جنگ ایران و عثمانی (۱۷۳۵–۱۷۳۰): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
اصلاح ارقام، ابرابزار/افزودن لید و ویرایش جعبه
خط ۳۱:
 
== جنگ نادر با عثمانی‌ها پس از سرکوب شورش محمد خان بلوچ ==
{{اصلی|نبرد مراد تپه}}
نادر چون خاطرش از جانب [[محمدخان بلوچ|محمّد خان بلوچ]] آسوده شد از اصفهان به سوی آذربایجان رفت و در اردبیل معلوم بر او شد که پاشایان عثمانی از قبول مصالحه‌ای که او و احمد پاشا بسته بودند نارضایتی دارند و دولت [[عثمانی]] نیز عبدالله پاشا کوپریلی‌زاده والی مصر را با لشکری تازه بسمت ایران روانه داشته و اختیار جنگ و صلح را به او داده است. خان افشار بدون تأمّل از اردبیل به شروان که تحت تسلط سرخای خان لکزی دست نشانده سلطان عثمانی بود تاخت و در ۲۵ ربیع الاوّل ۱۱۴۷ از نهر کورا گذشته داخل [[شماخی]] شد و سرخای فرار کرد و از پاشایان مقیم [[تفلیس]] و [[گنجه]] کمک خواست. نادر سردار معروف خود [[طهماسب قلی خان جلایر]] را که از کار فارس و دفع محمّد خان بلوچ آسوده شده بود به تعقیب سرخای فرستاد و سرخای پس از یکی دو شکست دیگر که از دست سپاهیان ایران به بلاد [[چرکس]] گریخت و [[داغستان]] به تصرّف درآمد. نادر پس از آسوده شدن خیالش از [[داغستان]] به [[گنجه]] رفت و صفی خان بغایری را هم به محاصره تفلیس فرستاد. نادر به مدد تعلیمات سفیر روس و مهندسینی که به دعوت او از باکو آمدند محاصره را شدّت داد روس‌ها به دلیل دخالت خان کریمه در روسیه در بهار سال ۱۱۴۸ در گنجه عهدنامه اتحادی بر ضدّ عثمانی با ایران بستند. در موقعی که نادر و سرداران او به محاصره این چهار قلعه مشغول بودند عبد اللّه پاشا با ۰۰۰، ۷۰ سوار و ۰۰۰، ۵۰ پیاده برای رویارویی با سپاه نادر به حدود ایروان آمد و در جلگه باغ آورد یا مرادتپّه با او روبرو شد. نادر در ۲۶ محرّم ۱۱۴۸ در این محلّ لشکر عثمانی را شکستی عظیم داد. در نتیجه این فتح گنجه و تفلیس هر دو تسلیم شدند لیکن [[ایروان]] و [[قارص]] هنوز پایداری می‌کردند. اولیای عثمانی احمد پاشا والی بغداد را مأمور عقد صلح با طهماسب قلی‌خان کردند و حاضر شدند که ایروان را هم تسلیم کنند بشرط آنکه قارص بتصرّف ایشان بماند. باین ترتیب در اوایل سال ۱۱۴۸ صلح سابق بین عثمانی و طهماسب قلی‌خان از طرف [[باب عالی]] تصویب شد و ولایات غربی و شمال غربی ایران مسترد گردید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه|نام خانوادگی=پیرنیا و اقبال آشتیانی|نام=حسن، عباس|ناشر=خیام|سال=۱۳۸۰|شابک=|مکان=تهران|صفحات=ص ۷۲۳}}</ref>