتر می‌شود، فرشته‌ای که تک تک انسانها انگار نیازمند حضورش هستند تا به عمق خوشبختی پنهانشان پی ببرند. بدک نیست هر از گاهی این فیلم را صرفاً به خاطر شکرگزاری به درگاه خداوند به خاطر هر نعمتش مرور کنیم! آنوقت شاید آن گوی چوبی ورودی پلکان منزل، از شیء لعنتی به گوی دوست داشتنی بدل شود و هر روز دستی بر آن بکشیم و حتی مانند استیوارت آنرا ببوسیم. تقدس همه اجزای محیط اطراف، گمشده‌ای ست که تا سرمان به سنگ نخورد درک نمی‌شود!